بدبخت آنکسی که گرفتار عقل شد

“بدبخت آنکسی که گرفتار عقل شد …

خوشبخت آنکه کره خر آمد، الاغ رفت!”

پدرم هر بار که از دست جماعت به ستوه می‌‌آمد، این شعر رو زمزمه می‌‌کرد. مادرم گاهی‌ حرص می‌‌خورد که، “حالا چهار تا کلاس درس خوندی، نباید همه رو خر و الاغ فرض کنی‌!”

مادر با وجودیکه از اولین دوره دانش آموختگان دختر بعد از اصلاحات رضا شاهی بود، اما همچنان روسری یا کلاه موقری می‌‌پوشید، نمازش رو می‌‌خوند و تا سلامتش اجازه میداد، روزه هم می‌‌گرفت.

دوازده ساله بودم که کمی‌ قرآن و نماز آموختم. یه بعد از ظهر تابستون، وسط رکوع و سجود، پدر از سر کار رسید و لگدی محبت آمیز حواله‌ام کرد. با طنز و خنده گفت، “این مسخره بازی‌ رو جمعش کن، برو یه کتاب بخون!” منهم که همیشه طالب توجه و تشویقش بودم، گوش کردم.

پدر عموماً ایراد گیر بود – سختگیر و سخت کوش. مادر با گذشت تر بود و مهربان تر. پدر بیشتر دچار نگرانی و اضطراب میشد، اما مادر در اغلب شرایط مثبت بود و کمتر جوش میزد. نظرشان در مورد انقلاب هم کاملا متضاد ‌شد.

مادر می‌‌گفت، “مرده شور این مرتیکه آخوند‌ ایکبیری رو ببره!”  پدر جواب می‌‌داد، “همین آخوند‌ داره کاری رو می‌‌کنه که ما فکر می‌‌کردیم غیر ممکن باشه!”  مادر از اعدام هویدا و فرخ رو پارسا متاثر بود، ولی‌ پدر شانه بالا می‌‌انداخت که، “هر انقلابی صدمه و کشتار هم داره!” هر دو، این سال‌های آخر آرامتر شدند، و کار بحث و قیل و قال رو به ما نسل دومی‌‌ها سپردند.

برغم همه اون کتاب‌ها که گفتند و خوندم، هنوز میبینم که عقل بدون ایمان هم، مثل ایمان بدون عقل، نمیتونه فردی یا جامعه‌ای رو خوشبخت کنه. افسوس که نور عقل، قدم به قدم سایه‌های خیال انگیز و رویا پرداز ایمان رو فراری میده.

یه وقت چشم باز میکنی‌ و عقلت به جایی‌ رسیده که، نه مزخرفات زرتشتی، نه چرندیات اسلامی، نه توهمات نژادی و نه تعصبات عقیدتی‌ … هیچکدوم تسکینی در قلبت ایجاد نمیکنه. بدبختانه، بدور از سایبان ایمانی‌ ساده، با تنی برهنه و خسته، زیر نورافکن جهان معلومات نشستن هم، لطفی‌ نداره.

در پناه خدا باشید!

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!