در نئشه عشق تو، بس پریشان، ای ملائک
بر هر قدمی، در نظر دل، ایین درخشان، چو مولانا
گر دینت اسلام، و یا کلیم باشد، در بر عیسی
همه هیچند، ای دلبر من، در خاموشی، و نابینایی، چیز دگر، پنهان مباشد
دین تو، و خدای تو، نیست مذهب من
مولانا، گر پروردگار، روحش در دل شمس، ونه جای دگر
ز این چند کلمه، نیست اسرار، ای برادر من
حقیقت دان، و واقعیت در دل، نه خرافات، ای عزیزان، تا ابدیت
دیوان شمس بر دل گیر، روحت ازاد، خدایت سر جای خود
سعدی یک طرف ، مولانا طرفی دگر، روحت در وسط، چیز دگر نخواه ای برادر، چیز دگر نخواه