حجاب

برگردان شعر انگلیسی حجاب سروده م پ د

یک حجاب کشف شد 

به سال هزار و سیصد و چهارده

شده مدفون در عمق زمین همچون

ابولهول به زیر خاکها خفته

 

مردان ز هر سو آمدند

حلقه به گرد آن زدند

اطراف آن تنپوش

از خیمه و چادر پر شد 

  

بسیار مرد بی سواد کو آمده اندر میان

مردان دیگر نیز اما آمدند

نه چندان دیر

و با دست پر از مدرک

نظرها در مقام آن سر و تن پوش میدادند

ز هر گونه سخن راندند

ز ارزشهای مستورش، و از آن راز پنهانش

و تاثیرش بر آیندۀ کشور

که جان گفتگوها بود

  

گروهی خواستند آن را بکار آرند

نیاندیشیده از فرجام کار خویش

می گشتند تا پیدا کنند یک دکمه یا پودی

و یا حتی سوراخی

که بینند از طریق آن درونش را

گروهی نیز حیران بود و سردرگم

مردی چند نیز بگریخت

  

دیگران محتاط تر بودند

نمی‌خواستند یک فاجعه آغاز کنند

بر لب دعا و ورد می راندند

که تا خاموش گردد ترس دلهاشان

“خدا گر این حقیقت را به ما می خواست بنماید

هر چه بودی این، نمی کردش نهان از دیده های ما “

ملای پیری هشدار داد.

تحقیق کنید و با احتیاط نزدیک شوید،

بهتر آنکه، یک هشدار بگذارید، ‘دست نزنید’،

یا زل بزنید، سقلمه بزنید، سوراخ کنید

بکشید، بفشارید، بگسترانید

لمس کنید، ناز کنید

حجاب را دفن کنید، آنرا بپوشانید!”

  

“حجاب باید آشکار شود، دیده شود!”

فرمان داد مردی با لباس ارتشی بر تن

که گویا بود فرمانده

بگذارید رازش را بیابم من

برایم اینک آرید بیل و فانوسی

کشف خواهم کرد

میکاوم تا این را برون آرم همه از خاک

برایم قلمی و چکشی بیاورید

چه شد پس آن بیل لعنتی؟

برایم صد کارگر قوی بیاورید

خیمه ها را خراب کنید 

من اینجا عده ای سرباز می خواهم

تفنگهای پری در دست

فرمان داد آن فرمانده ارتش 

که حالا اختیار هر چه بود در دستهایش بود

سپس گفتا

من آن را از نهانش آورم بیرون

 

خدا ما را ببخشد

ابلهان، این ابلهان با آن تفنگهاشان

نمی دانند چه کردند و چه پیش آید

زیر آن تنپوش، اشعه‌ای مرموز وجود دارد،

به مردان چون بتابد آن

کند دیوانه شان از دم

نباشد اختیاری دستهاشان را

و مغزهاشان که دیگر اختیارش را نخواهند داشت

باعث می شود کانها

زنان را دستمالی کنند

میان کوچه های تنگ و بر فرش خیابانها

این را گفت مردی کو به چشمانش زده عینک

که دکتر بود در فیزیک

  

تحت فرماندهی آن مرد ارتشدار

یا بهتر بگوییم شاه آن کشور

گذشت شش سال از آن کندن در خاک

از آن حفاری و کاوش

هنوز اما نبود از خاک بیرون کل آن تنپوش

ولی آنگاه آن شه را

به زورش برکنار کردند

و آن تنپوش سر پوشان

دوباره چال شد زیر زمین و در میان خاک پنهان شد

 

از آن هنگام تا امروز

بارها و بارها حفاری و برداشتن از خاکها صورت گرفته

این همه حفاری باستان شناسی

راز آن تنپوش اما همچنان در آن نهان مانده

 

این زمان تنپوش باز در خاک پنهان است

گرفته جای در تابوتی از سنگ تراشیده

به گردش مردهایی با تفنگهای پر و با ریش

حفاظت می کنند آن را

انتظار است باز تا روزی

که آن تنپوش رازش آشکار آید

 

اما بحثها

که بنمایند آن تنپوش

و یا پنهان کنند آن را 

همچنان در جوشش است امروز

درست مانند آن  روزی

که آن را اولین بار کشف کردند آن روز،

در سال هزار و سیصد و چهارده

   

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!