جزئيات محاكمه قاتل سريالي كرج : اعتراف در كمال خونسردي

Source: www.iranianuk.com

11 بار اعدام و قصاص در ملاءعام، سه سال حبس و 74 ضربه شلاق مجازاتي است كه هيات قضات بعد از چهار ساعت محاكمه براي اميد برك قاتل سريالي زنان در كرج در نظر گرفت. اميد برك كه به قاتل سريالي زنان كرج معروف شده است در جلسه محاكمه در برابر آماج اتهامات قتل و تجاوز و سرقت فقط به يك چيز فكر مي كرد؛ به غيراز تبرئه همسرش مريم خواسته ديگري نداشت.

اميد روز گذشته در پايان هر پاسخي كه به سوالات هيات قضات مي داد، تاكيد مي كرد همسرش در اين قتل ها به او كمك نكرده و بي گناه است. اميد در دادگاه مكرراً خواستار آزادي ساحره شد و بارها تاكيد كرد همسرش تنها زني است كه او دوستش داشته است.

اميد ساعت 11 صبح وارد سالن امام خميني واقع در دادگاه كيفري استان تهران شد. ورود او ناله اولياي دم مقتولان را به همراه داشت و آنها با گريه هايشان از اميد مي خواستند بگويد عزيزشان را به چه جرمي به قتل رسانده است. در اين ميان اميد چهره آرامي داشت. او حتي بدون پلك زدن و در حالي كه به روبه رويش خيره شده بود وارد دادگاه شد و چند صندلي آن طرف تر از همسرش كه به خواسته اميد با چادر تمام صورتش را پوشانده بود، نشست. دقايقي بعد هيات قضات شعبه 71 وارد دادگاه شدند و بعد از آغاز جلسه اين آرش سيفي نماينده دادستان بود كه در جايگاه ايستاد تا كيفرخواست صادره عليه اميد و همسرش ساحره را بخواند. او متهم را اين گونه معرفي كرد؛ اميد برك متولد سال 1364، باسواد، شغل مسافركش، اهل قزوين و داراي سابقه كيفري، بدون فرزند و بازداشت به اتهام 10 فقره قتل. اين مرد كه اكنون در جايگاه متهم نشسته علاوه بر قتل، مرتكب تجاوز به مقتولان نيز شده است.

سيفي در ادامه گفت؛ اميد در تاريخ سوم دي ماه سال 85 در لنگرود اولين زن را قرباني كرد. مقتول فاطمه نام دارد و بعد از اينكه به دست اميد به قتل رسيد اموالش از جمله مقداري طلاي وي توسط قاتل به سرقت رفت. دومين قتل نيز در آستانه اشرفيه اتفاق افتاد. اميد در اين قتل زني به نام جليله را در تاريخ 28 دي ماه سال 85 به قتل رساند و سپس پول و جواهراتش را به سرقت برد. چند ماه بعد اميد از شمال كشور به كرج نقل مكان و اين بار قتل ها را در اين شهر آغاز كرد. سومين قرباني اميد زني به نام مباركه است كه در تاريخ 22 بهمن ماه سال 86 به قتل رسيد و جسدش در مهرشهر كرج رها شد و اموالش به سرقت رفت. رقيه چهارمين قرباني اين قاتل سريالي است كه جنازه اش در هشتگرد پيدا شد. اين زن در تاريخ 23 بهمن ماه سال 86 به قتل رسيد.

وي در مورد پنجمين قرباني گفت؛ ليلا زن جواني بود كه قرباني اميد شد و جسدش در كمال شهر كرج پيدا شد. او نيز مانند ساير مقتولان خفه و جسدش در كنار خيابان رها شده بود. مليحه ششمين قرباني اميد بود. او نيز زني جوان بود كه در تاريخ 24 ارديبهشت ماه سال گذشته كشته و جسدش در كمال شهر پيدا شد. فريده و مريم هشتمين و نهمين قرباني اين مرد بودند كه خردادماه سال گذشته به قتل رسيده اند. پيكر فريده اطراف فرودگاه پيام كشف شد. اميد در ادامه قتل هايش به سراغ دختري به نام الهام رفت و به فاصله 19 روز از قتل فريده اين دختر را از پا درآورد و جسدش را در كمال شهر رها كرد.

دهمين جنايت كه باعث دستگيري اميد شد قتل زني به نام فرحناز بود كه دوم تيرماه سال گذشته رخ داد و جنازه قرباني در قزل حصار پيدا شد.

نماينده دادستان ادامه داد؛ متهم رديف دوم مريم معروف به ساحره متولد 1370 است. او از نظر دادسرا متهم به معاونت در هفت فقره قتل، شش فقره سرقت و مخفي كردن ادله جرم و لباس ها و وسايل شخصي مقتولان و مباشرت در 10 فقره فروش مال مسروقه است. ساحره همسر اميد است و آنها با همدستي يكديگر دست به اين قتل ها مي زدند. هر دو متهم به جرائم خود اقرار كرده اند و من به عنوان نماينده دادستان تقاضاي اشد مجازات را براي آنها دارم.

وي ادامه داد؛ هيات محترم قضات، اين دو متهم با اعمالي كه مرتكب شده اند نه تنها نظم جامعه را برهم زدند بلكه باعث ايجاد ناامني و رعب و وحشت در ميان مردم شدند و به شدت اذهان عمومي را مشوش كردند. اين پرونده يكي از معدود پرونده هاي بعد از انقلاب اسلامي است كه تا اين حد اذهان عمومي را جريحه دار كرده است به همين دليل تقاضاي مجازات سنگين متهمان را دارم.

بعد از نماينده دادستان، هيات قضات از اولياي دم مقتولان خواستند در جايگاه حاضر شوند و تقاضاي خود را از دادگاه بيان كنند. تمامي اولياي دم درخواست صدور حكم قصاص كردند.

دفاعيات متهم

در ادامه اميد متهم رديف اول پرونده در جايگاه حاضر شد و به سوالات قضات پاسخ داد.

قاضي؛ در سوابق تو آدم ربايي هم نوشته شده است. در اين باره چه مي گويي؟

متهم؛ قبول ندارم. من آدم ربايي نكردم. پرونده يي كه شما در مورد آن صحبت مي كنيد به اولين روزهايي كه من به كرج آمدم برمي گردد. زني را به عنوان مسافر سوار كردم. قرار بود او را به ميدان كرج برسانم. مسير را اشتباه رفتم. زن جوان به مردي تلفن كرد و گفت من او را به محل ديگري برده ام. من تلفني با آن مرد صحبت كردم و توضيح دادم مسير را اشتباه آمدم. بعد هم او را بردم و سر جاي اول پياده اش كردم. آن زن كه خودش كارمند دادسرا بود از من شكايت كرد و من به مدت هفت روز بازداشت شدم بعد در حالي كه به شدت بي پول بودم. از من 100 هزار تومان گرفت و رضايت داد.

قاضي؛ فرزند هم داري؟

متهم؛ همسرم باردار بود كه در اداره آگاهي سقط شد.

قاضي؛ زماني كه قتل ها را شروع كردي يك سال بود كه ازدواج كرده بودي چرا به همسرت خيانت كردي و سپس مرتكب 10 فقره قتل شدي؟

متهم؛ من سال 84 با ساحره ازدواج كردم. همسرم ر ا بسيار دوست داشتم و عاشقانه او را مي پرستيدم. اما اين اتفاقات اصلاً دست خودم نبود و از آنچه رخ داده است پشيمان هستم. ضمن اينكه آن زن ها خودشان همراه من مي آمدند.

قاضي؛ به جاي اينكه به مقتولان تهمت بزني چرا از اولياي دم تقاضاي بخشش نمي كني؟

متهم؛ من واقعاً از اين اتفاق ناراحتم و باور كنيد دست خودم نبود. وقتي مرتكب قتل مي شدم به آرامش مي رسيدم.

قاضي؛ تو به 10 فقره قتل، اختفاي جسد و سرقت اموال متهم هستي. اينها را قبول داري؟

متهم؛ قبول دارم مرتكب قتل شدم اما در مورد اختفاي جسد بايد بگويم من اجساد را مخفي نمي كردم اتفاقاً جايي رها مي كردم كه ديگران بتوانند پيدا كنند. در مورد سرقت هم خيلي از اين زنان جواهرات نداشتند يا جواهرات بدلي داشتند.

قاضي؛ چرا زنان را مي كشتي؟

متهم؛ هيچ چيز دست خودم نبود. من داروي اعصاب استفاده مي كردم. الكل هم مي خوردم. حالت عادي نداشتم و هر بار كه قتلي انجام مي دادم احساس آرامش مي كردم.

قاضي؛ چرا از شمال به كرج نقل مكان كردي؟

متهم؛ مي خواستم زندگي جديدي را شروع كنم.

قاضي؛ تو يك سال قبل از آغاز اين قتل ها زندگي جديدي را با همسرت آغاز كرده بودي.

متهم؛ ساحره در اين قتل ها نقشي نداشت او را 17 ماه بي گناه در زندان نگه داشته اند. من مهم نيستم اگر با اعدام من همه چيز درست مي شود اعدامم كنيد اما با ساحره كاري نداشته باشيد. او زني پاك است.

قاضي؛ پس چرا او بيشتر اوقات در خانه مادرت بود؟

متهم؛ با خواهرم درس كار مي كرد. ساحره زن خوبي است و باز هم مي گويم در اين قتل ها نقش نداشته من وادارش مي كردم كه اجناس مسروقه را بفروشد. خواهش مي كنم كاري با او نداشته باشيد هر چه بود تقصير من بود.

قاضي؛ مقتولان را چطور به قتل مي رساندي؟

متهم؛ آنها را به عنوان مسافر سوار ماشين مي كردم. بعد هم پيشنهاد مي دادم به خانه ام بيايند. به جز دو نفر مابقي قبول كردند. چند ساعتي با هم در خانه بوديم و بعد من آرنج دستم را دور گردن آنها مي انداختم و خفه شان مي كردم. اما دست خودم نبود.

قاضي؛ مدعي هستي بيماري رواني داري، چطور مي تواني ثابت كني در حالي كه پزشكي قانوني اين ادعا را رد كرده است؟

متهم؛ من داروي اعصاب مصرف مي كردم و همسرم را هميشه كتك مي زدم، مي توانيد از همسايه ها بپرسيد.

قاضي؛ از چه زماني دچار بيماري اعصاب شدي؟

متهم؛ يك بار من را به جرم سرقت بازداشت كردند و در اداره آگاهي آنچنان مرا تحت فشار گذاشتند كه قسمتي از سرم فرو رفت بعد از آن دچار تشنج و بيماري رواني شدم. البته از اينكه با همسرم بدرفتاري مي كردم خوشحال نبودم و هر بار كه اين اتفاق مي افتاد ناراحت مي شدم اما چاره يي نبود من بايد او را آزار مي دادم تا راحت مي شدم. هر چند در اداره آگاهي اعتراف كردم همسرم در اين ماجرا نقش داشته اما اين طور نبود و من به تنهايي مرتكب قتل شدم و ساحره هيچ نقشي نداشت خواهش مي كنم او را آزاد كنيد.

بعد از اميد وكيلش در جايگاه حاضر شد و با اين ادعا كه متهم بيمار رواني است از دادگاه خواست در اين خصوص تحقيقات بيشتري انجام بدهد.

اظهارات همسر قاتل

سپس متهم رديف دوم در جايگاه حاضر شد. ساحره تمام مدت محاكمه صورتش را به طور كامل با چادر پوشانده بود اما وقتي در جايگاه حاضر شد قاضي عزيزمحمدي از او خواست چادر را كنار بزند تا آنها بتوانند هويت او را شناسايي كنند. او ابتدا مخالفت كرد اما اميد به وي اجازه داد قسمتي از صورتش را نشان دهد.

ساحره درباره اتهاماتي كه به او وارد شده بود، گفت؛ اتهامات را قبول ندارم. در تمام اين مدت نمي دانستم همسرم چه مي كند و پولي كه به دست مي آورد از چه راهي است. البته او من را وادار به فروش اموال مسروقه مي كرد اما من نمي دانستم اين اموال دزدي است. فكر مي كردم آنها را از يك مالخر خريده است، نه اينكه خودش دست به چنين كاري زده باشد. اميد هر بار كه مي خواست من را وادار به اين كار كند به شدت كتكم مي زد. من هم براي اينكه بتوانم از زير كتك هاي او بيرون بيايم دست به چنين كاري زدم.

ساحره در مورد اينكه چرا ماه ها براي مهماني به خانه مادر شوهرش مي رفته و فرصت قتل را براي اميد فراهم مي كرده است، گفت؛ من به خواهر شوهرم درس مي دادم. اميد را هم دوست نداشتم. ضمن اينكه با عمه شوهرم كه آرايشگر بود كار مي كردم و پول به دست مي آوردم تا كمك خرج مان شود. من حتي يك ريال از پول هايي را كه از فروش مال هاي مسروقه به دست مي آمد از اميد نگرفتم.

وي در مورد اختلاف با شوهرش گفت؛ من و اميد عاشقانه با هم ازدواج كرديم اما اميد به قول هايي كه به من داده بود عمل نكرد. او به من گفته بود اجازه مي دهد درسم را ادامه دهم. اما بعد از ازدواج مان اين اجازه را به من نداد و همين باعث دلخوري بين ما مي شد. بعد از اينكه زندگي مشترك مان را آغاز كرديم متوجه شدم الكل مصرف مي كند و هر بار كه داروي جديد روانگردان وارد بازار مي شد اميد آن را مي خريد و مصرف مي كرد و از خود بيخود مي شد. بيشتر اختلاف من و اميد به خاطر همين دو مساله بود. اين ناراحتي ها آنقدر در من زياد شده بود كه نمي توانستم تحمل كنم و ديگر اميد را دوست نداشتم.

در اين هنگام قاضي از او پرسيد چرا هميشه خانه ات به هم ريخته بود. اين به هم ريختگي آنقدر بود كه ماموران در گزارش خود چندين بار به آن اشاره كرده اند. متهم گفت؛ خانه ما بيشتر يك خانه مجردي بود تا يك خانه مشترك. من بيشتر اوقات منزل مادر شوهرم بودم و به همين خاطر هم خانه مان به هم ريخته و نامرتب بود. اميد هميشه خانه را كثيف مي كرد. من به اين موضوع شك نمي كردم. البته يك بار وقتي در شمال بوديم دختري را به خانه آورد و گفت اين دختر مي خواهد با ما زندگي كند. اين مساله باعث شد درگيري شديدي بين ما رخ دهد. وقتي ما درگير شديم اميد آن دختر را از خانه بيرون كرد و همه چيز تمام شد. اما من مورد ديگري از اميد نديده بودم.

متهم در مورد قتل هايي كه شوهرش در شمال كشور انجام داده بود، گفت؛ در آن زمان خانه مادرم در لنگرود بود و من در آستانه اشرفيه زندگي مي كردم. اميد هر روز صبح من را به خانه مادرم مي برد و خودش سر كار مي رفت. شب كه مي شد به دنبال من مي آمد و با هم به منزل برمي گشتيم. من ديگر متوجه نمي شدم او در طول روز چه مي كند و اگر هم كسي را مي كشت نمي توانستم بفهمم. بعد از مدتي هم نسبت به او بي علاقه شدم و از او دوري مي كردم و برايم اهميتي نداشت چه مي كند.

ساحره در مورد اعترافات اوليه اش كه گفته بود اموال مسروقه را مي فروخته و از قتل سوم متوجه ماجرا شده بود، گفت؛ اين اعترافات من دروغ است. زماني كه اميد را دستگير كردند من به شدت دلم برايش سوخت. او در آستانه اعدام قرار داشت و به هر حال چون شوهرم بود تصميم گرفتم كمكش كنم. فكر مي كردم اگر اين حرف ها را بزنم از جرم اميد كم مي شود. نمي دانستم خودم متهم مي شوم و در مجازات او تاثيري نخواهد داشت.

بعد از پايان صحبت هاي ساحره قاضي عزيزمحمدي ادامه جلسه را غيرعلني اعلام كرد. با اين حال اميد حاضر نشد در حضور همسرش در مورد اتهامات تجاوز به عنف به مقتولان و زناي محصنه صحبت كند و به همين دليل ساحره به دستور قضات از دادگاه بيرون رفت. زماني كه اتهام هشت فقره زناي محصنه و دو فقره تجاوز به عنف به متهم تفهيم شد او ابتدا قبول نكرد و گفت؛ من با هيچ كدام از مقتولان رابطه جنسي نداشتم و هر آنچه در پرونده آمده دروغ است. مقتولان خود به خانه ام مي آمدند و من آنها را وادار نمي كردم. اين مرد در پايان جلسه با توجه به گفته هاي وكيلش بالاخره اتهامات خود را قبول كرد و گفت با مقتولان رابطه داشته اما هيچ كدام به زور نبوده است.

در پايان جلسه اميد آخرين دفاعيات خود را مطرح كرد و گفت؛ اگر با اعدام من جامعه اصلاح مي شود و نبود من همه چيز را درست مي كند مرا اعدام كنيد. اما مي دانم اين اتفاق نمي افتد. وي به عنوان آخرين خواسته گفت؛ من 17 ماه است در سلول انفرادي به سر مي برم و حق تماس تلفني با خانواده ام را هم ندارم. روزها بر من خيلي سخت مي گذرد. تقاضا دارم من را از سلول انفرادي بيرون بياوريد.

ساحره نيز آخرين دفاعيات خود را مطرح كرد و گفت هيچ كدام از اتهاماتش را قبول ندارد. سپس هيات قضات (عزيز محمدي، بومي، سري، واعظي و محمدي كشكولي) وارد شور شدند و اميد را به جرم 10 فقره قتل به 10 بار قصاص و به اتهام هشت فقره زناي محصنه و دو فقره تجاوز به عنف به يك بار اعدام در ملاءعام و به خاطر سرقت اموال مقتولان به سه سال حبس و 74 ضربه شلاق و رد مال محكوم كردند.

ساحره متهم رديف دوم نيز به جرم فروش اموال مسروقه و همكاري با متهم رديف اول به هشت سال حبس و 74 ضربه شلاق محكوم شد.

گفت وگو با متهم

در پايان جلسه محاكمه اميد با همان آرامشي كه در چهره داشت به سوالات خبرنگار ما جواب داد و درباره زندگي اش سخن گفت.

-در دوران كودكي كجا زندگي مي كردي؟ آيا منطقه جرم خيز بود؟

نه، دوران خوبي بود. منطقه جرم خيز هم نبود. يك مكان كاملاً عادي بود.

-وقتي مرتكب قتل مي شدي مي دانستي مجازاتش چيست؟

نمي دانستم اگر زن ها را بكشم مجازات قصاص دارد.

-به نظر خودت چه ويژگي هاي شخصيتي داشتي كه باعث شد به يك قاتل سريالي تبديل شوي؟

من جوان خودخواهي نبودم اما دلم مي خواست مثل ديگران همه آنچه را كه دلم مي خواهد به دست بياورم.

البته تربيت خانوادگي درستي هم نداشتم. شايد بتوانم بگويم 50 درصد دليل اينكه من قاتل سريالي شدم فقر بيش از حدم بود.

-در زمان كودكي هم همين طور بودي؟

ما خانواده فقيري داشتيم. مادرم در بيمارستان كار مي كرد و هزينه زندگي را تامين مي كرد. پدرم هم همين طور. اما آنها آنقدر فقير هستند كه وقتي براي ديدار من به زندان مي آيند حتي 10 هزار تومان پول ندارند كه به من بدهند خرج كنم. آنها هيچ وقت در زندگي نتوانستند به من كمك كنند.

-ماجراي اولين سابقه كيفري ات كه مربوط به يك سرقت بود، چيست؟

كلاس پنجم بودم. دلم مي خواست يك موتور داشته باشم اما پول نداشتيم. بعد هم سرقت كردم. وقتي سوار موتور مي شدم خيلي لذت مي بردم اما وقتي دستگير شدم از مدرسه هم اخراجم كردند.

-تو چندين فقره سابقه كيفري داري به نظر خودت محيط زندان در قاتل شدن تو تاثير داشت؟

بله، همين طور است. در زندان من هيچ چيز درستي ياد نگرفتم ضمن اينكه ترسم كاملاً ريخت. اما مهم تر از زندان، بيكاري و فقر بود كه من را به اين روز انداخت. بعد هم مدرسه بود. من در مدرسه هيچ چيز ياد نگرفتم.

-در مدرسه تنبيه هم مي شدي؟

معلمم من را خيلي كتك مي زد. او مرا با خط كش كتك مي زد و من هميشه از معلمانم متنفر بودم. درس خواندن را دوست نداشتم. آنها مرا خيلي تحقير مي كردند.

– با ماموران پليس برخوردي هم داشتي؟

من اصلاً از ماموران نمي ترسيدم و هميشه موفق مي شدم آنها را گول بزنم. البته چند بار من را كتك زدند و من به همين دليل هميشه با آنها بد بودم. يك بار دستگير شدم. ماموران به من اتهامي وارد كردند كه من آن كار را نكرده بودم. اين اتفاق خيلي روي من تاثير گذاشت و سعي مي كردم جرمي را انجام دهم كه پليس نتواند آن را كشف كند و از اين طريق انتقام بگيرم.

-زناني كه براي قتل انتخاب مي كردي چه ويژگي هايي داشتند؟

آنها زناني كاملاً معمولي بودند. معيار خاصي هم نداشتم. هر كس كه سوار مي شد من پيشنهاد مي دادم. آنها براي عمل خلاف اخلاق مي آمدند اما من براي قتل آنها را به خانه مي بردم.

-در تمام اين مدت كه مرتكب قتل مي شدي از چه چيزي مي ترسيدي؟ پليس، خانواده ات، قاضي يا همسرت؟

من فقط نگران بودم همسر و خانواده ام متوجه شوند. شايد اگر آنها مي فهميدند من به اين كار ادامه نمي دادم و قتل ها متوقف مي شد.

-شيرين ترين و تلخ ترين اتفاق زندگي ات چه بود؟

بهترين ترين اتفاق زندگي ام ازدواج با ساحره بود. من عاشق او هستم و تلخ ترين اتفاق زندگي ام همين پرونده است كه پايانش برايم مشخص است.

-اگر آزاد شوي باز هم به آدم كشي ادامه مي دهي؟

نه، فقط زندگي مي كنم، حالا كه به اينجا رسيدم مي فهمم زندگي چقدر خوب است.

blueberry64 – ايران – تهران
آشغال عوضی. نقطه ضعفش همین زنیکه بیشعور دروغگوش هست خوبه از همین راه حالشو جا بیارن. جالبه حالا که به اینجا رسیده فهمیده چقدر زندگی خوبه!!

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!