نمیدانم شما لغت آمیش را شنیده اید یا نه اینان گروهی هستند که در آمریکا زندگی میکنند. انسانهایی بسیار والا میباشند. مسیحی میباشند ولی با تمدن صنعتی موافق نیستند. و سعی دارند مثل قدیم زندگی کنند از ماشین و ماشین های صنعتی گریزان میباشند. زندگی بسیار ساده را می پسندندو با مدرن کردن زندگی مخالفت میکنند. آنان در اروپا هم زندگی میکنند زندگی آنان بسیار ساده است. از تمدن ماشینی گریزان هستند. سعی میکنند از وسایل مدرن استفاده نکنند به عبارت ساده تر زندگی آنان مثل دویست سال پیش است. دختران را بمدارس متوسطه هم نمیفرستند. میگویند که آنان فاسد میشوند. تلاق بسیار نکوهیده است . حتی در کشاورزی هم از ماشین الات مدرن استفاده نمیکنند. در یک کشور صنعتی مثل آمریکا که همه چیز به صنعت وابسته است. و مردم را تربیت کرده اند که تا میتوانند بخرند و مصرف و اصراف نمایند. و با دادن اعتبار های کلان مردم را به خرید بیش از نیازشان تشویق میکنند. زیرا کارخانه هایشان تولید میکنند و بایست خریدار داشته باشند و گرنه بایست این همه تولیدات را انبار کنند. در کشوری که مردم هر دوسال یکبار اتوموبیلهای ساخت آمریکا را مجبور هستند که عوض کنند وگرنه با تعمیرات سرسام آور مواجه هستند. زندگی آمیش ها نوعی مبارزه است. آنان به صنایع و تولیداتی روی میاورند که احتیاج به ماشین و نیروی برق نداشته باشد. کشاورزی و صنایع دستی رل مهمی در زندگی آنان بازی میکند. فرزندان آنان به دانشگاه ها نمیروند. بلکه به آموزش همان علوم قدیمی میپردازند. البته باز هم بین همان آمیش ها درجه بندی هم وجود دارد از تندرو گرفته تا میانه رو. تندرو ها از برق وماشین و صنایعی که از دویست سال پیش بوجود آمده است استفاده نمیکنندو میانه رو ها حتی اتومبیل هم سوار میشوند.
البته صنعت و زندگی صنعتی مشگلاتی هم دارد. آلوده سازن محیط زیست و از هم پاشیدن خانواده ها و کار و خرید های بیش از حد و زندگی مجلل و گران و در نتیجه دوری از انسانیت و روی آوردن به مادیات و ماده گرایی.
شاید بهترین راه راه میانه ای بین این دو باشد. نه اینکه تمامی هستی و زندگی را فدای صنعت و پیشرقت صنعتی کنیم و نه به تمام معنی صنعت را از زندگی حذف نماییم و بخواهیم مثل دویست سال پیش زندگی کنیم.
پادشاه شهر بلخو میگفت که ما صنایع مدرن را میخواهیم چه کنیم. ما رابطه با کشورهای پیشرفته را میخواهیم چه کنیم. ما پزشکی مدرن را میخواهیم چه کنیم همان روحانیون ما میتوانند با ورد و دعا همه امراض را معالجه کنند. ولی وقتی خودش مریض میشد پزشک از فرانسه وارد میکرد. و از بهترین داروها دنیا و از بهترین وسایل مدرن پزشکی استفاده میکرد تا بیشتر عمر کند. ولی برای ملت و رعیت میگفت شما مدرن شدن را میخواهید چه کیند. شما دانشگاه میخواهید چه کنید . ذوب آهن به چه درد میخورد چه استفاده ای دارد آهن ذوب شده به چه کارتان میآید؟ مگر در هزار سال پیش ذوب آهن بوده است. مردم از آهن استفاده میکردند و احیتاجی به ذوب کردن آن هم نداشتند. این همه پول را میخواهید صرف یک کار بیهوده کنید و آهنی را ذوب کنید که چه شود؟ آهن ذوب شده بچه کارتان میاید بجای آن نماز بخوانید که نمازتان قضا نشود. بجای ذوب کردن آهن روزه بگیرید خدای تبارک و تعالی شما را دوست دارد و رهنمایی میکند. مریض که شدید این همه داروهای گران را میخواهید چه کنید. دعا بخوانید نماز بخوانید روزه بگیرید همه مشگلات های شما حل میشود. مگر در هزار سال پیش دانشگاه و کنکور بوده است که شما این قدر دنبال دانشگاه ها و کنکور ها هیستید. کنکور را میخواهید چه کنید. بجای کنکور نماز بخوانید. خمس بدهید زکوت بدهید اینها همه از کنکور بهتر است و بدرد آخرت شما هم میخورد. ما یک کتاب داریم که بزبان لاتین است و همان کتاب برای ما کافی است. اینقدر کتابهای گوناگون نخوانید مغز شما را خراب میکند. در شما شک ایجاد میکند. من گفته ام که یک وزارت بنام وزارت شکیات درست کنند و وزیر آنرا هم خودم انتخاب خواهم کرد. تا شما را رهنمایی کند. فقر و بیچارگی خوب است. و نعمت الهی است . رفاه و آسایش مال شیطان رجیم است. مگر شما شیطان پرست هستید که میخواهید دکتر و یا دانشمند شوید؟ دانشگاه ها محل تدریس شیطان ها است. همه بدبختی ما از همین دانشگاه ها شروع شده است.
پزشک ها و دکتر ها بچه درد میخورند. هم گران هستند و هم ایمان ندارند. یک روحانی میتواند کار آنان را خیلی بهتر انجام دهد و با یک دعا همه امراض را شفا بخشد. روحانی به خدا وصل است و دکتر به دانشگاه که محل آموزش شیطان است. آیا در هزار سال پیش ما دکتر داشتیم؟
شما عقلتان نمیرسد هر چه دارید به روحانیون بدهید. هر چه پول دارید به دست روحانیون بسپارید تا آنان برای شما دعا کنند و آخرت را برای شما درست کنند. پول وسوسه انگیز است مال شیطانان است آنرا به دست روجانیون بدهید تا آنرا پاک کنند. شما که نمیتوایند پول هایتان را پاک کنید ولی روحانیون علم آنرا دارند. پول میخواهید چه کنید فقر خیلی بهتر است پولها را به روحانیون و شیوخ بدهید. آنان به وسوسه شیطان دچار نخواهند شد چون عالم هستند ولی شما را شیطان براحتی گول میزند. چون شما عامی هستید. پس مال را میخواهید چه کیند. با فقر وفلاکت زندگی کردن خیلی بهتر است. زیرا شیطان با آدمهای فقیر وگرسنه کاری ندارد.
من از همه شما به تنهایی عاقل تر هستم و من میتوانم برای شما تصمیم بگیریم اگر همه شما نه بگویید و من بلی آن بلی من مهم است و بایست اجرا شود و همه نه های شما ارزش ندارد. شما صغیر و مقلد هستید. بایست به من توجه کنید خدای تبارک و تعالی مرا به این مقام الکی که نرسانده است او شخصا مرا امتحان کرده است و دیده است که برای پادشاهی بر شما لایق هستم و با تبلیغات شدید الهی من توانستم بر خر مراد سوار شوم و شما همه پیاده هستید. به من که بر خر مراد سوار هستم احترام فوق عاده بگذارید زیرا این خدای تبارک و تعالی بوده است که این همه خر را برای من خلق کرده است.
جوانان با شور و ساده دل شهر بلخو با هیجان نعره میکشیدند که جاوید پادشاه سایه خدا و شاید هم خودخدا. بعضی از جوانان از شدت نعره های غول آسایشان حنجره هایشان پاره شد و آمبولانس آمد و آنان را به بیمارستان برد تا حنجره هایشان را دکتر ها دوباره بخیه بزنند. چند نفر هم زیر دست پای مردم غیور و هیجان زده از بی هوایی وفشار کشته و یا زخمی شدند.
پادشاه شهر بلخو ادامه داد شما این دنیا را میخواهید چه کنید زودتر به آن دنیا بروید که در آنجا حوریان مه پیکر در خیابان هایش با حجاب راه میروند. آنان همیشه دوشیزه هستند و هر بار که با آنان مقاربت کنید. و بعد از اینکه آلت خود را بیرون آوردید دوباره پرده بکارت آنان بهم جوش میخورد و دوباره دختر میشوند. آیا آنان بهتر از دختران زمینی نیستند که با یک حرکت کوچک آلت شما از دخترگی ساقط میشوند و دیگر دختر نیستند بلکه زن میشوند. آدم عاقل کدام را انتخاب میکند. یکی از جوانان گفت شما که اینرا میدانید پادشاها چرا خودتان به بهشت نمی روید تا از آنان استفاده کنید. پادشاه گفت برای اینکه خدای تبارک وتعالی مرا برای این زمین برگزیده است و گرنه من میخواستم از همان جوانی که هشتاد سال پیش است به بهشت بروم و چند تا از همان حوریان بهشتی را که حجاب کامل هم دارند برای خودم بردارم.
ولی اکنون من به همین زمین و مه پیکران زمینی مجبورم قانع باشم و آن حوریان زیبا روی بهشتی را به شما میسپارم. میدانم که شما خیلی از آنان لذت خواهید برد. شوخی نیست حوری همیشه بکارت دار باقی میماند.
این زندگی بچه درد میخورد همیشه بایست دنبال نان و آب باشید و بدوید . کار کنید. زن بگیرید زن خرج دارد و مشگل دارد. ولی در آنجا حوریان بهشتی خرج ندارند. در جویهای بهشت بجای آب عسل و شیر در جریان است کدام آدم عاقلی عسل و شیر را با آب معاوضه میکند. پس زود تر بروید و شهید بشوید تا به وصال حوریان بهشتی برسید. پادشاه دلسوز شما.