مصاحبه گر: سلام، خوش آمدید. لطفاً خودتون رو برای تماشاچیان معرفی کنید.
احمدی نژاد: چرا من خودم رو معرفی کنم؟ چرا شما خودت رو معرفی نمیکنی؟
– آخر این رسم است که مهمان برنامه خودش را معرفی میکند.
– خوب این رسم رو کی گذاشته؟ من که نگذاشتم. شما اسم این رو میگذارید رسم؟ این چه رسمیه؟ این که رسم نیست. اونوقت انتظار دارید که من از این رسم شما پیروی کنم؟ من هرگز همچین کاری نمیکنم.
– آخه تماشاگران مجری برنامه رو می شناسند و معمولاَ مهمانهای برنامه خودشون رو معرفی می کنند.
– شما فکر میکنی که شما رو می شناسند. من فکر می کنم اصلاَ هم نمی شناسند. مگر شما با اونها روابط نزدیک داری؟ اونها فقط اسم شما رو می دونند. شما اسم این رو می گذاری شناخت؟ این چه شناختیه؟ این که شناخت نیست. اصلاَ چرا تماشاچیان خودشون رو معرفی نمی کنند؟
– خوب آقای احمدی نژاد اذعان می کنید که این کار با وقت محدود ما امکان پذیر نیست. ما اینجا بیش از هزار تماشاچی داریم، و یا اه داشتیم که حالا گویا تعدادی از آنها سالن را ترک کردند و عده ای باقی مانده اند که هر پنج تای آنها با علاقه به این مصاحبه گوش می دهند.
– خوب تقصیر من چیه که یک عده بیرون رفتند. مردم همیشه توی هر سالنی می روند و می آیند. خوب شاید اینها پی پی داشته اند. شاید هم پو پو بوده. این چه ربطی به من و یا ملت ایران داره؟ شما اینجا باید علت رو پیدا کنید. معلول رو پیدا کردن که راحته.
– من متوجه منظور شما نشدم، اما بگذارید برگردیم به موضوع بحث و از معرفی هم چشم بپوشیم چون که دیگه کسی نیست که شما رو نشناسه. بگذارید با این سوال آغاز کنم و بپرسم که نظر شما راجع به انتخابات ایران چیه؟
– نظر من نظر یک نفره. شما چرا از مردم نمی پرسید؟ چرا نظر خودتون رو نمی گید؟
– آخه من مصاحبه گر هستم. من سوال می کنم.
– خوب اگر می خواهید لجبازی کنید، ما هم لجبازی می کنیم و جواب نمی دهیم. چرا فقط شما سوال کنی؟ ما هم می خواهیم سوال کنیم. گناه مردم فلسطین چیه که نباید سوال کنه؟
– مسئله فلسطین سوال بعدی بنده بود.
– یعنی می خواستی باز هم سوال کنی؟ ای بابا، پس من کی سوال کنم؟ پس تکلیف سوالهای ما چی می شه؟ ملت ایران هم می خواهد از دنیا سوال کند.
– آیا این درسته که دولت شما حقوق مردم ایران را ضایع می کند؟
– نه، این حرفها را دشمنان ما می زنند. ما حقوقها رو بیشتر هم کرده ایم. شما از یک معلم بپرسید که پنج سال پیش چقدر حقوق می گرفت و حالا چقدر می گیرد. برای همینه که مردم همه پشت دولت هستند.
– ولی مردم حتی به سخنرانی های شما هم نمی آیند. فکر می کنید که از اهداف شما حمایت می کنند؟
– ملت ایران اهداف خودش رو داره. چکار به هدفهای من داره؟ مگر از اهداف شما حمایت می کنه؟
– خوب بعضی از اهداف شما می توانند ملت را دچار عواقب وخیم و حتی یک جنگ نا خواسته بکنند.
– این ملت بزرگ هیچ وقت از جنگ نترسیده. خیلی ها با مقاصد سوء وارد عمل شدند و این ملت پوزهَ اونها رو به خاک مالید. افراسیاب یهودی هم همین سودای خام رو می پخت و ملت نجیب ما به یاری امام زمان او را مفتضحانه شکست داد.
– می فرمایید افراسیاب یهودی بود؟
– یعنی شما نمی دونی ی ی ی ی ی ی ی؟ شما نمی دونی ی ی ی ی ی ی که می خواست ایران رو اشغال بکنه؟ شما نمی دونی که افراسیاب فقط لقبش بود و اسم کوچکش شمعون بوده؟ شما نمی دونی که گنج داشته؟
– اما اینها دلایل مستدلی نیست. در زمان پادشاهان پیشدادی و کیانی نه صحبتی از اسلام بوده و نه یهودیت.
– شما فکر می کنی این دلایل مستدل نیست. ما فکر می کنیم خیلی هم مستدله. اینها نتیجه تحقیقات همان گلابی خوشمزه ایه که در تحقیق دیگرش نشان داد کورش نوکر صهیونیستها بوده. من خودم تا حالا چند دفعه خواستم او رو بخورم، فرار کرده رفته توی برگها قایم شده.
– پس جنگهای ایرانیان و تورانیان به نظر شما بین مسلمانان و یهودیان بوده.
– البته، و این فقط نظر من نیست ، نظر متخصصین دانشگاه شهید بهرام گودرز هم هست. شما چطوری اینها رو نمی دونستید. حالا فرض بگیریم که شما اینها رو نمی دونستید. اما این رو دیگه همه می دونند که صهیونیستهای تورانی توران زمین رو اشغال کرده بودند. یعنی این هم نمی دونستی ی ی ی ی ید؟
– واله من یک خرده گیج شدم. من فقط دوست دارم بپرسم که آیا ایران به دنبال یک بمب اتمی است؟
– مگه یک حرف رو چند بار به بچه آدم می زنند. قبلاَ هم گفتم تا ما اسلام رو داریم به بمب اتمی احتیاج نداریم.
– آیا این درسته که ایران در امور افغانستان دخالت میکند؟
– چرا از من می پرسید؟ من که رییس جمهور افغانستان نیستم.اگر سیاه گوسپندان و سپید گوسپندان با هم جنگیدند، این چه ربطی به اونهایی که گوسفند گل باقله ای دارند داره؟ گناه گوسفند گل باقله ای چیه؟ این هم تقصیر مردم افغانه؟
– ما اینجا سعی نمی کنیم که مقصر پیدا کنیم یا اتهام تقسیم کنیم، اما در رابطه با همین تقصیرات، فکر می کنید که بتوانید از کشورهای قدرتمند غربی خسارتهای جنگ جهانی دوم را بگیرید؟
– این که دیگه یک امر مسلمیه. دستور دادم که یک هیئت هم خسارتهایی که شمعون تورانی به ایران زد حساب کنند تا آن هم پس بگیریم. گفته ام که سودش رو هم دولا پهنا حساب کنند که هم بودجهَ امسال کم نیاید و هم به بودجهَ سال آینده کمک شود. بعد هم می رویم دنبال مغولها و ترکها و ایتالیا ییها و یونانیها و بقیه دنیا و ممکن است تا چند وقت دیگر حتی احتیاج به فروش نفت هم نداشته باشیم، چون همه دنیا به ما بدهکار است. مردم لبنان هم باید خسارتهایشان را پس بگیرند. گناه مردم لبنان چیه که نباید خسارت بگیره؟
– یعنی شما واقعاَ فکر می کنید که بتوانید که این غرامتها رو بگیرید؟
– چرا که نه؟ اگر خواستند قلدری کنند و ندهند، آقا امام زمان می آید و با حضرت ایشان با هم دیگه می چسبانیمشان به سقف.
– آقای احمدی نژاد تو را بخدا ازاین خرافات و قصه ها و افسانه ها بیایید بیرون و به حقیقتهای زمان حال توجه کنید.
– چرا من بیام تو زمان حال؟ چرا شما نمی آیید توی زمان گذشته؟ حالا من برای این که راَفت اسلامی رو به شما نشون بدم می آیم توی زمان حال. خوب اگر امیر تیمور گورکانی..
– گور پدر امیر تیمور گورکانی که اسمش هم رویش بود. می بخشید من کمی اختیارم رو از دست دادم.
– خوب شما چرا باید اختیارت رو از دست بدی. این که دیگه ربطی به ملت فلسطین نداره.
– آقای احمدی نژاد من فکر میکنم که دارم دیوانه میشوم.
– خوب تقصیر مردم لبنان چیه؟
– من می خواهم بروم و سرم را بکوبم به دیوار.
– خوب مگر من دیوارو درست کردم. این که دیگه گناه ملت ایران نیست.
– آ آه ه ه ه. آ آ ه ه ه ه. گرومب گرومب گرومب
– عجب دیوانه ای. فکر می کنه که این هم دیوار مقدس اورشلیمه. معلوم است که عامل توطئهَ صهیونیستها است. فکر کنم خودش هم تورانی بود.