اخراج شاهان از کلاس!

جناب وزیر “آمیزش و درروش” دولت قلابی، جارو برداشته اند تا “شاهان” و “تاریخ پادشاهی” را از کتب درسی مدارس جارو کنند. دلم به راستی برای پادشاهان ایران سوخت. آخر نه این که آن حضرات، با اجازه ی وزیر “آمیزش و درروش” جمهوری اسلامی وارد تاریخ شده بودند، حالا هم از در دیگر اخراج می شوند. بالاخره وزیر محترم اگر مثل وزرای دیگر، هیچ آگاهی تاریخی و علمی نداشته باشد، دست کم به اعتبار تجربیات دانش آموزی شان “اخراج از مدرسه” را خوب می شناسد! پس چند ماه پیش هم که این مساله از قول کسی مطرح شد و گفتند “شایعه” است و به شدت تکذیب کردند، مثل همه ی حرف های دیگر دولت و رژیم تقلبی، دروغ محض بود و داشتند خمیر را “چونه” می کردند تا سر فرصت بزنند به تنور.

اما یکی از دلایل آقایان این است که؛ نخبگان و دانشمندان ایرانی در ساختن تاریخ، سهم بسیاری داشته اند اما تاریخ پر از نام پادشاهان است. عجبا! از کرامات شیخ ما این است / شیره را خورد و گفت؛ شیرین است. چطور است وقتی نوبت به پادشاهان می رسد، نخبگان و دانشمندان همه کاره بوده اند، اما نوبت به شما که رسید، نخبگان خودفروخته و جاسوس و برانداز شدند و جایشان در زندان است؟ در زمان پادشاهان “مردم” تاریخ می ساختند و در زمان شما مردم “خس و خاشاک” اند؟ چرا که مشروعیت شما از خداوند می آید؟ مگر نه این که پادشاهان هم “سلطنت” را “موهبت الهی” می دانستند؟ این خداوند تبارک و تعالا هم عجب دکان خنده داری باز کرده ها. 2500 سال به ریش پادشاهان خندید، حالا هم سی سال است به ریش شما و رهبرتان می خندد.

برخی از “کارشناسان” آموزشی رژیم فرموده اند؛ این تاریخ، “شاه زده” است! شما را به خدا نخندید! این “زده” را از “غرب زده” گرفته اند! با این حساب به تاریخ ما از دوران صفویه به این طرف هم می شود گفت؛ “آخوند زده”.

خوب، حالا تاریخ از کجا شروع می شود؟ از اسلام؟ تکلیف شاهان در دوره ی اسلامی چه می شود؟ لابد این یکی را هم “نخبگان” ساخته اند(بخوانید آخوندها). چون به واقع غرض و مرض این حضرات از “نخبگان” یا “خبرگان” جز آخوندها، “چیز” دیگری نیست. در ابتدای انقلاب، عکس شاه را از ابتدای کتاب ها برداشتند. (در واقع مردم عکس ها را پاره کردند). اما حضرات که به همه چیز آن “پدر و پسر” ایراد می گرفتند، جای عکس های تر و تمیز شاه، یک مشت ریش و پشم و عمامه گذاشته اند. باشد که این عکس ها را هم “مردم” پاره کنند. شاید خود آخوندها را هم… لااله الی الله!

دلیل دیگر “کارشناسی” یا “روان شناختی” مسوولین “آمیزش و درروش” جمهوری این است که؛ ذهن دانش آموزان پر از تاریخ تولد و مرگ پادشاهان است! حیرتا! حالا غاصبین و متقلبین برای ذهن بیچاره ی دانش آموزان دلسوزی هم می کنند. نه برادر! این ذهن دانش آموزان نیست که پر است. این ذهن شماست که خالی ست. سوال این است که با وجودی که دانش آموزان برای پادشاهان هم تره خورد نمی کردند،(نمونه اش همین که پادشاهان را مرخص کردند و افسار را به ابله تر از آنها دادند). اما انصاف بدهیم، بهتر نیست ذهن دانش آموزان با تاریخ تولد و مرگ پادشاهان پر شود که دست کم چند نفری شان برای این ملک و این مردم دل سوزاندند. تا تاریخ تولد و شرح زندگی شهیدهای قلابی که هرکدامشان ده ها تجاوز و شکنجه در کارنامه دارند اما سقط که می شوند، لقب “شهید” می گیرند. خوب دیگر، این فرهنگ ماست! به کچل می گوییم “زلف علی”، به کور می گوییم “عین الله”، به بی دست می گوییم “یدالله”، به ناصرالدین شاه هم که پنجاه سال مملکت را تا خرخره در قرض فروبرد و به کثافت کشید، می گوییم “شاه شهید” و…

بالاخره اگر به فکر ذهن دانش آموزان هستیم، فهرست دراز اسامی آخوندها و قدیسین مرده و زنده را که کنار چهارده معصوم و اهل و عیال همه شان بگذاریم، با یک حساب سرانگشتی هم “پادشاهان” کم می آورند. پس بهتر نیست دانش آموزان تاریخ تولد و مرگ پادشاهان را به ذهن بسپارند تا تولد و شرح زندگی “خمینی” و “خامنه ای” و “خ” های دیگر را باضافه تخم و ترکه شان؟

این را هم فرموده اند که؛ “باید نقش مردم در تاریخ بیشتر دیده شود”. حیرتا! عجب چاچول بازان حرفه ای هستند این عمله اکره ی جمهوری! این “مردم” که این همه در تاریخ پادشاهی مهم اند، چطور به جمهوری ترور و وحشت که می رسد، “خس و خاشاک” می شوند؟

باری، خوب یا بد، این تاریخ ماست، همان گونه که سی سال گذشته هم با وجود همه ی نکبت و مصیبتی که ملت کلاف کرده است، تاریخ ماست. پادشاهان و امرای ایرانی هم با ضبط گذرنامه شان توسط جمهوری اسلامی، ممنوع الخروج یا ممنوع الدخول نخواهند شد. مردم هم به اعتبار یک مشت آخوند طهارت نگرفته، تاریخ را کجکی نخواهند خواند. همان گونه که با وجود میلیاردها پولی که در طول سی سال گذشته خرج “انقلاب فرهنگی” شد تا تاریخ را به نفع اسلام آخوندی تحریف کنند، نتیجه ای جز این نداد که دانش آموزان دوره ی جمهوری اسلامی بزرگ که شدند، فریاد زدند؛ ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما”! خنده دار این که با این همه تبلیغ علیه شاهان و له ملاها و اسلام، اکثریت دانش آموزان دوره ی جمهوری در خارج از مدرسه و دانشگاه، به خواندن تاریخ دزدان و زورگویانی به نام “شاه” مایل تر و راغب تر شده اند تا دزدان دروغگو و مزوری که زیر عبا و عمامه پنهان شده اند.

توصیه ی من این است که اولن جمهوری اسلامی بجای تصحیح ورقه ی امتحانی و صدور کارنامه ی قبولی برای پادشاهان، بهتر است دستی به سر و روی ورقه ی امتحانی خودش بکشد که پر از تقلب است، و به تصحیح کارنامه ی خودش بپردازد که در پیشگاه ملت رفوزه سخت رفوزه شده است.

دومن به آقای وزیر “آموزش و پرورش” توصیه می کنیم اگر دیپلم تقلبی ندارد و می تواند از الفباء، یکی دو جمله ی درست و حسابی بسازد، برود داستان “ماهی کوچولوی” صمد بهرنگی را بخواند، تا دست کم یاد بگیرد این گونه اظهار نظرها متعلق به ابلهانی ست که در برکه ی خود مانده اند و جاهلانه تصور می کنند “جهان” همان برکه است. گیرم شما پادشاهان و تاریخ ایران را از “دفترچه”های بغلی تان پاک کنید، این تاریخ، و همین طور تاریخ جنایات شما را، چه بخواهید، چه نخواهید، همه جا در داخل و خارج آن جزیره نوشته اند و می نویسند.

با این همه، تا دست “مردم” کوتاه است، هر کاری مایلید بکنید. نوبت “مردم” هم می شود که “تاریخ” را بنویسند و بسازند. از یکی از همین دانش آموزان دوران انقلاب فرهنگی که طبق برنامه ریزی های شما می بایستی سر تا پا در ولایت ذوب شده باشد، لطیفه ای تازه شنیده ام؛ یک بسیجی یک نفر را کشان کشان به کلانتری یا کمیته یا دادگاه یا هر جهنم دره ی دیگر برد. افسر نگهبان یا قاضی دادگاه یا هر خر دیگری پرسید؛ این چه کرده؟ بسیجی گفت به من گفته؛ “هیچ گهی نمی توانی بخوری”. افسر یا قاضی فکری کرد و گفت؛ تو برو بخور. از نظر قانونی هیچ کاری نمی تواند بکند! حالا شما هم بروید بخورید، یعنی پادشاهان را از کتاب های درسی اخراج کنید…

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!