غربت جایی که حتی دختر شاه هم پرپر میشود.
درست است که زندگی در خارج دارای مزایایی است نظیر دانشگاههای فراوان آزادی مثلا بیان که کسی گوش نمیکند.( در ایران شاید حرفت را کسی گوش کند ولی اینجا کسی نیست که وقت داشته باشد حرفت را بشنود فقط بشنود بلی آزادی بیان هست ولی کو گوش شنوا. جای آقای شنوای راباید خالی کرد. آزادی هست ولی به درد ما نمیخورد. شوهر ها دنبال آزادی و زن آمریکایی میروند وزنان هم دنبال آزادی به وسوسه مردان تعریف کننده از آنان دلخوش میکنند که تو چه چهره قشنگی داری و چه رانهای زیبایی دارد و چه دستهای خوشگلی داری حیف نیست که با این مرد ایرانی بی پول بسر میبری؟
او در ایران صاحب شغل و مقامی بود اینجا که نیست. سرهنگان ایرانی در آمریکا کارگر ساختمانی میشوند و سرتیپ های ایرانی راننده تاکسی و سرلشگر های ایران آشپز و رستوران چی تنها یک مشت دزد و غارتگر ایرانی هستند که با خودشان مالهای غیر مشروع آورده اند و از رشوه گیری و دزدیهای کلان اکنون در آمریکا هم صاحب بقول خودشان بیزنسی شده اند.
البته آن ایرانیان با هوش و تحصیکرده های اروپا و آمریکا حسابشان جدا است و یا آنانی که اینجا به دنیا آمده اند. خودتان ببینید که در غربت حتی به دخت شاه هم گران و سخت تمام میشود. و وی هم مثل هزاران دختر و پسر ایرانی در غربت پر پر میشود. آرمان پسر بسیار با هوشی بود و در آلمان دکتری گرفت و پر پر شد. مرضیه از خانواده مهمی بود و پدرش دکتر و مادرش هم یک هنرمند نقاش تمام عیار بود ولی خودش را به زیر چرخهای سنگین ترن انداخت و خود کشی کرد و پرپر شد؟
کسانی که از هیچ و هچ به همه چیز رسیده اند ملت را فراموش کرده اند و تنها برای دزدی و غارت و هیزی و جنگ و کشتار قد علم کرده اند. ایرانیان در غربت دارند پایمال میشوند گرچه سعی میکنند که بگویند لوطی نباخته است. نسبت بهم بی تفاوت و از هم جدا میشوند و خانه ها و خانواده ها از هم میپاشند زیرا آزادی هست و گول آزادی و وسوسه های آنرا خورده اند.
ناصر به خاطر یک دختر بلوند قد بلند وبسیار زییا و جوان زن و بچه هایش را ول کرد و دنبال عشق پوچی رفت که تنها برای چند سالی بود و دخترک اورا رها کرد و دنبال کس جدیدی رفت.
مردک آمریکایی تنبل که زن مثلا ایرانی ثروتمندی گرفته بود بعد از اینکه تمامی سرمایه همسرش را تمام کرد وخرج عیاشی و خوشگذرانی هایش نمود یک بیمه عمر گرانقیمت برای همسر ایرانی اش خرید و اورا وسوسه کرد تا خودکشی کند و تمامی راههای خود کشی هم را برایش هموار کرد و آنقدر او را اذیت کرد که دختر خودش را کشت و یک بیمه عمر کلان نصیب مرد بی عار آمریکایی شد. متاسفانه مرد سیاهپوست بی غیرتی بود که تنبلی را اجتماع آمریکایی به او تزریق کرده بود و او فکر میکرد اگر کار نکند و مردم و در این مورد همسرش را غارت کند زرنگ حساب میشود زیرا فکر میکرد کار کردن یعنی بردگی و دزدی و غارت و وسوسه و پول مردم خوری یعنی آقایی بهر حال او هم خودش یک قربانی اجتماع بود که مصرف کنندگی بی حد و خوش گذرانی بی حد و پولهای غیر مشروع بدست آوردنها را یک شخصیت میدانست و اینطور به او القا شده بودکه اگر کار نکند آقا است. بیچاره دختر ایرانی که قربانی یک قربانی دیگر شده بود.
متاسفانه در آمریکا بعضی از سیاهان فکر میکنند که اگر نکنند و تفریح نمایند و از دولت شان پول مفت و یا پول از کار افتادگی بگیرند زرنگ حساب میشودند و جز کارگران که به نظر آنان برده هستند نمیباشند. خوب این هم یک برگ برنده سیستم غارتگر اصلی است که میخواهد مردم را از تولید و کار بدر کند و آنان را مصرف کنندگانی بی مقدار نماید که محتاج آنان هستند.
ایرانیان هم بسبب نداشتن تجربه و نداشتن قوه جا افتادن در یک سیستم جدید قربانی های این اژدهای آدمخوار هستند. در ایران اگر آزادی نیست ولی هنوز ته مانده محبت ها شاید هنوز وجود دارد یا؟
پدری که در ایران سرگرد بود و مجبور شده بود که به آمریکا بیاید خانواده اش را به نام اینکه اینجا عرضه پول در آوردن را نداری اورا رها کردند بمن میگفت که میخواهد یک اعلان به روزنامه ها بدهد که به این شرح بنویسند. او میگفت که همیشه آگهی میدهند که میتوانند پسر و یا دختری را به فرزندی قبول کنند ولی من میخواهم این آگهی را بدهم که من را بعنوان مردی مسن را به پدری قبول کنند.و میگفت که میخواهد در روزنامه بنویسد که:
مردی شصت ساله هستم که سی سال است در آمریکا کارگری میکنم میخواهم توسط یک پسر یا دختر جوان و با محبت به پدری برگزیده شوم زیرا دختران و پسران من مرا بعداز اینکه تمامی اموالم را گرفتند ترک کردند و من در تنهایی و غربت دارم دیوانه میشوم. فرزندانم همراه همسرم که مرا تلاق داد مرا ترک کرده اند و تمامی ثروت مرا هم برده اند ولی برای من قرضهای بانکی را بجا گذاشته اند ولی تمامی نقدی ها را با خودشان برده اند و حالا هم به من سری نمیزنند گویا که من مرده ام زیرا بمن دیگری احیتاجی ندارند. من سرگرد مهندس آرشیتک در ایران بودم و علاوه بر حقوق خوب دولتی در شرکتها خصوصی هم مشاور و ناظر بودم متاسفانه انقلاب مثلا شکوهمند اسلامی دامان مرا هم گرفت و به بهانه اینکه تو به این جوانی سرگردی و حتما با بالا دستی ها و با دربار رابطه داشته ای و با پیدا کردن عکس شاهنشاه و شهبانو فرح هم دلیلی به دستشان آمده بود که من مثلا تاقوتی هستم و با بی احترامی مرا اخراج فرمودند بعد هم که به آمریکا آمدیم خانم که همه سرمایه ام را بدستشان سپرده بود از من تلاق گرفته با کمک والد گرامشان مرا از هستی ساقط کردند. خوب بدین وسیله من دنبال پسر ودختران خوب و با محبتی میگردم که احتیاج به تجربه های یک پدر دلسوز دارند. زیرا بچه های من فکر میکنند که دیگر بمن احتیاجی ندارند و هرچه داشته ام برده اند. داوطلبان به من جواب بدهند. من دنبال عشق فرزندی هستم که از دست داده ام. من پسر و دختری را میخواهم که مرا مثل پدر دوست بدارند و من بتوانم مثل پدر به آنان خدمت کنم. شاید کسانی هم باشند که پدرشان را از دست داده اند و دنبال پدری میگردند که برایشان پدری کند پدری که عاشق فرزندانش بود و هرچه که در توانش بود برایشان کرد ولی آنان پدری میلیارد میخواستند که من نبودم. پدر آواره شده در غربت آمریکا
به من خرده نگیرید مگر این شاهزاده زیبای ایرانی نبود که لیلا نام داشت و برای غصه از دست دادن پدر پر پر شد. شاید من بتوانم با عشق پدری خودم دختری یا پسری را از پرپر شدن نجات دهم و بتوانم با عشق خودم به او همراهی کنم زیرا من هم محتاج پسران ودخترانم هستند که مرا با نهایت خونسردی و بی وفایی رها کردند.
یادم میآمد وقتی که در دبیرستان مشغول تحصیل بودم و کلاس هفتم بودم همسایه ما به شمال و دریا رفته بودند مادر و پدر خانواده که سه دختر و دو پسر داشت متاسفانه در دریا غرق شدند. ناهید همیشه میگفت خوش بحال تو امیر که هم پدر داری و هم مادر ایکاش که پدر و مادر تو مارا هم بعنوان فرزندی قبول میکردند. حالا دوست من برعکس آنرا میگفت میخواست که نوجوانان و یا جوانانی مثل ناهید که همراه با خواهران و برادرانشان پدر و مادرشان را از دست داده بودند برای کسانی نظیر آنان پدر کند.
راستی در زمان شاهنشاه اگر کمونیست فعال نبودی و بکار سیاست کاری نداشتی و یا بدگوییهای مهم نمیکردی به تو کاری نداشتند ولی در رژیم مبارک جمهوری اسلامی حتی اگر مادر بزرگت هم مثلا توده ای یا بهایی باشد ترا دنبال میکنند و چون مادر بزرگت را دوست داشتی و نمیخواهی به مادر بزرگ از دست رفته و به مرامش ولی غلط یا درست توهین بکنی ترا گوشمالی میدهند و از کار اخراچ میکنند و از یک انسان در زیر خاک خوابیده هم هراس دارند. جلل خالق به امید خدا؟