اینها همه مثالهایی هستند از موقعیت کودکانهای که حکومت ایران در مواجه با جامعهٔ جهانی دارد. سه دهه شعار دادن مداوم و نشنیدن صدای جهان و ندیدن حقایقش، حس توهم و خودباحالبینی حادی را به سران مملکت القاء کرده، حسی که در مواجهههای حقیقی با دنیای بیرون، طبعاً مجال بروز و تقویت نمییابد. حکومت ایران دوست دارد خود را همطراز «قدرتهای زورگو»، و بلکه الگوی شایستهٔ رفتاری آنان ببیند، اما با این صورت و سیرت ناهموار کسی محلش نمیگذارد. طبیعی است که ایران با وضع و روند کنونیاش نمیتواند کنار آمریکا و اروپا بایستد. قطعنامههای پیشنهادیاش با تمسخر رد میشوند، حرفش را باور نمیکنند، به جمع بزرگان راهش نمیدهند و سخنرانی رئیس دولتش را ترک میکنند. این سرخوردگی مداوم را حکومت ایران با رجوع تخدیری به همان شعارهای استکبارستیزانه میخواهد تسکین دهد: در خوب بودن ما که تردید نیست، اگر قدرمان را نمیفهمند از بیماردل… >>>