آنچه شیران را کند روبه مزاج / احتیاج است احتیاج است احتیاج
این سر بند شعر نسبتا معروقی از مولانا می باشد که فکاهی سرایان آنرا به این صورت مضحک در آورده اند:
آنچه مردان را کند روبه مزاج / ازدواج است ازدواج است ازدواج!
هر دو صورت این شعر نزد اهل ادب شناخته شده هستند . اما این مقدمه بهانه ایست تا شعری را که در همین وزن و قافیه در حدود ده سال قبل سروده ام منعکس کنم. البته شعر من نه تنها فکاهی نیست بلکه بسیار جدی و فلسفی هست. به دلیل ثقیل بودن اجباری کلمات ، لغت نامه در زیر مندرج شده است. البته کاربران محترم این سایت بسیار فرهیخته هستند و نکات اساسی شعر را تفسیر خواهند فرمود.
من چه گویم: بر سر اندیشه این انقیاد
انسدادست مستزادست اشتدادست اعتیاد!
نقش هستی را بگویم در سرای این زمین
زادن است و مدتی در سنگلاخ امتداد!
بسته چرخ نگون آویزه بر جبر درون
دور و بر هر جا روی بینی حصار انسداد
از عناصر گشته ای راهی به سیمای زمین
هر بدن شالوده ای از صادرات اعتداد
پای تو زنجیری خاک است در بعد مکان
فطرت ما بر سر آن سازه های انجماد
هر کسی اندیشه اش شد منبعث از مغز او
در خیال خود شود بر کار دنیا مستفاد
قلب ما هم میزند بر دست دیگر زخمه اش
ما به خود پنداره ای ما را به آن در استناد!
ما همه جبریم و جابر هم بُوَد نی بان ما
او خودش دارد کسی را خوش نهاد و بد نهاد
ما به جمعیم و ولی اجماع هم یک قصه هست
قصه ما گشته بر تولید نسل و ازدیاد
ما به پرگار جهان آن لعبت بازیچه ایم
بی جهت بر ما شده آن قصه های اجتهاد
هیچکس از اصل خود هرگز نگیرد پیش و پس
بی جهت بر کس مکن آن شکوه های و انتقاد
کامران پاک آمده دنیا و فردا میرود
همچنان هر مرده ای در پایگاه انفراد
poetKamRan
انقیاد: وابسته بودن به قید های اجتماعی/ انسداد: سد و بسته شدن ، متوقف ماندن / مستزاد: زیاد وافزون شده / اشتداد: شدت یافتن ، سخت شدن / اعتیاد: عادت پیدا کردن به زندگی / امتداد: طول کشیدن عمر و حیات / اعتداد: متعدد شدن / فطرت: سرشت ، نهاد ، صفت طبیعی انسان / سازه های انجماد: قید و بند های حیات / مستفاد: آنچه که معلوم و مفهوم شده / زخمه: التی برای زدن تار / استناد: سند قرار دادن / اجتهاد: استنباط مسائل شرعی / انفراد: تنهائی