بیهودگی بیمه و بی تفاوتی سیستم آمریکایی در پرداخت خسارات در بعضی مواقع نه همیشه.
بیمه های آمریکایی و بیمه های اروپایی. بیمه های آمریکایی در دریافت پول نظیر ندارند ولی در موقع دادن خسارت هزاران بهانه میآورند و بامبول در میآورند که این جز مورد بیمه نبوده است. و پلیسی ما نبوده است. و کارمندانش سعی میکنند که یک بهانه پیدا کنند و خسارت ندهند.
هنگامیکه در تهران بودم میدیدم که آمریکایی ها و اروپایی ها بیمه های خوبی دارند. هر اتفاقی که برایشان میافتاد شرکت های بیمه براحتی چندین برابر پول نفله شده را به شخص پرداخت میکردند. اروپایی ها را میدیدم که هر وقت دکتر میروند هرچه که دکتر میخواهد به او میدهند و چند برابر آنرا با نرخ رسمی پس میگیرند. مثلا اگر مخارج دکتر هزار تومان بود. که بمارک میشد مثلا دویست مارک به بهای هر مارک پنج تومان آنها برای هر مارک بیست تومان از بازار آزاد دریافت میکردند. و هزار تومان داده شده که برای آنان پنجاه مارک تمام شده بود با کمک سفارت که تایید میکرد که یک مارک پنج تومان است. دویست مارک ازشرکت بیمه دریافت میکردند. بدین ترتیب هم دکتر رفته بودند وهم یکصد پنجاه مارک اضافی گرفته بودند. بدین ترتیب اگر کسی را میکشتند یعنی با ماشین او را از بین میبردند براحتی پول دیه را میدادند. و چهار برابر آنرا از شرکت بیمه دریافت میکردند. یعنی اگر دویست هزار مارک به عنوان دیه به شخص صاحب فرد کشته شده میدادند. هشتصد هزار مارک از شرکتهای بیمه آلمان میگرفتند. بدین ترتیب از صدقه سر انقلاب شکوهمند اسلامی ایران بسرعت صاحب ثروتهای باد آورده و زیاد میشدند.
حالا به بیمه آمریکا نگاه کنید. هوشنگ یک شرکت بزرگ داشت. ولی متاسفانه تصادم سختی میکند و مدتها مجبور میشود که استراحت کند. آقایان دیگر شرکت او را غارت و اموال او را میبرند. از کامپیوتر گرفته تا صندلی اداری به سرقت میرود چون وی مجبور بوده که اداره شرکت را به شخص دیگری بسپارد. و به عبارت دیگر ساختمان شرکت را به شخصی اجاره میدهد تا دوباره بتواند خودش روپا شده شرکت را اداره کند. آنها که ساختمانهای اورا اجاره کرده بودند کرایه نمیدهند. هوشنگ مجبور میشود که به دادگاه برای گرفتن حکم تخلیه مراجعه کند. گرفتن این حکم دو ماه طول میکشد ودر این مدت مستاجران وقت کافی داشتند که هر چه میخواهند ببرند و چون از به دادگاه کشیدن هم عصبانی بودند ساختمانهایش را تخریب میکنند. بعد از اینکه هوشنگ حکم را میگیرد چند روز زود تر مستاجران ساختمانها را تخلیه میکنند و دربها را قفل کرده میروند. پلیس که میآید آنها رفته بودند هوشنگ کلید ساز میآورد درب ها را باز میکنند و پلیس و وی ملاحظه میکنند که ساختمان بوسیله ترکیدن لوله ها یا از قصد و یا تصادفی ترکیده و تمام کف ساختمان که پارکت چوبی بوده است از بین رفته است.
مستاجران که وقت کافی داشته بودند هرچه هم احتیاج داشتند با خود برده بودند. پلیس مثلا صورت جلسه میکند و میرود. هوشنگ به شرکت بیمه موچال تلفن میکند. از شرکت بیمه یک آقایی میاید و بعد از او هم یک شرکت که آب و خسارات وارده را خشک میکند میایند و یک هفته ساختمانهای هوشنگ را خشک میکنند. ولی شرکت بیمه که تا آنزمان مرتب حق بیمه دریافت کرده است یک دلار هم خسارا ت وارده را نمیدهد. و چون ساختمانها مخروبه شده اند دیگر کسی آنها را اجاره نمیکند. هوشنگ که توانایی تعمیر کامل را نداشته تعمیرات جزیی میکند و سعی میکند که ساختمانها را دوباره اجاره بدهد. هوشنگ به تمامی ادارات دولتی و خصوصی مکاتبه میکند تا بلکه بتواند از بیمه پول خسارات را بگیرد. ولی همه بی تفاوت هستند و میگویند که تنها راهش شکایت به دادگاه است. خوب دادگاه وکیل میخواهد و وکیل هم ساعتی دویست دلار جلو میخواهد تا پرونده را مرور کند. خلاصه پلیس بی تفاوت و بی فایده بیهوده همراه با دادگاه های بیهوده کاری برای هوشنگ نمیکنند. و چون در اثر تصادف هوشنگ درآمدهایش را از دست داده است نمیتواند وکیل بگیرد و با زور از شرکت بیمه پولی دریافت کند. به این ترتیب هوشنگ نمیتواند که قسط های ساختمان را به بانک بپردازد. هوشنگ که شرکت وی از بین رفته میخواهد خودش در جایی استخدام شود ولی چون نتوانسته است که قسط های ساختمانهایش را سر وقت بپردازد شرکت ها از استخدام وی خود داری میکنند. هوشنگ دنبال یک وکیل میگردد که برای او در صدی کار کند. ولی تا بحال همه وکیلها جلو پول میخواهند و چون هوشنگ ندارد پس کار او را قبول نمیکنند. دولت پلیس و حتی وکلای مجلس و مجلس محلی هم که هوشنگ به آنان مراجعه کرده است به او جواب سربالا داده اند.
خوشمزه اینجاست که هوشنگ تصادف کرده و نتوانسته بکار ادامه بدهد و دیگران از فرصت استفاده کرده او را غارت کرده اند حالا هوشنگ بایست مالیاتهای اسباب دزدی شده و ساختمانهای تخریب شده را هم بپردازد. و چون در اثر تخریب ساختمانها از بین رفته اند کسی هم آنها را نمیخرد. پس از یکسال دودندگی همه از پلیس گرفته تا وکیلهای مجلس و سایر دستگاه های اداری دولتی و ملی و یا خصوصی برای هوشنگ هیچ کاری نکرده اند. پس از سی سال کار و پس انداز همه سرمایه هوشنگ از بین رفته و تمامی دستگاه های ینگه دنیا همه بیهوده و تشریفاتی هستند. بفرمایید این همه بیمه آمریکایی برای ما. بیمه میگوید که خسارات و خرابی ساختمان در یک روز نبوده بلکه به مرور زمان ودر عرض چند روز بوده است و بدین ترتیب تصادفی نبوده بلکه نشت آب بوده است . نشت آب تمامی کف را از بین برده است. خوب اینهم دلیلی است که نشت و چکه های آب میتوانند یک ساختمان را تخریب کنند آن هم در عرض یکی دو روز. دوستان عزیز در موقع بیمه خیلی مواظب باشید که کلک نزنند.