چو عضوی به درد آورد روزگار…

نزدیک به یک سال از دستگیری حسین درخشان میگذرد. ابتدای دستگیری اش در وبلاگشهر گرد و خاک زیادی به پا شد . بعضی او را خائن به ملت و بعضی او را پدر ملت و بعضی او را ناجی افسانه ای خواندند.

من در دسامبر سال گذشته این مطلب را در مورد درخشان نوشتم.

و امروز هم همان احساس را در مورد درخشان دارم.

حسین درخشان نه انسان خوبی بود، و نه دوست خوبی برای انسانهایی که به او اعتماد کردند.

ولی حسین درخشان یک انسان است. و یک انسان حتی اگر بد کند و بدی کند و حتی اگر مثل حسین درخشان باشد، باید از حقوق انسانی اش دفاع کرد.

امروز صبح خبری شنیدم بر این مبنی که حسین درخشان زیر فشار شدیدی است و میخواهند از او اعتراف بگیرند که جاسوس اسرائیل است تا بتوانند حکم اعدام او را صادر کنند.

این مطلب کافی بود که روز و روزگار من را به هم بریزد و شروع کردم به پرس و جو در مورد حسین .

او تقریبا تمام مدت دستگیری اش را، بغیر از مدتی که با دستگیری های خیابانی همراه شد، به علت کمبود جا چند نفر دیگر را در سلول او قرار دادند،به تنهایی و در انفرادی سپری کرده است.
زیر کتک و فشار اعترافاتی کرده است ـ منجمله اینکه جاسوس اسرائیل باشد ـ که بعدا آنها را پس گرفته و حاضر شده که دوباره بازجویی انجام دهد ولی مورد موافقت قرار نگرفته.
او زندانی سپاه است و بر اساس اعترافاتی که از او گرفته اند، درخواست اشد مجازات در مورد جاسوسی برایش شده است. که اعدام است. قاضی اش حداد است ولی هنوز درخواست مورد موافقت قرار نگرفته است.
در مورد حسین درخشان هنوز مراتب قانونی کاملا صورت نگرفته است و حکمش تصویب نشده است. اما حکم اعدام برای او درخواست شده است.
دلیلش را نمیدانم چیست، نمیدانم چرا کسی را که این چنین و سر از پا نشناخته، سر سپردگی به این حکومت را انتخاب کرد قربانی میکنند. شاید میخواهند گوشتی جلوی گوله داشته باشند و درخشان دیگر مهره ای سوخته است که تخلیه ی اطلاعات شده و فایده ای برایشان ندارد. نمیدانم. اما یک چیز را میدانم، مرگ حق او نیست. حق هیچ کسی نیست.

بر طبق آخرین خبرهایی که از حسین درخشان به دست آورده ام، او در شرایط روحی بسیار بدی به سر می برد و تعادل روانی خود را به کلی از دست داده است.

حسین انسان خوشنامی نیست. انسان محبوبی نیست. آزار داده، پرونده سازی کرده، و خایه مالی قدرتمداران جمهوری اسلامی را کرده است. همه ی اینها را همه ی ما که حتی یکی دو بار وبلاگش را خوانده ایم می دانیم.

زمانی برای فعالان اجتماعی، فعالان جنبش زنان پرونده سازی میکرد و در وبلاگش تک نویسی میکرد. زمانی فعالان جنبش زنان را متهم به پول گرفتن از قدرتهای خارجی میکرد.

زمانی که هاله اسفندیاری دستگیر شد، حسین تلاش زیادی کرد که ثابت کند که هاله دو سه قواره مخمل برای فراهم کردن انقلاب مخملی به دستور آمریکا و اسرائیل به ایران برده است. و دائم هم سعی میکرد دست او را بیشتر رو کند.

اینها را نوشتم تا بدانید من هم میدانم حسین کیست و چه کاره است.

او تلاش خود را در بدنام کردن فعالان و افراد شناخته شده کرد. ولی با این کار فقط نامی بد برای خود خرید و بس.

قصد من از نوشتن این نوشته این نیست که از او قهرمان بسازم. برعکس قصدم این است که او را آنچنان که بود نشان دهم. یک موجود قابل ترحم که برای هم بازی شدن در قدرت ایران تلاش کرد، و اکنون خودش لای چرخ دنده های این بازی دارد خورد میشود.

من و تو نباید شاهد این له شدن باشیم و روی برگردانیم. من و تو که ادعای آزادی خواهی داریم، که ادعا میکنیم که حتی از دشمن مان دفاع میکنیم، نباید چشم به این بی عدالتی ببندیم و بگوییم که خیاط در کوزه افتاد.

حسین درخشان قهرمان نیست. او ی را یک تواب بپنداریم که امروز به کمک من و تو نیاز دارد، کمک خود را از او دریغ نکنیم. در موردش بنویسیم، به هر طریقی که می توانیم تلاش کنیم تا طناب دار را بر گردن او نبینیم.

من امروز در این وبلاگ یعنی تنها تریبونی که برای خودم حفظ کرده ام اعلام میکنم. اگر ما برای نجات جان حسین درخشان اقدامی نکنیم، فرق چندانی با حسین درخشان نداریم.

از حسین درخشان دفاع کنیم. صدای دفاع از حسین درخشان را به همه جا برسانیم. نگذاریم حسین درخشان را فدای بازی قدرت خود بکنند. دفاع از حسین درخشان و اعتراض به حکم اعدام او وظیفه ی هر انسان آزادی خواهی است.

پس نوشت: این را هم بگویم که احتمال این را هم میدهم که اگر روزی حسین بیرون آمد، من و تو و هر کس دیگری را که تلاشی برایش کرده باشد به فحش و بد و بیراه بگیرد.برای من مهم نیست و امیدوارم برای تو هم مهم نباشد.

Mahshid Rasti
www.zananeha.com

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!