سیزده بدر امسال با چند دوست خانوادگی رفته بودیم پارک. به من خبر رسید که پروانه خانوم، یکی از دوستان، شاعر بسیار خوبی است – از ایشون خواهش کردیم که شعری را که برای ندا گفته برای ما هم بگوید. ایشون در مجالس زیاد مایل به اینکارا نیستن، ولی خوب ما اسرار کردیم و این همون شعر است.
ندای عزیز
در ان ظلمت سرای ناامیدی
به نا گه دیده شد نور امیدی
ندا بر خاست و غوغایی به پا کرد
همه آزادگان را صدا کرد
به دنیا خیره شد با چشم بازش
طلب کرد از جهان داد و فغانش
پیام داد ای جوانان سلحشور
قیام ملت ما هست امروز
تو ای نسل جوان آریایی
نشستی تا کند ملا خدائی
غرور و عزت خود را نگهدار
به پاس عشق میهن گام بر دار
گره کن مشت خود بر روی ملا
صدایت را ببر تا عرش علا
تو ای فرزند پاک آریائی
مباش غافل ز اجدادت کیانی
فرو ریزید در و دیوار زندان
بنا سازید به جایش باغ و بوستان
جماران را کنید با خاک یکسان
چراغانی کنید کاخ گلستان
به پا خیزید جوانان سلحشور
قیام ملت ما هست امروز
===============
پروانه از مریلند