آیا ما براحتی منافع کوتاه مدت خود را فدای منافع دایمی و ملی میکنیم؟
متاسفانه در بازبینی و نگرش به تاریخ این مطلب روشن میشود که کسانی برای کینه جویی های بچگانه و یا دشمنی های خصوصی راضی شده اند که کشور را بباد بدهند و به تمامی ملتی خیانت کنند. برخوردهای ما هم با یکدیگر یک برخورد عاقلانه و منطقی نیست و بیشتر از احساس و یا حسادت و یا نفرت سرچشمه میگیرد. خواهری که تا دیروز برادر خودش را بهترین مرد و برادر دنیا میدید ناگهان تغییر عقیده میدهد و برای لجن مال کردن برادر هرکاری میکند. چرا زیرا فکر میکندکه دیگر آن برادر توان مالی ندارد که به او کمک کند لاجرم مهره ای سوخته میگردد.
دوستی های افراطی و نیز دشمنی های افراطی نیز یکی از این مشگلات است. به شخصی که دوست داریم و یا فکر میکنیم که دوست ماست و به درد ما میخورد بیش از حد احترام میگذاریم و کرنش میکنیم ولی ناگهان هم ممکن است صد هشتاددرجه تغییر موقعیت بدهیم و جای خود را عوض کنیم.
نمونه اش همان برخوردهای غیر منطقی با حکومت شاه بودکه همه چیز را در زمان او نفی میکردیم گویی که او و دستگاهش اصلا کاری مثبت انجام نمیدادند که شاید روزی معلوم گردد که بانهایت بی انصافی در باره او قضاوت کرده ایم و تازه این اکثر ما هم بودیم که برای در خطر نافتادن منافع آنی شخصی خود کار درستی انجام نمیدادیم.
تازه باز این ما بودیم که بقول آقای اردشیر زاهدی سعی نکردیم که با هم همکاری کنیم و متاسفانه همدیگر را گول زدیم. مثل اکنون که باز این خود ماهستیم که به دوستان خود خیانت میکنیم و حسود و زیاده طلب و فرصت جو و تمامیت خواه هستیم گویی همه ما میخواهیم که شاه یا رهبر بشویم. درست است که داشتن قدرت زیاد ممکن است انسان را غیر طبیعی کند و تصمیمات نادرست بگیرد ولی اگر کسی مشاوران دلسوز داشته باشد مسلما خطای کمتری خواهدکرد.
متاسفانه باز نداشتن سطح تحصیلی عمومی بالا ما را بصورت آدمک در میآورد. یادم است که گروهی از دانشجویان من در آن زمان یک روز کمونیست دو آتشه بودند و تحت تاثیر آنان واقع شده بودند و روز بعد شاه پرست و بالاخره اسلامی های سفت و سخت شدند. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که روزی دوست صمیمی تان از شما دلخور میشود و اگر به او کمک مادی کرده باشید برای پس ندادن آن کمک دشمن خونی شما میگردد. زیرا فکر میکند که دیگر شما برایش منافعی ندارید و بهتر است به آنچه برده است اکتفا کند و سر شما را زیر آب نماید. اینهمه لو رفتن ها هم سر همین است که طرف با داشتن نقطه ضعفی از کسی میخواهد اورا هم مثل دیگران را غارت کند. و ناگهان تمامی خوبی ها و نیکی هایی که شما در باره اش انجام داده اید کنار گذاشته میشود و دوست مهربان تبدیل به یک هیولای هفت سر میشود. کسی که تا دیروز برای شما ادعای دوستی و بندگی میکرد اکنون حاضر است که شما را لجن مال کند و بقول معروف تا پای چوبه دار بکشاند.