من نمیدانم که آیا واقعا عشق به معنی عرفانی آن وجود دارد یا نه و یا تنها میتوان آنرا در داستانها خواند. متاسفانه بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی بسیاری از جوانان و مردم میهن ما مجبور شدند که بعلت های واهی از ایران خارج شوند. تعدادی از آنان که از تحصیکرده های کشورهای خارج بودند و برای خدمت به ایران آمده بودند خیلی راحت توانستند که بکارهای خوب و سازنده منتهی برای کشورهای دیگر بپردازند.
گروهی که از هوش و دانش سرشار برخوردار بودند و در ضمن در کشورهای اروپایی و یا آمریکا مدرکهای تحصیلی گرفته بودند براحتی توانستند به استادی دانشگاهها برسند و در آزمایشهای پیشرفته به تحقیق و مطالعه بپردازند.
و سایرین هم که از دانش آموختگان خوب ایران بودند بعلت ندانستن زبان متاسفانه به کارهای بدنی و یا بکارهای تجاری پرداختند.
آرین یک نابغه فیریک بود و در تهران هم جز استادان ممتاز این رشته بود. همه دانشجویان وی از وی بسیار راضی بودند چون با دانش وسیعی که داشت بسیار راحت میتوانست مطالب را برای دانشجویانش تشریح کند. وی دکتری خود را از کشور انگلستان دریافت کرده بود و دانشگاههای آن کشور خیلی میخواستند که اورا بعنوان استاد تمام وقت در کشور نگه دارند ولی ذوق و شوق اینکه او بتواند به دانشجویان ایرانی آموزش دهد و عشق به میهن و کشور او را به ایران بازگردانیده بود. او با عشقی عمیق به ایران و برا ی خاطر آموزش به ایرانیان به ایران بازگشته بود.
او در ایران بسیار موفق بود و از نظر علمی هم بسیار فعال بود و کوشش میکرد تا دانشجویان علاقه مند را پرورش دهد. من آرین را از نزدیک میشناختم و او واقعا یک نابغه بود و یک میهن پرست تمام عیار که هیچ توجهی به مال و منال دنیا هم نداشت و تنها میخواست برای ایران و دانش کار کند.
متاسفانه حسودان و بی خردان برای او سوسه آمدند و وی را که هیچ گونه نقطه منفی نداشت بدنام کردند. او به همه ایرانیان عشق میورزید و برایش مهم نبود که دانشجویش یک حزب اللهی و یا یک کمونیست است. او با علاقه به همه دانشجویانش درس میداد و همه را دوست میداشت. او میگفت ایرانی بودن و انسان بودن مهم است. وگرنه دین و سایر گرایش ها نمیتواند انسان ساز تنها باشد.
اگر همه ما میگوییم که ایران را دوست داریم و میخواهیم برای پیشرفت ایران و مردم ایران کار کنیم پس بایست همه ما ایرانیان در این مورد با هم مشترک باشیم و برای ترقی و تعالی ایران و ایرانیان کار کنیم. بقیه فکر ها خصوصی هستند و تامادامیکه مزاحم دیگران و سایر افکار نشوند بایست آزاد باشند.
آرین همه را دوست داشت و تا آنجا که میتوانست به همه مردم کمک و مساعدت میکرد بی تفاوت و یا ظالم نبود و شاید همین رفتار باعث شده بود که او مورد حقد و حسادت واقع شود.
متاسفانه دوستان نما های وی که از رفتار و کردار او آگاه بودند او را مثلا لو دادند که او دارای افکار بین المللی است و به بهاییان هم گرایش دارد. و چون او حاضر نشد بر علیه دیگران مکتب ها و دینها مقالاتی بنویسد لاجرم از کار اخراج گردید و از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران بی بهره نشد