قصه ای از درد

– به هر کس این قصه را گفتم از من گریخت.

– با من بگو. من از تلخی قصه پرهیز نمی کنم.

– باید تلخی اش را بچشی. هنگامی که برایت بگویم تلخی اش به جانت خواهد ریخت و خواهی گریخت.

– نه، نخواهم گریخت. چه که تو خود نیز از خود نمی گریزی.

– تمام آنها که قبله گاه دوستی من بودند تاب این قصه تلخ را نیاوردند. چگونه می اندیشی که تو آن را بپذیری؟

– من خواهم پذیرفت. بگو، بگو داستان تلخی را که نهفته داری.

قصه گو چشمهایش را بست و به گفتار قصه اش نشست.

مردی تنها میان دشت نشسته با خود سخن می گفت.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!