در مقاله قبل تشریح کردم که چگونه زنان شوهردار بخاطر مشتی دلار با یک قاتل کرجی هم بستر شده اند و البته بد اقبال بوده و قاتل زنان کرجی آنها را با شقاوت تمام خفه کرده است. ایا تمام ارتباط این قاتل با همین تعداد زن بوده است؟ من باورم بر این است که او زنان بسیاری را به حجله برده است و بعد از کسب فیض از زنان غالبا شوهر دار مزد آن ها را داده و رهایشان کرده است ولی در مورد بعضی از سوژه ها با دیدن برق طلا وسوسه شده و دست به قتل میزده است. قاتل برای بیان انگیزه های قتل اینگونه گفته است:
نقل قول:
يادم مي آيد زماني كه نوجوان بودم با زنان زيادي رابطه برقرار مي كردم. وقتي مي ديدم افرادي چطور زندگي ما را تحت تاثير قرار مي دهند من هم اين كار را مي كردم. البته هيچ وقت عاشق آن زن ها نبودم. هميشه مي خواستم از آنها سوءاستفاده كنم. من حتي يك بار سعي كردم از يكي از اين زنان سكه بدزدم كه فهميد و مچم را گرفت.هر بار كه بي پولي سراغم مي آمد ياد آن خاطرات مي افتادم. اين اتفاقات قبل از قتل ها دوباره برايم تكرار شد. البته جرقه اصلي زماني زده شد كه من سال 84 زني را سوار ماشين كردم و از او خواستم با هم رابطه داشته باشيم. او هم قبول كرد. مبلغي را توافق كرده بوديم كه من به او بدهم. بعد از اينكه وي را به خانه بردم و با هم رابطه برقرار كرديم آن زن از من خواست پول بيشتري به او بدهم. قبول نكردم. او چاقويي زير گلوي خودش گذاشت و به من گفت اگر پول هايم را به او ندهم آبرويم را مي برد. مجبور شدم 50 هزار تومان پولي را كه تمام دارايي ام بود به او بدهم. بار دوم زني را به واقع به عنوان مسافر سوار كردم اما او به من تهمت زد و گفت قصد ربودنش را دارم و بعد هم از من شكايت كرد. او 400 هزار تومان از من پول گرفت تا رضايت دهد. من با فروش لوازم منزلم اين پول را تامين كردم و از همان موقع بود كه فهميدم وقت انتقام است. به اين ترتيب اميد به فكر قتل افتاد. او پيش از اين دو زن را در شمال كشور كشته اما از جنايت دست كشيده بود و مجموع اتفاقاتي كه در زندگي اش رخ داد، باعث شد نقشه قتل هاي سريالي را طرح ريزي كند.
بعد از ارتکاب دو قتل قبلی در شمال اولین قربانی او زنی میان سال است که ارتباط عاطفی او با شوهرش کاملا صدمه دیده است. این اطلاعاتی است که دختر مقتول در باره مادرش عنوان کرده است:
نقل قول:
مادرم تا تير (سال 86) در كاشمر به همراه پدرم زندگي مي كرد. من هم ازدواج كرده ام و به اتفاق شوهرم در كرج ساكن هستم. پدر و مادرم هميشه اختلاف داشتند تا اينكه در يكي از روزهاي تيرماه مادرم قهر كرد و پيش من آمد. او ديگر نمي خواست با پدرم زندگي كند. در اين مدت مادرم فقط در خانه ما بود تا اينكه 21 بهمن ماه يكي از دوستانش با او تماس گرفت و گفت مي خواهد وي را ببيند. مادرم تا ساعت 30/17 در خانه بود. بعد دوستش شقايق به خانه ما آمد و با مادرم بيرون رفتند. مادرم به ما گفته بود تا يك ساعت ديگر بازمي گردد.
اما نحوه اقراریات امید حکایت دارد که در این گزینش پول نقش اول را بازی کرده است. البته امکان دارد که زن بعلت دوری و اختلاف عمیق با شوهر خودش با یک تیر دو نشان میزده است. تا ضمن تامین سکس در آمدی هم بدست آورد
نقل قول:
اين اولين قتلي بود كه در كرج مرتكب شدم. شرايط روحي خوبي نداشتم. نمي دانم چرا اصلاً به فكرم رسيد اين زن را بكشم. آن روز سوار پيكان قهوه يي رنگم بودم. مدل خودروام پايين بود اما من هزينه زندگي ام را با آن تامين مي كردم. حدود منطقه پيشاهنگي بود كه اين زن را ديدم. تنها ايستاده بود و كمي هم آرايش داشت. بوق زدم، او هم سوار شد. البته به عنوان مسافر سوار ماشينم شد.؛ سر صحبت را باز كردم و همين طور كه داشتيم حرف مي زديم به سمت خانه ام رفتم. منزل من در خرمدشت بود اما او از من نپرسيد چرا مسير را تغيير دادم. همسرم در خانه نبود و من مي دانستم در غياب او راحت مي توانم كاري كه مي خواهم انجام دهم. مي خواستم با آن زن رابطه برقرار كنم.
در مورد قتل دوم این اطلاعات را در دسترس داریم. به سخنان خواهرش در مورد رقیه توجه کنید:
نقل قول:
قرار بود ما شب به خانه رقيه برويم. حتي گفته بود شام آماده مي كند. حدود ساعت هفت شب بود كه من به اتفاق شوهرم به خانه خواهرم رفتم. در قفل بود. صداي گريه فرزند سه ساله اش را از داخل خانه مي شنيدم. هر چه در زديم كسي در را باز نكرد تا اينكه خودم در را شكستم و وارد خانه شدم. ديدم مقداري مرغ و وسايل ديگر براي آشپزي از يخچال بيرون گذاشته شده است. اما خواهرم نبود.يك ساعت گذشت ولي از او خبري نشد. با شوهرش تماس گرفتم و موضوع را گفتم. شوهر رقيه دقايقي بعد به خانه آمد.
اميد قاتل سريالي زنان كرجي در مورد اين قتل مي گويد:
نقل قول:
عصر بود كه رقيه را سوار كردم. براي خريد بيرون آمده بود. سر صحبت را با او باز كردم مي گفت عجله دارد و با تندي با من حرف مي زد اما بعد كم كم آرام شد. اسمش را پرسيدم. گفت نامش … است. ديگر در برابرم مقاومت نمي كرد. به سمت خانه ام رفتيم.
در ماجرای بعدی زن به اتفاق شوهرش معتاد است و شوهر میتواند بعلت استمرار در مصرف مواد مخدر به ناتوانی جنسی دچار شده باشد. زن و شوهر به غیر از مصرف مواد مخدر هیچگونه ارتباط عاطفی ندارند. زن از هفت دولت ازاد است و دارای غیبت های طولانی هست که احتمالا صیغه میشده است. به سخنان شوهر او توجه کنید:
نقل قول:
«آن روز من خواب بودم كه مريم از خانه بيرون رفت. موقع خروج او پرسيدم كجا مي رود كه مريم جواب داد براي نظافت خانه مردم بايد بيرون برود. من ديگر توضيح بيشتري نخواستم. وقتي هم كه برنگشت زياد نگران نشدم چون قبلاً هم يكي دو بار به مدت يك يا دو ماه مفقود شده و دوباره برگشته بود و اين موضوع برايم تازگي نداشت.»
امید نحوه وقوع قتل بعدی را چنین تشریح میکند:
نقل قول:
«او را در كمال شهر سوار كردم و در همان نگاه اول متوجه شدم اعتياد دارد. سر او بوي سيگار مي داد. با پيشنهاد من به سمت خانه ام به راه افتاديم.
سوژه بعدی زنی به نام لیلا هست که مادرش در باره او اطلاعاتی که چندان صحیح نمی نماید داده است. وضعیت اخلاقی لیلا میتواند از او زن بی بند و باری ساخته باشد که که حتی دارای منزلی مستقل است و با این و آن می پرد ولی البته مادر بر روابط او سرپوش میگذارد:
نقل قول:
ليلا مدت ها بود كه با شوهرش اختلاف داشت و آنها همديگر را ترك كرده بودند. دخترم بيشتر در خانه من بود و گاهي به منزل خودش سر مي زد. او با پسري به نام حميد آشنا شده بود و قصد داشت بعد از جدايي از شوهرش با او ازدواج كند.
اميد بعد از دستگيري در مورد قتل ليلا گفت:
نقل قول:
حوالي عصر بود. منتظر بودم يك مورد خوب گيرم بيايد و سوارش كنم. ليلا را ديدم. سوار ماشين شد. ديگر از كشتن نمي ترسيدم. مي خواستم بيشتر به آرامش برسم و نياز داشتم يك نفر ديگر را قرباني كنم. اين بار نوبت ليلا بود. كمي ناراحت به نظر مي رسيد. وقتي بوق زدم، سوار شد. اصلاً نگفت مسيرش كجاست. لحظاتي كه گذشت از من پرسيد كجا مي روي. به اين ترتيب سر صحبت باز شد. خسته بود و ناراحت. او را به خانه ام بردم.
مورد بعدی باز زنی را نشان میدهد که بشدت بی بند و بار است. ببینیم شوهر ملیحه در باره زن گمشده اش چه میگوید:
نقل قول:
شب قبل از گم شدن همسرم او 100 هزار تومان از من پول گرفت و گفت وقت دندانپزشكي دارد. صبح هم از خانه خارج شد. من ديگر او را نديدم تا اينكه پسرم گفت مادرش از شش صبح كه رفته ديگر بازنگشته است. آخرين كسي كه مليحه را ديده بود دوستش بود. اين زن تحت بازجويي قرار گرفت و گفت؛ حدود ساعت پنج بعدازظهر بود كه مليحه به خانه من آمد و گفت بايد خيلي زود برود. حدود 30/5 بود كه از خانه من خارج شد. به نظر مي رسيد اين زن آخرين كسي است كه مليحه را ديده است. در جريان تحقيقات همسر مليحه مدعي شد با هم هيچ مشكلي نداشتند. او به پليس گفت از روابط همسرش با افراد غريبه اطلاعي ندارد
در مورد بعدی نیز زن نوبت دندانپزشکی دارد ولی در عاقبت سر از تخت خواب یک مرد غریبه در می آورد. شوهرش اینگونه میگوید:
نقل قول:
هفت خرداد ماه (يك روز قبل از پيدا شدن جسد) همسرم از من پول گرفت و گفت مي خواهد به دندانپزشكي برود. او در هشتگرد نوبت دندانپزشكي داشت. قرار بود دو پسرم را به خانه خواهرش ببرد. اما زمان مقرر به آنجا نرسيد. خواهرش با من تماس گرفت و موضوع را اطلاع داد. هرچه گشتم همسرم را پيدا نكردم و تصميم گرفتم به پليس اطلاع دهم.
خواهر فريده هم گفت؛ قرار بود خواهرم دو بعدازظهر به خانه ام بيايد. اما نيامد. منتظر شدم اما فايده يي نداشت. نگران شدم و با تلفن همراهش تماس گرفتم. خاموش بود. ترسيده بودم. فكر مي كردم شايد تصادف كرده باشد. موضوع را به شوهرش اطلاع دادم. وقتي شوهرش آمد همه جا را با هم گشتيم. پيدايش نكرديم.
فريده 11 سال قبل با شوهرش ازدواج كرده بود. خانواده او مي گويند آنها هيچ مشكلي با هم نداشتند و شوهر فريده براي حفظ زندگي اش به سختي كار مي كرد. اين زن و شوهر جوان دو فرزند پسر داشتند. شوهر فريده مدعي است همسرش هيچ مشكل اخلاقي نداشت و هرگز چيزي را از او پنهان نمي كرد.
اما اميد به خوبي به ياد دارد كه چطور فريده را به قتل رسانده است. حتي مكالمه يي را كه با هم داشتند كلمه به كلمه به خاطر دارد. او در اعترافاتش گفت:
نقل قول:
فريده از شوهرش گله مند بود. مي گفت به لحاظ مالي تامين اش نمي كند. من به او پيشنهاد دوستي دادم و او هم قبول كرد. البته من با وعده و وعيدهايي كه به وي دادم اغفالش كردم تا با من رابطه برقرار كند.
اگر در مورد تمام موارد بالا اندکی تعمق کنیم تقریبا تمام این زن ها اصل سکه در مقابل آغوش را کاملا پذیرفته اند. بعلاوه دچار مشکلات عمیق با شوهرشان هستند که این هم می تواند علت اقتصادی داشته باشد. وضعیت بد اقتصادی خانواده های بسیاری را از هم پاشیده است.
اینک دوسئوال اساسی پیش می اید که شاید با شنیدن عقاید شما بتوانیم به پاسخی در خور توجه پیدا کنیم
ایا خیانت این زنان به همسرانشان دلایل اقتصادی دارد. ما میدانیم که در جوامع فقیر میزان کجباری و فاحشه گی بطور عجیبی افزایش پیدا میکند. بیاد دارم که در زمان نخست وزیری دکتر امینی که وضعیت اقتصادی مردم زیر سئوال رفته بود، زنان بصورت گله ای در خیابان سمیه (ثریا) اجتماع میکردند و به کسب و کار خودشان رونق میدادند. منهم بمانند هر جوان سالم دیگری با بعضی از آنها همبستر شده ام. تعجب میکنید که یک زن کارمند بانک ملی ایران بود و سوژه دیگری معلم ورزش مدرسه بود! که به کار خیر اشتغال داشتند. در مورد دیگری زن با یک پیرزن آمده بود و وقتی از نسبت آن دو پرسیدم فهمیدم که پیرزن مادر شوهر آن علیا مخدره میباشد!
اینک هم 50 درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی میکنند و شکم گرسنه هم دین و ایمان ندارد. با این همه هنوز این پرسش در مقابل من قرار دارد که دلیل این درجه بالا از فساد علت کاملا اقتصادی دارد و یا برعکس عوامل اجتماعی و مخصوصا اعصاب متشنج و دیپریشن مزمن بیشر عامل این بی بند و باری هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟