مثل همیشه؛ کافی بود که «رئیسجمهور» سخنی تازه بگوید.
تا «حجتالاسلام احمد خاتمی» امامجمعهی تهران بگوید: “دکتر احمدینژاد فرمودهاند «زمانی کراواتزدن را عدهای مسخره میکردند، درحالی که هیچیک از مراجع، فتوایی بر اشکال شرعی کراوات ندادهاند». من بهایشان عرض میکنم بسیاری از بزرگان و مراجع تقلید هستند که تاکید بر اجتناب از کراواتزدن کردهاند. از جمله مقام معظم رهبری. که در فتوای ایشان آمده است که فرمودهاند «زدنِ کراوات و بستن پاپیون، چون تقلید از فرهنگ مهاجم غیرمسلمین است، جایز نیست»….
آقای احمدینژاد در بخش دیگری فرمودهاند «در اوایل انقلاب، اگر استادی ریش خود را میتراشید؛ استادهای مذهبی از او فاصله میگرفتند. در حالیکه برخی از مراجع، تراشیدن ریش را فاقد اشکال میدانستند». این درحالیست که اکثریت مراجع، تراشیدنِ ریش را حرام میدانند. مقام معظم رهبری میگویند: «تراشیدن ریش حرام است»”.
آقای «علی لاریجانی» در «لامرد» گفته:
“باید پذیرفت که امروز ما در طوفانی از تبلیغات علیه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی قرار داریم و این تازگی ندارد. اما جنسش متفاوت است… این «موجوداتِ سیاسی» که میگویند «میخواهیم مدیریت جهانی داشته باشیم بضاعت عقلیشان همین است !)…
تصمیم گرفتهاند جلوی این ملت که «راه امام را دنبال میکند» و میخواهد مستقل باشد، بایستند… «شما خیلی کوچکتر از آن هستید» که این مدلِ دستساز را با فرهنگِ عمیق و ریشهدار اسلامی مقایسه کنید… عنصری (که) میتواند حقوق ایران را صیانت کند و برای ملت سربلندی آورد «عناصر الهامبخشی در آرمانهای امام» است . چون بر سر نظام ما، یک فقیه عادل و فرزانه قرار دارد (که) همیشه این فراز و فرودها را کنترل کرده است. لذا؛ همیشه باید قدردان این نعمت باشیم…
اگر «پیوند دینی در جامعهی ما» گسسته شود؛ نمیتوانیم توسعه بومی داشته باشیم… اگر فردی میخواهد اصولگرا باشد «باید تابع روحانیت باشد». «اصولگرایی بدون روحانیت پوچ است»… البته عدالت را باید تعریف کرد. «هر کسی» نمیتواند با «توهمی از عدالت» کار را پیش ببرد. ما باید زمینهی کشف استعدادها را داشته باشیم و بسترها را برای فعلیت یافتن استعدادها فراهم کنیم”
هم نشسته و پنبهی جنبش سبز را بیخ زده و مضموناً گفته: «آمریکا با طرف پیروز خواهد بست. و رنگ و دموکراسی و این چیزها برایش اهمیت ندارد»!
این را هم در سایتِ «ایران امروز» (دربارهی «مهدی کروبی» یکی از رهبران جنبش سبز) خواندم: “«رئیس مجالس سوم و ششم جمهوری اسلامیایران» در بیاناتی، به اهمیتِ «جایگاه اصیل نظام برخواسته از بطن آرای مردم در قالب جمهوری اسلامی ایران» پرداخته و فرمودند: «اینکه فرد یا عدهای نظام جمهوری اسلامی را از همان ابتدا قبول نداشته و سالها تفکر حذفِ جمهوریت نظام را در سر میپرورانده و اکنون جولان یافتهاند تا آنرا پیادهسازی کنند؛ مقولهایست که دیر یا زود، توسطِ «خودِ مردم» پاسخ داده خواهد شد. مگر میتوان «ماحصل دههها رنج ملت بزرگ ایران» را که با تقدیم صدهاهزارشهید، هزاران جانباز سرفراز و ایثارگران عزیز همراه بوده را بهناحق و خودکامگی در قدرت از آنان سلب نمود؟!.
متاسفانه امروز نه از «جمهوریت نظام» چیزی باقی مانده است و نه از «اسلامیت آن»! و این موضوع «زنگ خطری»ست برای «تمام آنانی که دلشان برای کشور و نظام و این مرز و بوم میتپد». ما «همچون گذشته» بهدنبال «احیای مفهوم واقعی جمهوری اسلامی» هستیم که به تائید «امام و ملت آگاه ایران» در فروردین ماه ۱۳۵۸ رسیده است. همان جمهوری اسلامی که امام فرمودند «نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» و ملت هوشیار ایران با حضور ۹۸ درصدی خویش، آنرا تائید و بهپای نهالش، رنجها متحمل شده است”.
«اشرف منتظری» (دختر آیتاله منتظری) نامهای برای «سیدحسن خمینی» (نوهی آیتاله خمینی) نوشت و ضمن اعلام همدری، خاطرنشان کرد که پدرش قبلاً (از دههی شصت) بارها هشدار داده بوده که «کودتای خزندهای علیه نیروهای اصیل انقلاب» در جریان است اما بهآن بیتوجهی شده است: [بهیاد دارم پدرم مرحوم آیتاله العظمی منتظری؛ در دههی شصت، این خطر را کاملاً احساس کرده بودند و در دیدارهای عمومی و خصوصی، آنرا تحت عنوانِ «کودتای خزنده علیه نیروهای اصیل انقلاب» مورد توجه و تأکید قرار میدادند و یادآور میشدند: هنگامیکه نیروهای اصیل انقلاب مورد بیمهری، حذف و تصفیه قرار میگیرند «افرادِ متملق، چاپلوس و فرصتطلب که اصولاً اعتقادی بهانقلاب و آرمانهای آن ندارند» مجال رشد یافته و مصادر قدرت را قبضه میکنند”.
«سایت فردا» هم (نزدیک به علی توکلی احتمالاً) طی مطلبی مسئلهی «یک گروه انحرافی کوچک در جبههی اصولگرایی» را آنقدر مهم دیده است که نوشته: “«جريانهاي انحرافي» بهآرامي ظهور مييابند و در صورتي كه با «مقاومت مصلحانه» مواجه نشوند يا «توان خودترميمي» نداشته باشند؛ پُررنگ شده و در مقطعي از زمان، بهشكل «يك معضل» خودنمايي ميكنند و در نهايت هم، يا «با هزينههاي گزاف حذف ميشوند» يا «بهقدرت ميرسند و دورهاي سياه از تاريخ را بر ملت و جوامع تحميل ميكنند»…
وجه اشتراكِ همهی اين جريانهاي انحرافي، «انحراف و حتي تقابل آنها با ولايت و امامت» است كه در دورانِ غيبت كبري «در روحانيتِ عادل، عالم، با تقوي و شجاع» تجلي مييابد… آنچه كه باعث نگراني و اخيراً در سخنان «آقاي لاريجاني رياست محترم مجلس شوراي اسلامي» و «برادر ارجمند مرتضي نبوي» ظهور يافته؛ شكلگيري «جرياني انحرافي در ميان بخشي از اصولگرايان» است كه «تحتِ پوشش موعودگرايي»، اصطلاحاً «روحانيت و ولايت را دور زده» و اين ستون مستحكم جامعه اسلامي را ناديده ميگيرد. چنانچه «در مسئلهی حجاب» شاهدِ اين «انحراف» هستيم…
ارائهی اين هشدار را لازم ميدانيم كه: هيچ فرد و گروه و جرياني، بدون پايبندي به «اصل محوري و كليدیِ ولايت، روحانيت و رهبري»، نهتنها در «دايرهی اصولگرايي» قرار نميگيرد؛ بلكه از «دايرهی نظام اسلامي» نيز خارج شده و «موردِ طرد ملت نيز قرار خواهد گرفت»… اين انحراف؛ نهتنها در جريانِ اصولگرايي قابل پذيرش نيست، بلكه خطر آنجاست كه شنيده ميشود «اين جريان، براي تصدي مسئوليتهاي كشور نيز برنامه دارد”»