بسیاری از سرایندگان و صاحبان اندیشه در سروده های خود پیرامون علل و عوامل- چگونگی-عواقب و نتایج و دیگر جنبه های مربوط به رویداد بیست و دوم بهمن نظریات گوناگونی را ارائه داده اند. جاودانه یاد مهدی اخوان ثالث از این رویداد با تمثیل گریان از این بیداد نام برده است. روانشاد نادر نادر پور آن را به زلزله ای تشبیه کرده است که آشیانه و کاشانه را لرزاند و شبانه همه چیز را دگرگون ساخت. زنده یاد احمد شاملو شعر مشهور روزگار غریبی است نازنین را سرود و محمد علی سپانلو با اشاره به برخی از کوچهها خیابان ها و محله های شهر تهران بر این باور آمد که دیگر هیچ چیز جای خود نمانده است. اسماعیل خویی از سراسر ایران به عنوان دیاری نام برد که ز خون بر هر کرانی رسته لاله. نعمت آزرم گر چه نخست به پیشواز این رویداد و برخی عوامل آن رفت اما چندان دیری نپایید که آگاهانه راه خود را جدا ساخت و اعتراف کرد که ما گمشده در شبی سیاه افتادیم. نگارنده نیز در غزل گرد باد که مدتها پیش انتشار یافت یاد آور شد که قعر یک چاله به جبر غرق بیداد شدیم به بهانه ی سالگرد بیست و دوم بهمن در زیر زنجیره سرودههایی در باره این رویداد ارائه میشود.
زنجیره سرودههایی درباره بیست و دوم بهمن
خون و خاکستر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند
یک شب ، همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله ، جهان خفته را سوزاند
خاکسترصبح را پر از خون کرد
او بود که شیشه های رنگین را
از پنجره های دل ، به خاک انداخت
رخسار زنان و رنگ گلها را
در پشت غبار کینه ، پنهان ساخت
گهواره ی مرگ را بجنبانید
چون گور ، به خوردن کسان پرداخت
در زیر رواق کهنه ی تاریخ
بر سنگ مزار شهر یاران تاخت
تندیس هنروران پیشین را
بشکست و بهای کارشان نشناخت
آنگاه ، ترانه های فتحش را
با شیون شوم باد ، موزون کرد
او ، راه وصال عاشقان را بست
فانوس خیال شاعران را کشت
رگهای صدای ساز را بگسست
پیشانی جام را به خون آغشت
گنجینه ی روزهای شیرین را
در خاک غم گذشته ، مدفون کرد
تالار بزرگ خانه ، خالی شد
از پیکره های مرده و زنده
دیگر نه کبوتری که از با مش
پرواز کنی به سوی آ ینده
در ذهن من از گذشته ، یادی ماند
غمناک و گسسته و پرا کنده
با خانه و خاطرات من ، ای دوست
آن زلزله ، کار صد شبیخون کرد: نادر نادرپور/ نگاه کنید به متن کامل
xxx
روزگار غریبی ست نازنین
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
و عشق را كنار تیرك راه بند تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید كرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید كرد
به اندیشیدن خطر مكن روزگار غریبی ست
آن كه بر در میكوبد شباهنگام به كشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید كرد
روزگار غریبی ست نازنین: احمد شاملو
xxx
هر چيز در جای خود نيست
تو از تخت طاووس تا جام جم
صاحب تخت جامي
تو از سهروردی به ميدان فردوسی و پيچ سعدی
به دنبال تنديس های كلامی
هر چيز در جای خود نيست
از كوچه آبشار بی آب
كوچه در دار بی در
و دروازه غار بی غار
و دروازه شميران
تلاقی گه شش خط بی قواره
كه راهی به شمران ندارد
كوچه بی درخت درختي: محمدعلی سپانلو
xxx
زخون بر هر کرانی رُسته لاله
یکی بگذر برایران
تا ببینی
زخون بر هر کرانی رُسته لاله
به هر لاله،که از خونِ جوانی ست
ز اشکِ مادری بنشسته ژاله : اسماعیل خوئی
xx
گمشده در شبی سياه
ما گمشده در شبی سياه افتاديم
نزديک چو شد سحر به راه افتاديم
از بس که ره نجات نا روشن بود
از چاله درآمده به چاه افتاديم
چندان شب يلدای وطن طول کشيد
تا رنگ فروغ صبح از ياد پريد
شبگيرچو مرده ای کفن پوش از گور
برخاست گمان زديم هان صبح دميد
آواره اگر چه ايم و ميهن در بند
با ميهنمان به جاست عهد و پيوند
يک روز به سوی خانه مان می آييم
روزی که نه دير است به فردا سوگند: نعمت آزرم
xxx
گريان ازين بيداد
خانه ام آتش گرفته ست ،آتشي جانسوز
هر طرف مي سوزد اين آتش پرده ها و فرشها را
تارشان با پود من
به هر سو مي دوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم تلخ و خروش گريه ام ناشاد
از دورن خسته ي سوزان
مي كنم فرياد ، اي فرياد
اي فرياد واي بر من
سوزد و سوزد غنچه هايي را كه پروردم
به دشواري
در دهان گود گلدانها
روزهاي سخت بيماري
از فراز بامهاشان ، شاد دشمنانم موذيانه
خنده هاي فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه اين مشبك شب
من به هر سو مي دوم
گريان ازين بيداد
مي كنم فرياد ، اي فرياد ! اي فرياد: مهدی اخوان ثالث
xxx
گرد با د
تا که چون گلشن عشق ، سبز و آ با د شدیم
سر به سر عزم و تلا ش ، کوه ایجا د شدیم
سوی یک مقصد خیر ، همره ، همزاد شد یم
زآ تش کوره ی غیر ، یکد م آزاد شد یم
ر و شنا یی و سرور ، شب میلا د شد یم
ساحل طلعت نور ، خوش و د لشا د شد یم
نا گه ا ز مکر غريب ، شهر فر یا د شد یم
پی یک خیل فريب ، سیل آ حا د شد یم
بهر یک چکه ز ا بر ، کا م گرد با د شد یم
قعریک چا له به جبر ،غر ق بید ا د شدیم
گنج ا یما ن و ا مید ، رفته بر با د شد یم
قوم د یرين ود ا د ، جمع ا ضد ا د شد یم
چا ه غم ها ی زما ن ، غصه بنیا د شد یم
ا ز سر با م جها ن ، خا طره ، یا د شد یم
تا که با عزم و تلا ش ، کوه ا یجا د شد یم
بهر یک چکه ز ا بر ، کا م گرد با د شد یم
پیشنهاد
شاعران و دوستداران شعر در صورت تمایل میتوانند سرودهای از خویش و یا سرایندگان دیگر در زمینههای گوناگون رویداد بیست و دوم بهمن (علل – چگونگی – عواقب و نتایج آن و یا سایر نکات مربوط) را در این بخش بیاورند و این زنجیره را پر بار تر سازند.
دکترمنوچهر سعادت نوری