هرودت و ایرانیان

ما ملت “ساده دلی” هستیم. ترک و کرد و بلوچ و فارس و… هم ندارد، همه ی کسانی که در محدوده ی این مرزهای جغرافیای سیاسی، تحت نام ایرانی زندگی می کنند، و آنها که از زمان های دور، درون مرزهایی از این فراخ تر، اما با نام ایرانی بوده اند، همه، هنوز هم ساده دل اند. آدم ساده دل هم اشتباه زیاد می کند.

“اشتباه” چیزی نیست که کسی با فکر قبلی انجام بدهد. آنچه با فکر و نقشه ی قبلی انجام می شود، عقیده است، برنامه است، روش زندگی ست یا هرچه. گیرم با روش و میزان دیگری همخوانی ندارد، “اشتباه” نیست بلکه “متفاوت” است. به عبارت دیگر، ما در جهان یک “درست” نداریم که غیر آن را “نادرست” بنامیم. اشتباه وقتی صورت می گیرد که فرد در مورد رفتار یا گفتارش فکر قبلی نکرده باشد. به همین دلیل هم گفته اند “هر آدمی اشتباه می کند”، یعنی کارهایی می کند، یا حرف هایی می زند که رویش فکر نکرده، پس مطابق با روش و منطق زندگی اش نیست. یعنی به آن گفتار یا رفتار، اعتقاد راسخ ندارد. هر انسان معتقد، یک لحظه یا یک روز یا زمانی پس از آن که دریافت رفتارش با اعتقادش همخوانی ندارد، معذرت می خواهد؛ ببخشید، “اشتباه” کردم. معنی اش این نیست که مرا ببخشید که مطابق میل شما حرف نزدم. بلکه می بخشید که رفتارم یا گفتارم مطابق روش زندگی ام نبود و شما ممکن است مرا “اشتباه” بفهمید!

اما این که می گویند “خر یک تجربه را دو بار تکرار می کند”، بنظر من چندان درست نمی آید. بی شماری از ما در طول زندگی مان یک تجربه را چندین و چند بار به عناوین و اشکال مختلف تکرار می کنیم. بعد هم می گوییم “گول خوردیم”، “فریبمان دادند” یا “اشتباه کردیم” و از این قبیل. برای همین هم می گویم ما ملت “ساده دلی” هستیم. می خواهم بگویم هارت و پورت کردن ها و هل من مبارزهایمان هم از روی ساده دلی ست. مثال:

یک نفر به اسم آقای رحیمی مبالغ هنگفتی پول “بی محل” خرج کرده. عده ای می گویند اختلاس کرده! اگر ما “ساده دل” نبودیم، باور می کردیم که در نظام دزدان متقلب دروغگو، یک نفر یا حالا یک باند، مدتی میلیاردها دلار هپل هوپول کنند و کسی هم نفهمد؟ یا نداند؟ مگر همین چارسال پیارسال ها یک انسان مجازی به نام حجازی نبود که سال ها در مجلس و دولت و این بیت و آن بیت، پول پر و پخش کرده بود تا بالاخره یک روز یک “اشتباه” کرد و در کوزه افتاد؟ بعد هم چهار پنج هالو را دراز کردند که اینها پول گرفته اند. ولی شورای نگهبان که اولین دریافت کننده ی وجه از آقای حجازی بود، یعنی پول گرفته بود تا قانون خاصی را تصویب کند، اصلن زیر اخیه نرفت. و بسیاری دیگر هم… بنظر شما “ساده دل” نیستیم که هرچه این مابونان می گویند، باور می کنیم و مثلن به پر و پاچه ی کروبی می پیچیم؟ کروبی هم مثل خاتمی یا هرکس دیگر ساده دل است که “دیگرانی” را که پول گرفته اند، لو نمی دهد مبادا به “نظام” خدشه وارد نشود! اگر کسی “ساده دل” نباشد هرگز سعی می کند نظامی را که مو، که چه عرض کنم، شتر با بار لای درزش می رود، نجات دهد؟

اما یک عده ای در مجلس به قوه ی قضائیه نامه می نویسند که از “دانه درشت”ها نگذرید. بعد هم شخصی به اسم “الیاس نادران” اسم یکی از آن “دانه درشت” ها را می آورد و همه هم باور می کنیم که این الیاس خان و هم پالکی هایش در مجلس، به راستی دلشان برای هپل هوپول شدن میلیاردها دلار از بیت المال سوخته و آقای رحیمی، معاون رییس جمهور تقلبی را لو داده اند. این است که وقتی “حکم حکومتی” صادر می شود که موضوع را ندیده بگیرید، همه باور می کنند که قصه همان است که این شیادان تعریف می کنند. همه جا هم مثلن افشاگری می کنند که حضرت رهبر با یک حکم، احمدی نژاد و معاونش را نجات داد. البته گفتند که آقای رییس جمهور که یک روده ی راست در شکمش نیست، قسم خورده که این پول صرف انتخابات شده. ما هم عکس گوگل و اتوبوس های ردیف شده از میدان آزادی تا شهریار را فراموش می کنیم. چهار میلیون آدم را که مزد می گیرند تا یک روز در سه چهار محل رای بدهند، فراموش می کنیم. هزاران بسیجی را که پول می گیرند تا مردم را کتک بزنند، فراموش می کنیم. “ساندیس”ها را فراموش می کنیم، می گوییم خوب، انتخابات خرج دارد! یکی از این همه ساده دلان هم فکر نمی کند که آخر خرج انتخابات که نباید از جیب ملت برود. این چه توجیهی ست، آن هم به این گشادی؟ به زبان دیگر یعنی که ما از پول ملت میلیاردها خرج کردیم، تا اسم خودمان و دار و دسته مان از صندوق ها بیرون بیاید، نه آن که “ملت” به او رای داده! اگر آدم “ساده دل” نباشد، این استدلال را می پذیرد؟ آقا ما میلیاردها از جیب شما خرج کردیم که آن که شما نمی خواهید، رییس جمهور شود!

نکته ی جالب دیگر این که هیچ کس به سوابق این آقای الیاس نادران که بسیجی اصل است و معلوم نیست کجا در جنگ بوده که “جانباز” هم شده (و اصلن مگر هر کس به جنگ رفته، باید ارث پدرش را از ملت بخواهد؟) بعد هم مجانی و بی کنکور وارد دانشگاه شده (خودش که نه، اسمش) و از آن طرف هم با دکترای اقتصاد “خارج” شده، مثل آقای رضایی، مثل آقای لاریجانی، مثل همه ی آنهای دیگر که یک عنوان دانشگاهی دنبال کونشان، ببخشید اسمشان حمل می کنند.

از پنج سال پیش که این آقای رییس جمهوری با الدرم بلدرم آمد که تروریست های اقتصادی را ال می کنیم و بل می کنیم، این آقای رحیمی سرپرست تجسس و تفحص در موارد خلاف های مالی و اقتصادی و رانت خواری و غیره بود. ما هم یادمان رفته که این آقای الیاس نادران و بسیاری از آنها که آن نامه را به قوه ی قضاییه نوشتند، همه شان از همان اول در مورد این مبارزه با فساد مالی و “بخو ببر”، داد و بیداد راه انداخته بودند. مثلن می گفتند؛ تا معلوم نشده کسی محکوم است، اسمش را نبرید و از این قبیل “قانونمندی”ها به سبک خودشان. کسی از این مردم “ساده دل” هم نپرسید چطور است که وقتی یک نفر را به جرم جاسوسی و براندازی نظام و اخلال در امنیت اسلام و محاربه با نظام و غیره می گیرند، هنوز به بازداشتگاه نرسیده، اسم و رسم و فک و فامیلش را به جرثقیل صدا و سیما آویزان می کنند؟ چطور “آنها” قبل از دستگیری محکوم اند، اما “اینها” تا محکوم نشده اند، “مظلوم” اند؟ یکی هم فکر نمی کند چرا دولت از الیاس نادران شکایت می کند؟ چون مسلمن در دعوا، گند الیاس و شرکاء هم در می آید و روشن می شود که همه تریشنه سر یک کرباس اند. اصلن چرا “رهبر” دزدان با یک حکم حکومتی، پرونده را بایگانی می کند؟

باری، در این چند روزه هر سایت و وبلاگی را که باز می کنی، این آدم های “ساده دل” نوشته اند، رحیمی با یک حکم حکومتی از دستگیر شدن و محاکمه رها شد. و آقای الیاس نادران تبدیل می شود به قهرمان ملی که نام “دزد” را افشاء کرده! هیج یک از این ساده دلان هم حتی فکرش را نمی کند که اگر رحیمی دستگیر شود، چوب لای پشم الیاس نادران هم می کند و چون یکی سقوط کند، همه ی نظام را با خود به قعر دره می کشد. همه هم یادمان رفته که دشمنان آشکار رحیمی، کسانی هستند که اسمشان از همان اول در فهرستی که آقای رحیمی به بیت رهبری و به دولت و غیره داده، بالاتر از همه ی “تروریست های اقتصادی” نوشته شده. پس حکم حکومتی آمد، تا “در شهر هر آن که هست” گرفتار نشود. البته گرفتار گرفتار هم که نمی شدند. مثل آقای شریعتمداری که وقتی از او شکایت می کنند، می رود دادگاه و شاکیان محکوم می شوند! اما آقای شریعتمداری کافی ست در “روزی نامه”اش کیهان، بنویسد فلان روزنامه یا فلان کس علیه نظام است. طرف از همان مقاله اعدامی ست. باید برود وکیل بگیرد که جسدش روی زمین نماند. آخر مدافعین نظام که مثل مخالفین نیستند که بخاطر ارسال یک پیام تلفنی، حکم اعدام بگیرند!

برای، بیچاره دار و دسته ی معاون رییس جمهور، بدشانسی آوردند، اشتباه کردند، دستشان رو شد که پول خوردهای ملت، یعنی چندین میلیارد دلار را الکی خرج کرده اند. خلاصه اگر یکی از حلقه های این زنجیر فساد، لنگ شود، قافله ی “نظام” یکی بعد از دیگری، دانه دانه به چاه می روند.
دلیل ساده تر “ساده دلی” ما ملت این است که یادمان رفته اخبار این سی ساله را که جمع کنیم، تمامی افراد “نظام”، بزرگ و کوچک آنقدر از این کثافتکاری ها کرده اند که ریش همه پیش همه گرو است. یکی یک کلمه علیه آن دیگری بگوید، طرف فوری تهدید می کند که اگر تکرار شود، “ناگفته”ها را می گویم. آن وقت “اولی” خفه می شود، و دومی، و سومی، و… به این می گویند “حفظ وحدت نظام”!

پنج سال است این دولت غاصب و رییس جمهورش با تمام قوا می خواهد ریشه ی این رفسنجانی را از بیخ برکند. اما همه هم خوب می دانند که اگر خراشی به ترکیب این حجت الاسلام بریمانی وارد شود، تمامی اعاظم اوباش نظام، از بالا تا پایین در منجلاب می غلتند. همین چند وقت پیش، آقای بریمانی گفت خدا آقای یزدی را شفا بدهد. من ناچارم اگر تکرار کنند، حرف های ناگفته را بگویم. این بود که “آیت الله” یزدی مریض شد و بستری شد و “آیت الله” هاشمی رفسنجانی رفتند به عیادتش. چقدر این آدم ها خوب و “ساده” اند! خلاصه پنج سال است کار رییس جمهور و دولتش این شده که تمام سوراخ سمبه های خانواده ی هاشمی را بگردند، تا مگر یک سوراخ پیدا کنند، طوری که به “نظام” لطمه ای نخورد. طوری که هم هاشمی بریمانی را چوب زده باشند، هم خودشان چوب نخورند. هنوز هم با وجود حکم جلب مهدی هاشمی، دستشان بجایی بند نشده. چون “آیت الله” مار خورده ی افعی شده ای به نام شیخ رفسنجانی، می داند پاشنه ی آشیل خانواده، “مهدی جان” است. به همین دلیل هم پیش او را دستگیر کنند، سوراخ فامیل را برای سرکشی به شعبات دانشگاه آزاد، و به روایتی برای ادامه ی تحصیل، به خارج فرستاد.

داستان دیگری که این مردم “ساده دل” این روزها در و دیوار سایت و بلاگ و غیره شان را با آن تزیین کرده اند، قضیه ی زلزله است که ناگهان از سوی آقای رییس جمهور، تهران را تهدید کرده و پنج میلیون تهرانی باید خارج شوند و دانشگاه ها و دانشجویان باید به خارج از شهر منتقل شوند و تهدید آمریکا به بمباران اتمی و سپاه نمی دانم “ابوالفضل” یا “حر ریاحی” که دارد در جاده ی کرج به سرعت برق و باد، پناهگاه می سازد ووو … یکی از این مردم “ساده دل” هم نمی پرسد اگر زلزله، تهران را تهدید می کند، چرا فقط پنج میلیون سکنه ی آن باید بروند؟ مگر بقیه آدم نیستند که زیر هوار زلزله بمانند؟ لابد این پنج میلیون زن های “بد حجاب” اند که باعث و بانی زلزله اند! لابد اسامی این پنج میلیون را هم از همین حالا فهرست کرده اند، تمامی آنها که در تظاهرات علیه رژیم شرکت می کنند باضافه ی خانواده هایشان. اینها باید از تهران بروند … و از این قبیل سوالات که هرگز به ذهن مردم “ساده دل” نمی رسد.

خلاصه هرجای کار را که بگیری، به ساده دلی این ملت بیشتر پی می بری. اما از آنجا که گاه پیش آمده که شخصی از روی “سادگی” دچار “اشتباه” شده و “ساده دلی” را با “خریت” یکی دانسته، از خواهران و برادران “سبز” و رنگ های دیگر استدعای عاجزانه دارم که هرگز مرتکب این “اشتباه” نشوند و مثل من از داستان “هرودت” عبرت بگیرند و هرگاه از دست “ملت” خسته شدند، از صفت ساده ی “ساده دلی” استفاده کنند. می گویند “هرودت” جایی نوشته؛ “یونانیان دروغگو هستند”. یک آدمی که حواسش جمع بوده، پرسیده خوب، خود هرودت هم که یونانی ست، پس دروغ می گوید که یونانیان دروغگویند. پس یونانیان راستگو هستند. رفیقش گفته؛ خوب خره! خود هرودت هم که یونانی ست. اگر یونانیان راستگو باشند، پس هرودت راست گفته که یونانیان دروغگو هستند؟ و الی قیامت …

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!