Translation of Huffington Post’s
دو سازمان نسبتأ جديد غيردولتی، که هر کدام دو قطب مخالف طيف مسايل خاورميانه را تحت پوشش خود قرار دادهاند، در هفتهها و ماههای اخير هدف حملات مخربی واقع شدهاند که اعتبار و وجهه آنان را نشانه رفته است.
«شورای ملی ايرانيان آمريکا» (نايک)، سازمانی است که خواهان گفتوگوهای ديپلماتيک بين ايران و آمريکاست. اين سازمان در اين اواخر به دلیل حضور فعالش در رسانههای آمریکایی در روزهای پس از انتخابات جنجالی رياست جمهوری ايران، به نحو ویژهای برجسته شد. هر چند این شورا مدتهاست که حضور پررنگی از خود در واشنگتن نشان داده است، اما همزمان با رشد رایزنیهای «نايک» در محافل سياست خارجی، خشم و غضب مخالفان آنان نيز اوج گرفته است.
از اوايل سال ۲۰۰۷، اين سازمان به امور زيادی از جمله اينکه بازوی حکومت ايران است و از حکومت ايران پول میگيرد، یا قوانين لابیگری را زير پا نهاده و هدفش منحرف کردن سياست خارجی آمريکاست، متهم شده است. اين اتهامات در بهترين حالت غيرمنصفانه و در بدترين حالت، افتراآميز بوده است. ‹«نايک» مدارک متعددی را در موارد مختلف به «هافينگتن پست» ارسال کرده که نشان میدهند نسبت به عملکردهای حکومت ايران نظری انتقادی داشته است. «تريتا پارسی» مدير «نايک» خاطر نشان کرده که اعضای خانواده چند تن از هيات مديره اين سازمان در ايران شکنجه شدهاند. افزون بر آن، گروههای شناخته شدهای چون «شهروندان هوادار مسووليت و اخلاق› در واشنگتن میگويند که اصلأ به خاطر نمیآورند که کداميک از فعاليتهای لابیگرايانه «نايک» غيرمشروع و خارج از محدودهی قانون بوده است. «استيو کلمونز» يک عضو بسيار مورد اعتماد محافل سياست خارجی واشنگتن و از سردمداران «بنياد آمريکای جديد» میگويد، “به اعتقاد من اين اتهامات به کلی بیپايهاند. من «تريتا پارسی» و بسياری ديگر از آدمهای فعال در اين سازمان را می شناسم … آنها افراد روشن و شفافی هستند که چيزی برای پنهان کردن ندارند. آنان مخالفان و منتقدان خود را به بحث آزاد فرامیخوانند و به پرسشهای آنان پاسخ میدهند. اگر در موسساتی این چنینی کار میکنيد، اين درست همان کاری است که بايد انجام دهيد… آنها برنامه و هدف مشخصی دارند که در جلسات هيات مديره تعيين میشوند. من ديدهام که او حرفهايی میزند که مسلمأ به مذاق دولت ايران خوش نمیآيد.”
اما مبارزه عليه «نايک» در ماهها و سالهای گذشته ادامه يافته است. به ويژه، «حسن داعیالاسلام» نويسندهای که در آريزونا زندگی میکند و در ميان رسانههای ايرانی مخاطبانی دارد، به تازگی مورد توجه رسانههای نومحافظهکار قرار گرفته که ستونهای متعددی از نشريات خود را به حملات او عليه «نايک» و «پارسی» اختصاص دادهاند. «داعیالاسلام» در مقالهای در نشريهی «فرانت پيج ماگزين» سازمان «نايک» را به اين متهم کرده که “بخشی از شبکهی لابیهای گستردهی آمريکاست که عملأ در جهت حفظ منافع جمهوری اسلامی تلاش میکند.” او در مقالهی ديگری که در همان مجله نوشته، «پارسی» را متهم میکند که به «بلندگوی ملاها›» در آمريکا بدل شده است. او در ژانويه سال ۲۰۰۹، در نشريهی گمنامتری نوشت، “پارسی در ضمن مورد حمايت لابیهای حامی رژيم ايران است.”
سرانجام، در ايامی که ايران تازه درگير آشوبهای خيابانی پس از انتخابات اخير رياست جمهوری ايران شده بود، «داعیالاسلام» پارسی را متهم کرد که از رژيم آيتالله خامنهای و احمدینژاد حمايت میکند تا قدرت را کماکان در دست داشته باشند.
پارسی به «هافينگتن پست» میگويد، “متاسفانه در ميان جامعهی ايرانيان آمريکا، اين ابهامات هميشه وجود داشته است. اما تفاوتی که اين بار وجود دارد اين است که اين فرد توانسته از کمکی که محافل نوجمهوریخواه در اختيار او قرار دادهاند استفاده کند و تا آنجا که میتوانسته دروغهای زيادی را در ميان مردم پراکنده سازد.”
اما آنچه در نوشتههای اخير «داعیالاسلام» بسيار چشمگيرتر است، صرفأ جسورانه بودن اتهاماتی نيست که مطرح میکند، بلکه اين است که او اين مطالب را عليرغم آنکه در دادگاه عليه او به خاطر طرح اتهامات افتراآميز شکايت شده، کماکان به رشته تحرير درمیآورد. پارسی و «نايک» در ماه آوریل سال ۲۰۰۸، شکايتی را عليه «داعیالاسلام» در دادگاه محلی واشنگتن دی. سی. مطرح کردند و در شکایتنامهی خود ذکر کردند که «داعیالاسلام» مطالب متعددی حاوی دروغ و افترا عليه آنان مطرح کرده و در آنها پارسی و «نايک» را عوامل حکومت ايران معرفی کرده است.” کمتر از هشت ماه بعد از آن، رييس دادگاه حکمی را منتشر کرد که اگرچه خواهان مدارک بيشتری شده بود، اما به هيچ وجه به نفع «داعیالاسلام» نبود. در حکم رييس دادگاه در مورد تعريف کلی «داعیالاسلام» از «لابی کنندگان» چنين آمده بود، “متهم در بيانيههای خود احکامی کلی صادر کرده است و حرف اصلی حملات او اين است که شاکيان لابیکننده نيستند و در عين حال اين اتهام آقای «داعیالاسلام» در اين مورد که اهداف شاکيان با اهداف حکومت ايران همسوست، ارزش و اعتباری ندارد.” قاضی در انتهای حکم خود آورده است: “در اين مرحله از دادگاه، ادعای متهم به دفاع از حقيقت، مردود شناخته میشود. دادگاه چنين نتيجهگيری میکند که حرفها و نوشتههای متهم میتوانند بار افتراآميز داشته باشند … دادگاه نتوانسته است مدارکی بيابد که طبق قانون نشان دهد که حرفها و نوشتههای متهم فاقد بار افتراآميز هستند.” اما حتی پيروزی غيررسمی «نايک» در دادگاه هم برای آنان گران تمام شده است. «پارسی» میگويد که او نگران آن است که فرايند صدور اين حکم، که طی آن سازمان تحت مديريت او ناگزير شد تا اطلاعات اضافی زيادی در اختيار متهم قرار دهد، بتواند بهانهای به دست منتقدان ديگری بدهد تا حملات بیپايه و گمراهکنندهای را عليه او و «نايک» ادامه دهند. او اضافه کرد که چندين نشريه با «نايک» تماس گرفته و پرسشهايی را مطرح کردهاند که بر پايه اتهامات «داعیالاسلام» مطرح شده بودند.
«پارسی» میگويد، “من آنقدرها نگران انعکاس اين مطالب در واشنگتن نيستم. خوب میدانم که بیشتر آدمها وقتی به حرفهای اینچنینی این شخص گوش میکنند، خواهند ديد که آنها کاملأ بیاساس است. من بيشتر نگران جامعهی ايرانيان آمريکا هستم که آنقدرها به جزييات و ظرايف امر توجه ندارند. آنها تا میبينند مطلبی در روزنامهای چاپ شده، خيال میکنند که معتبر است و واقعيت دارد. آدمهای زيادی در واشنگتن میدانند که آنها نشريات پراهمیتی نيستند و کار آنها روزنامهنگاری حرفهای نيست، اما در خارج از حوزه فعالان سياسی، خيلی از مردم نمیتوانند فرق نشريات معتبر و غيرمعتبر را درک کنند.”
در حالی که «نايک» خود را در گيرودار دعواهای حقوقی برای دفاع از نام و اعتبار خود میيابد، مبارزه حقوقی عيانتری هم عليه سازمانی راه افتاده که هوادار عقايدی در نقطه مخالف ديدگاههای يهوديان در معادله اعراب و اسراييل است.
«جی استريت» سازمان غيرانتفاعی نوپايی است که از عمر آن بيشتر از يک سال و نيم نمیگذرد و خواهان پايان دادن به مناقشات اعراب و اسراييل از طريق مذاکرات ديپلماتيک است. اين سازمان بهتازگی شاهد آن بوده است که جمعی از سخنرانان مشهوری که برای اولين کنفرانس سالانه آن دعوت شده بودند از حضور آنان در اين کنفرانس سرباز زدهاند و علت هم اين بوده است که نگران آن بودهاند که حضور آنان در اين کنفرانس پيامدهای نگران کنندهای در کل جامعهی سياسی داشته باشد. مقامات آگاه به طور خصوصی میگويند که اعتبار اين گروه تحت تاثير حملات سازمان يافته گروهها و افراد محافظهکاری که سعی داشتهاند پيامها و برنامههای سياسی اين گروه را تحتالشعاع قرار دهند، آسيب ديده است.
«آرون ديويد ميلر» پژوهشگری که در مرکز «وودرو ويلسون» کار میکند و در هياتهای وزارت خارجه جمهوریخواهان و دموکراتها در خاورميانه حضور داشته، در اين باره میگويد، “فکر میکنم که چنين پيامدی، به ويژه با خصومتی که در جامعهی يهوديان عليه اين سازمان وجود دارد، بديهی بود. هر وقت سازمانی چشماندازهای جا افتاده در چنين مواردی را به چالش میکشد، به ويژه اگر در کار خود نشانههايی از موفقيت بروز دهد، با اين فشارها مواجه خواهد بود. و «جی استريت» توانسته است در ظرف مدت کوتاهی، حضور موثر خود را در واشنگتن به رخ همگان بکشاند.”درست به مانند مورد «نايک»، بيشتر حملات عليه «جی استريت» براساس همکاری آنان با سازمانها و گروههای مخالف اسراييل بنا شده است. اين سازمان از جمله به اين امر متهم شده بود که در يکی از کنفرانسهای خود از سخنرانی دعوت به عمل آورده بود که تقصير حملات تروريستی 11 سپتامبر را به گردن اسراييل انداخته بود، اتهامی که گرچه به لحاظ تکنيکی صحت دارد، از اين حقيقت هم غافل میماند که فرد موردنظر يعنی ‹سلام المارياطی› پس از طرح چنين مسالهای به صراحت از بيان آن ابراز پشيمانی کرده و معذرت خواسته بود. با اين همه، چند ماه قبل، روزنامهی «جروزالم پست› مقالهای انتشار داد که طی آن خاطر نشان شده بود که اين گروه، “دهها هزار دلار کمک مالی از چندين شخصيت عرب و آمريکايیهای عربتبار دريافت کرده است.” يک استراتژيست آگاه سياستهای اسراييل در اين مورد میگويد، “آدمهای زيادی از مدتها پيش در اين باره حرف میزدند تا اينکه «جروزالم پست» تصميم گرفت آن را به صورت مقالهای منتشر کند و پس از آن نشريات ديگری هم آن را در صفحات خود نقل کردند. اين کار که سازمانی را براساس همکاری آن با اين فرد يا آن فرد متهم کنند، خيلی رواج دارد.”
هواداران و مدافعان «جی استريت» اعتراف میکنند که مخالفان آنان در آسيب رساندن به اعتبار و موقعيت اين گروه به موفقيتهايی دست يافتهاند. اما در عين حال خاطر نشان میکنند که تاثير اين حملات آن بود که اين گروه در تلاش خود برای حضور هرچه بيشتر در بحثها و مذاکرات سياست خارجی، عزم راسختری داشته باشد. آنان نيز همانند «نايک» اين دستاندازهای اول کار را به عنوان بخشی از فرايند دستيابی به يک موقعيت يگانه و شکستن تمام پيشداوریهای قديمی، مغتنم میشمارند.
«کلمونز» میگويد، “من واقعأ بر اين عقيدهام که گروههايی چون «جی استريت» و «نايک» که به عقيده من در زمره گروههای صادق هوادار حقوق مردم قرار دارند، میدانند که عبور از اين مرحله آسان نخواهد بود. آنان بايد تمام منابع و امکانات خود را به کار گيرند و در ضمن رقبای خود را به تلاشی سخت وادارند، چون اين رقبا میخواهند آنان را بترسانند يا دستکم پايههای سازمانهای آنان را بلرزانند.”