در میان بهاییان و مسلمانان. کدام قابل اطمینان هستند؟

در میان بهاییان و مسلمانان. کدام قابل اطمینان هستند؟

 

مهران میگفت که مادرش بهایی بسیار مومنی بوده است و هنگامیکه برایش تاریخ نبیل زرندی را که یک تاریخ بابیان و بهاییان میخوانده اشگ از دیده گانش سرازیر میشده است. مادر مهران تمامی بعد از ظهرش را به نماز و مناجات صرف میکرده و باصطلاح با خدای خویش راز و نیاز میکرده است. مادر به مهران گفته بود که حضرت طاهره که یک بابی محکم بوده است و دانشمندی بنام در عصر خودش بوده بخاطر بابی بودن توسط آقای ناصرالدین شاه خفه میشود این پادشاه بی… حتی بهترین فرزند ایران یعنی امیر کبیر را در حمام فین کاشان رگ میزند. این پادشاه بی عقل و ابله با انسانهای متمدن و فهمیده شاید مخالفت داشته است و سرش گرم هشتاد زن خود بوده که در حرمسراهایش تحت حفظ بوده اند تا آقا را خوشحال کنند. میگویند ناصرالدین شاه علاوه بر شهوت رانی با زنان با پسرکان زیبا روی هم سر سری داشته بود.

  

بهر حال طاهره قرة عین که زنی چون طاووس مست زیبا بوده و در عین حال دانشمندی برجسته و سخنرانی بیمانند و شاعری توانا بوده به دام این مردک ابله یعنی شاه دیوانه قاجار ناصرالدین شاه شهوت ران میافتد. و ناصرالدین میخواسته که او را به عقد خودش درآورد ولی زن زیبای دانش پژوه مرگ را بر همسری دیوانه قهار و آدمکشی چون او ترجیح میدهد. و جلادهای ناصری او را خفه میفرمایند و در چاهی بدن طاهره اش را میاندازند. طاهره در جواب مثلا خواستگاری شاه شهید شده؟ یا سقط شده با گلوله های میرزا رضای کرمانی میگوید که تو راه رسم سکندری  مرا ره راه قلندری  گر آن خوشت ترا رواست  و اگر این بد است مرا سزاست. وی همراه با سی هزار شهید و یا کشته شده گان بابی و بهایی برگ سرخی در تاریخ ایران زمین است که اولادهای ناخلف کوروش بهترین مردان و زنان این کشور را به مسلخ میفرستادند.  نمیدانم چرا؟ 

 

اگر روزی قرار باشد دادگاهی تشکیل شود که چرا و به چه نمامی ناصرالدین شاه قاجار دستور قتل امیر کبیر و یا طاهره قرة العین را داده است شاید موضوع روشن شود. سی هزار ایرانی بی گناه به دستور شاهی نادان که ننگ شاهان است کشته و یا شهید شدند. متاسفانه این مشگل هنوز هم ادامه دارد.  ده عروس بهایی که جرمشان این بود که در خانواده های بهایی به دنیا آمده بودند همه به ریسمان مرگ سپرده شدند.

 

آیا سیستم قضایی توقع دارد که کسی که در یک خانواده با پدر بهایی و مادر بهایی متولد میشود مسلمان شود؟ 

 

مادر مهران میگفت که بهایی ها آدمهایی بسیار خوب و خوش قلب و خوش جنس هستند که بایست همیشه به آنان اعتماد واطمینان کنی.  مهران بخاطر اینکه مادری بهایی داشت دختران مسلمان از همسری او طفره میرفتند و همچنین دختران بهایی هم بخاطر داشتن پدری مسلمان از ازدواج با او سر باز میزنند.  مادر مهران میگفت که بهایی بد بد از خوب خوب مسلمان بهتر است. ولی مهران این را قبول نداشت زیرا میدید که پدرش هم با همان خلوص نیت و عشق به اسلام نماز میخواند که مادرش میخوانده است. برای مهران هر دو دین خوب و محترم بودند.

 

بعد ها در اثر انقلاب شکوفان و شکوهمند اسلامی وضع فرق کرده بود. نیمه بهاییان بایست به بهاییت بد بگویند و در روزنامه بد بیراه بنویسند و فحش و ناسزا به پیامبران بهایی بدهند تا مثلا مسلمان شناخته شوند.  اگر میخواستند بهایی هم باشند که بایست نامه ای بنویسند و بگویند که اشتباه کرده اند اگر خود را مسلمان نامیده اند و تقاضای بخشش کنند.

 

مهران که نمیتوانست به مذهب مورد علاقه مادرش و دایی هایش بد و بیراه بگوید ناچار اخراج گردید و خوب برای ادامه کار و زندگی در کشوری که اورا به علت مذهب مادرش نمیخواستند  نمیتوانست بماند. همسرش هم او را در تحت منگنه گذاشته بود که بایست به اروپا و یا آمریکا برود. مهران آمریکا را انتخاب کرد و مقداری از پس اندازش را برای فامیل بهایی اش به آمریکا فرستاد و آنان هم مرتب اورا تشویق میکردند که به آمریکا بیاید.

  

دوستان مسلمان مهران که از جریان با خبر شدند برای مهران دامی انداختند و بنام دلسوزی که بر پدرشان لعنت که ترا بیرون کردند مقداری از پس انداز مهران را بنام قرض حسنه گرفتند که پس از دو ماه پس دهند. آنان میگفتند که میخواهند شرکتی باز کنند و احتیاج به سرمایه دارند. و مهران هم با گرفتن چک و سفته و نوشته مبلغ زیادی به آنان داد.

  

آنان از دادن پول به مهران خود داری کردند و درعوض او را تهدید کردند که چون دارای مادری بهایی است او را لو خواهند داد تا درگیر دادگاههای اسلامی شود.

 

مهران فکر کرد که خوب میتواند بقیه سرمایه اش را به دست زن بهایی خود که پدرش و مادرش هم بهایی بودند یسپارد. ولی وقتی زنش به آمریکا آمد بعد از اینکه توانست روی پایش بایستد تقاضای تلاق کرد و از مهران جدا شد. مهران به تهران برگشت که تا اموالش را از پدر زن پس بگیرد. پدر زن بهایی هم هرچه وسایل مهم و گران قیمت و طلا و نقره بود پس نداد و بقیه را پس داد.

  

این بار پسر خاله مهران و همسرش که به او بسیار نزدیک شده شودند و مهران در خانه شان زندگی میکرد و بهایی بودند و به مهران هم ظاهرا خیلی خوبی و دلسوزی میکردند براحتی توانستند که اعتماد اورا جلب کنند  و مهران آنان را وکیل خود کرد.  بعد از مدتی که به ایران برگشت دید که همه مال و اموالش از بین رفته و تمامی کرایه خانه اش هم ملکت تو شده است. پسرخاله گفت خوب اگر بخواهی سر و صدا در آوری میگویم که مادرت بهایی بوده و با لو دادن اینکه مادرت بهایی بوده دچار درد سر خواهی شد. بهتر است که سکوت کنی و از همان راهی که آمده ای برگردی. مهران بیچاره هم توسط دوستان مسلمان خود به عنوان بهایی غارت شده بود و هم بعنوان نیمه مسلمان توسط فامیل بهایی اش دوباره غارت گردیده بود. خب  نتیجه اخلاقی از این داستان چیست؟ که دین نمیتواند انسان ساز باشد و متاسفانه حرف مادر مهران که بد بد بهایی از خوب خوب مسلمان بهتر است از لحاظ منطقی و تجربی درست نیست. 

 

گزد برو ای برادر سیرت زیبا بیار   صورت زیبای ظاهر هیچ نیست   و دین نمیتواند انسان راستگو و پاکنهاد بسازد؟ به عبارت ساده تر سگ زرد برادر شغال است و دین از ساختن انسانی به واقع با انسانیت همیشه عاجز بوده است. تاریج این را ثابت کرده است؟  ادیان الهی سبب کشت و کشتار و قتل و غارت هم بوده اند.   عده ای بنام دین بهمه چیز رسیده اند و عده ای بنام همان دین همه چیز خود را از دست داده اند و کسی هم ککش نمی

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!