با تو آغاز نشد، سبز بی وجدان

در جواب به گزینش بد بر بدتر، در جواب به سینه زنی زیر پرچم پیروان خط امام، در جواب به تحسین جسارت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد که دست در دست یکدیگر در ملأ عام بیش از یک سال گذشته، نسل سبز ایران را به ستایش خود بر انگیختند، با من بیا به روز جمعه، هفت مرداد شصت و هفت، دعوت به نگاه دزدانه ای در سلولهای تنگ زندان اوین و گوهر دشت، چپیده از یاران دبستانی.

هم چنانکه حصارهای آهنین برافراشته شده و دروازه ها بسته و تلفن ها قطع میشوند، تلویزیونهای زندان از برق کشیده شده، روزنامه ها جمع گردیده، ملاقاتها لغو شده، بهداری ها بسته گشته و زندانیان از هواخوری محروم میگردند. نامه های تحویل نداده شده و بسته های دارویی توزیع نشده، توده توده انباشته میشوند.

در همین هنگام ساعت ملاقاتِ زندانیان منحل میشود و ماموران تلاش میکنند تا خانواده ها و بستگان را از حوالی زندانها پرا کنده کنند. استفاده از درمانگاه ها، آموزشگاه ها، کارگاه ها، قرائت خانه ها، تالارهای تدریس و حیاط های تمامی زندانها در سراسر ایران ممنوع میشود. لحظه ای بیش نمانده به آغاز محاکمه ها، پرسیدن سئوال های از پیش مقدر و دریافت جوابهای گیج و ناچیز.

در دفتر نخست وزیر وقت، گردهمایی کابینه میر حسین موسوی در جریان میباشد. نمایندگان وزارت اطلاعات در کمیته های اعدام به محمد ری شهری، وزیر اطلاعات، گزارش میدهند و ری شهری در جلسات کابینه خبر رسانی میکند. زهرا رهنورد که آن روزها حجابش گُل گُلی نبود و به سیاهی شب بیشتر شباهت داشت، در پست تدریس دانشگاهی زنان در شورای عالی انقلاب فرهنگی مشغول فعالیت است. بزودی قرار است میرحسین موسوی که جسارت نمیدانست و فقط اطاعت پیشه کرده بود، به همراه دگر پیروان خط امام، به مراسم دست بوسی قصاب پیر روند.

کمیته های سه نفری اعدام متشکل از دادستانها، رئیس زندانها و نمایندگان وزارت اطلاعات به رسمیت شناخته میشوند. صدای قرائت حکم دست نوشته شدۀ قتل عام شنیده میشود و “مستحق اعدام سریع هستند” و “بگیرید و بکُشیدشان در هر جا، در همه جا” طنین می افکند.

حالا با من بیا و تماشا کن: اینجا ضبط ساعت ها و سیگارها و عينک ها و نوشتن وصيت نامه ها در جریان است و آنجا برپا شدن چوبه هاى دار در تالار سخنرانى گوهر دشت و حسينيه اوين به اتمام رسیده است.

گروههاى ۶ نفرى هم اکنون راهی گشته اند بسوی چوبه های دار. محکومین قرار است به همان روش قرون وسطائی حلق آویز شوند. دريچه های مخفی در زير پايشان باز نخواهد شد. به این طریق، جان کندن حداقل ١۵ دقيقه طول میکشد.

حالا چند روزی گذشته است و مأموران اعدام خسته شده اند و میخواهند محکومين را تيرباران کنند ولی تقاضای آنان توسط کمیته های اعدام رد گشته و توضیح داده میشود که “طبق حکم شرع، مرتدين و دشمنان خدا بايد حلق آويز شوند.” پیروان خط امام، طناب را برای کافران و منافقین ترجیح میدهند و سکوت و پنهانکارى مطلق را حفظ کرده اند. بزودی تمامی زندانیان سیاسی متوجه رفت و آمد کاميون هاى مجهز به سردخانه و حضور پاسداران ماسک زده میشوند و بو میبرند: آیا رابطه ای وجود دارد میان یاران دبستانی که شبانه فراخوانده شده و باز نگشته اند و بوی تعفن دستگاههای فریزر مرده شورخانه های زندان که از کار افتاده اند؟

باز با من بیا به خرداد شصت و هفت، به دیوارهای برافراشتۀ زندان اوین و به در زدنهای بی جواب مانده. خانواده های زندانیان سیاسی بیخبر و مضطرب اند و اغلب به زندانها سر میزنند. با من بیا به سلولهای تنگ مجاهد و فدایی و کومه له در تاریکی شب های قبل از اعدام و دوباره بیا در شهریور همان سال به آماری که بیش از پنج هزار نفر کم آورده بود. با من بیا تا بشنوی زنگ تلفن را، تا دریافت کنی خبر قتل عام را، تا تحویل گیری ساک دستی منافقی را. با من بیا به لعنت آباد…

با من بیا بر مزار بی گل و بی نشان رفته ای، به سفرۀ عقدهای ندیده و صیغه های نشنیده، به فریاد هم رزمان و خاموشی دوستت دارمها. با من بیا به نقل عشقهای ممنوع، ملاقاتهای محظور و قبرهای محزون. با من بیا به لعنت آباد…

با من بیا به قبرستانهای ایران، به گورهای دسته جمعی زندانیان سیاسی دهۀ شصت. با من بیا تا بدانی که جنایتهای رژیم ملایان با ظلم بر تو آغاز نشد، سبز بی وجدان. با من بیا تا بدانی چرا جنبش سبزت محکوم به شکست است. سالها قبل از اینکه رهبران جنبش سبز، لباس اصلاح طلبی به تن کنند، دست در دست اصولگرایان رژیم در پی شکار اندیشه بودند:

در ابتدا، سیاه چال های رژیم، زندان “سلطنت طلب و آمریکائی و ساواکی” بود. بتدریج، رژیم به سراغ بهائی، ملی گرا، کرد و ترکمن، مجاهد خلق، فدائی خلق، اکثریتی، اقلیتی، پیکاری، کومه له، وحدت کمونیستی، سوسیالیستی، “تجزیه گرا،” کنفدراسیونی، توده ای، کرد دمکرات، سازمان انقلابی، راه کارگری، و “تروریست و افراطی” رفت و آزادی اندیشه را در لعنت آباد های ایران دفن نمود.

با من بیا به دیدار نسل فراموش شده، امروز مقیم پرت آبادها:

تهران – لعنت آباد، جاده خاوران، پشت گورستان ارامنه و جنب قبرستان بهایی ها، در بهشت زهرا قطعه 93

مشهد – پرت آباد بعد از هاشم آباد جاده اصغریه، همچنین برخی نقاط پرت گورستان قدیم

اهواز – در چند محل ازجمله جاده کوت عبدالله نزدیک بهشت آباد، بزرگراه سوسنگرد پشت روستای آفاق نزدیک گورستان جهاد

تبریز – گورستان پشت جاده قدیم تبریز، خیابان راه آهن، گورستان وادی رحمت

شیراز – گورستان قدیم، قطعه 38 دارالرحمان و میدان تیر، “چوگیاه” شیراز، محل تیرباران محکومین به اعدام

اصفهان – قطعات 41 ، 9 ،8 ،7 و 5 در انتهای باغ رضوان، باغ کاشفی اصفهان، قبرستان تخت پولاد اصفهان معروف به قبرستان کافران، بازداشتگاه سید علی خان واقع در کمال اسماعیل اصفهان و کشتار گاه آنجا، قبرستان دور افتاده ای بالای قبرستان ارامنه اصفهان ، تاغهای دهکده ای به نام قدریجان در نجف آباد اصفهان

گناوه – درقبرستان قدیم نزدیک امام زاده

کرمانشاه – باغ فردوس ، جاده سیلو نزدیک قبرستان کودکان

رشت – گورستان قدیمی رشت در جاده رشت به لاهیجان در گوشه پرت افتاده از قبرستان تاز آباد

لاهیجان – گورستان قدیمی سید مرتضی ، کاشف غربی منطقه کاروانسرابار

لنگرود – گورستان وادی شهر ، قسمت انتهای ضلع غربی ، پشت غسالخانه معروف به مشهدی اسماعیل ، باغ و گورستانهای اطراف چمخاله و روستای چاف

رودسر – قبرستان قدیم در منطقه ای پرت

زاهدان – جاده بهشت مصطفی گورستان زاهدان خیابان گاراژ

گرگان – گورستان بهائیان و راه جوپاری بهشت زهرا

آمل – موازی استادیوم آمل ، خیابان طالب آملی

شهسوار – قبرستان قدیمی شهر در منطقه ای پرت

همدان – جاده ملایر گورستان باغ بهشت زهرا

ایلام – امامزاده صالح آباد دست چپ روی تپه

ارومیه – روبروی ساختمان صدا وسیما ، بلوار رادیو و تلویزیون و قبرستان شهر

گچساران – قبرستان بهائیان

اراک – اتوبان اراک بجنورد در 6 کیلومتری اراک

منابع

کانون خاوران
http://www.khavaran.com/

خاطرات آیت الله منتظری
http://www.amontazeri.com/farsi/default.asp

اعدام زندانیان سیاسی
http://fa.wikipedia.org/

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!