مشگل اساسی ما در شهر هرت شاید تمامیت خواهی و ارج ندادن به باورها و روشهای بقیه مردم باشد. تمامیت خواهی و بی تفاوتی نسبت به دیگران و اجتماعی نبودن و فرد گرایی بلایی است که دامن گیر ما شده است. میخواهیم تا آنجا که ممکن است و با هر روشی و با هر کاری حرفهای خود را به کرسی بنشانیم ولو اینکه دیگران چیزی دیگر بخواهند. اگر ما میتوانستیم که این تمامیت خواهی و این خود محوری را کنار بگذاریم به پیشرفت ها نایل میشدیم. هرکس که دستش به دم گاوی بند است میخواهد که زیر و رو را بردارد و یا بچاپد و همه را به حاشیه براند. خودتان نگاه کنید یک گروه آدم به سرکار میآیند آنان هر چه متخصص و دکتر و مهندس و تحصیکرده و با تجربه هست کنار میگذارند و یک سری از برو بچه های خودشان را بدون در نظر گرفتن اینکه آیا آنان میتوانند اینکار را انجام دهند به مقامهای شامخ میرسانند و از هر مشاوره و رای زدن کناره گیری میکنند. ناگهان یک روحانی بدون داشتن هیچ تخصصی وزیر جنگ میشود و یا یک دلال سرپرست وزارت معارف و یا یک مغازه رییس اداره امور خارجه بدون اینکه یک زبان خارجی بداند و یا هیچ اطلاعی از آن اداره داشته باشد.
سپس این آقا زاده هم تمامی افراد کار کشته و دانا و با تجربه آن اداره را کنار میگذارد و یک مشت دوستان و فک و فامیل خود را سرکار میآورد و میگوید که تخصص مال خر است. و سپس میخواهند به یک مشت طلاب علوم دینی شش ماهه یک آموزشی بدهند و آنان را پزشک متخصص بنامند. البته در گذشته هم این تمامیت خواهی وجود داشت اما نه به این وسعت. مثلا در گذشته اگر کسی با داشتن پارتی و آشنا مثلا رییس یک دبیرستان میشد میخواست همه دبیر ها را که قبل از او آنجا کار میکردند کنار بزند و دوستان و فک و فامیل خود را به آنجا منتقل کند. ولی متاسفانه اکنون نه تجربه و نه مدرک کاری و تحصیل و نه تخصص مورد نظر است و تنها آشنایی و دوستی و یا فامیل بودن کافی است که یک مرد نادان و بی تجربه را یک شغل حساس بین المللی بدهند و آبرو ریزی کنند آنهم در سطح بین المللی ولی متاسفانه خارجی ها هم از اینکار استقبال میکنند زیرا همسایه من هر قدر چل و خل تر به نفع من است.
ودر نتیجه از یک کشور در حال پیشرفت با یک دمکراسی آبکی و یک دیکتاتور ضعیف یک کشور واپسگرا و رو به عقب در حال شتاب با یک دیکتاتور خشن میسازیم که همه گروه ها و مردم کنار گذارده میشوند و کار ها بیک مشت متملق و چاخان کار و بی سواد وبیشعور سپرده میشود که تا کل شهر هرت را ویران کنند. و بل بشو د کشت و کشتار و تفرقه افکنی و بیداد کل شهر هرت را در بر بگیرد. و هرکی و هرکی شود و آبها گل آلوده گشته فرصت ماهی گیران به گرگان استعمار شرق و غرب دندان تیز کرده داده شود. دیگر در شهر هرت به دانش و تخصص و انسان دوستی و دلسوزی برای مردم کاری ندارند و هرکه بیشتر بتواند با کامیون و اتومبیل های شخصی و یا حتی تریلر های دولتی و ملی کشور و شهر هرت را غارت کند بیشتر اهمیت میدهند. و مردم را با یک مشت اراجیف خیالی و ذهنی سرگرم میکنند تا از دانش و بینش بین المللی کناره گیرند. و شهر هرت تنها در دست یک رییس کل که هم پادشاه و هم رییس مذهب و هم رهبر و هم مدیر عامل و عالم همه شرکتهای دولتی و خصوصی است بچرخد.