چند سالی بود در بین امر مشتبه شدن و پُز خارج نشینی دادن و چشم نازک کردن برای این و لوس و ننر شدن برای آن و نوش جان دستپخت عمه جان و خاله جان و دیگر جان جانها، زیارت ایران شامل تُک پایی بیرون رفتن از مدار اقدسیه و فرشته و محلات حومه و سفر به ماسوله و شیراز و اصفهان و ابیانه و… و گرفتن عکس و فیلم برای نشخوار خاطرات خوش پس از بازگشت به غربت در میهن دوم شده بود.
هر از چند گاهی ترک عادت کردن صفایی دارد که اهلش خوب به آن واقفند و کشته و مردۀ آنند.
خرق عادت و فیض سر قبر آقا ” امام ” بردن به دیار مجاور بهشت زهرا در وادی خلا زیر منتهی شد و آنهم در روزیکه تمامی سینه چاکان بارگاهش از اقصی نقاط آورده و در آنجا تلنبار شده بودند.
مشاهدۀ انوار ساطع شده از مقامات پر آوازه و جوٌ گیر شدن از دبدبه و کبکبۀ یکایک آنها و استشمام رایحه های یکی از دیگری دل انگیز تر زائران حرم ستر و عفاف و مست و مبهوت خلوص نیت مشهود در وجنات پَکرشان کافی نبود که خبر از کرامات آقا ” امام ” آمد.
به یکباره گروه کُر دم گرفت که ای بیخبران بدانید ” نوادۀ روح الله، سید حسن نصرالله ” است. منظور از نصرالله ولی فقیه حزب الله لبنان است که کاشف به عمل آمد از گردۀ آقا “امام ” است و اینهمه مال و آبروی ایران که خرجش میشود در حقیقت راه دوری نمیرود و ماترک بابا بزرگ است و از شیر مادر حلال تر. دور نخواهد بود که خالد مشعل حماس هم پسر خاله از آب درآید.
هم غزه هم لبنان، فلان لق ایران.