چرا جهان اینگونه درهم و برهم و آشفته شده است.
شما وقتی روزنامه ها را میخوانید می بینید که در تمامی دنیا وضع خراب است و همه مردم با مشگلات دست و پنجه نرم میکنند. مردم تا کارد را زیر گلوی خود نبینند اقدامی نمی کنند و به یک بمن چه قناعت میکنند و یا میگویند که این مشگل من نیست مشگل دیگری است ولی هنگامیکه مشگل خر آنان را هم میچسبد که دیگر دیر شده است و همین بی تفاوتی را از دیگران می بینند. روز به روز اختلاف طبقاتی بیشتر میشود و ثروتمندان سرمایه های کلانی نامشروع بدست میآورندو فقر و بی چیزی گلوی دیگران را میفشارد. سیستم طوری تنظیم شده است که آنان بر ثروتهای نجومی دست بیابندو این طبقه متوسط است که بایست جور بکشد و مالیاتهای سنگین بپردازد و باز این طبقه متوسط است که در معرض دزدی و فساد قرار دارد و بعضی از طبقه های فاسد پایین هم به آنان تجاوز میکنند.
پلیس هم که بیشتر از یک لولوی سرخرمن نیست و لابد همان لولویی است که ممه ها را میبرد. پلیس در آمریکا سعی دارد که بیشتر یک آدمک باشد که میخواهد از مسولیت بگریزد و کاری نکند. شاید این انسانهای والا هستند که بایست به دادگاهها و پلیسان احترام بگذارند و از آنان حساب ببرند وگرنه دزدان و خیانت کاران هیچ واهمه ای از پلیس و دادگاهها ندارندو آنان را به سخره میگیرند. تیغ پلیس و دادگاهها تنها برای اشخاص با آبرو و متین و خوب برنده است و در مقابل اشرار خود پلیس هم کنار میرود ویک بمن چه جانانه تحویل میدهد. گویا مثل اینکه پلیس و دادگاهها تنها برای آزار مردم خوب درست شده اند و کاری بکار غارتگران و دزدان ندارند؟
هنگامیکه در دبستان بودیم هم بچه ها همدیگر را آزار میدادند بخصوص اگر بچه ای نکته ضعفی داشت. مثلا یک پسری بود بنام کیان که بسیار زشت و بد هیکل بود. تنه ای چهارگوشه و چهره ای زشت داشت. بچه ها اورا دوره میکردند و میگفتند که کیان تو خیلی زشتی هیچ دختری زن تو نخواهد شد. ولی کیان پسری عاقل بود و گفت که چرا یک دختر زشت تر از من حتما زن من خواهد شد. اکنون من بعد از حدود چهل سال فکر میکنم که چرا بایست بچه های ده ساله آن زمان اینطور شاگردی را آزار بدهند و اورا از آینده اش بترسانند. چه بسا همان کیان اکنون زندگی بهتری از همانانی دارد که اورا دست می انداختند.
متاسفانه هنگامیکه انسان با مشگلی برخورد میکند و از تنگی موقعیت خودش نالان میشود و به دیگران پناه میبرد این دیگران هستند که سعی میکنند که از موقعیت ناسازگار وی سو استفاده هایی بیشتر بکنند بعنوان دلسوز قدم جلو میگذارندو پدر شخص را در میآورند و هرچه نباید در حقش میکنند. نبودن عدالت در شاید همه دنیا کم بیش باعث میشود که دزدان و خیانیکاران بازاری وسیع داشته باشند. بی تفاوتی و بمن چه گفتن ها راه را برای دزدان هموار میسازد. همه فکر میکنند که آنان در امان هستند و تنها عده ای در ناراحتی و مشگلات و از این جهت نسبت به اجرای عدالت کاملا بی تفاوت باقی میمانند.
نمیدانم در شرایطی که بی تفاوتی و بمن چه سایه ای سنگین بر اجتماعات افکنده است امکان دوستی و مروت و عدالت هم هست یا نه؟ دزدی خانه همسایه ما را زده بود و تمامی اسباب خانه را برده بود. همسایه نالان و گریان به پلیس خبر داد. پلیس آمریک آمد ولی میگفت که این یک موضوع حقوقی است و از پرکردن گزارش خود داری میکرد. من به پلیس گفتم فکر نکیند که با ماستمالی کردن این دزدی زرنگی کرده اید فردا این دزد جری تر شده بکار خود ادامه میدهد و ممکن است خانه پدرتان را بزند. پلیس جوان که تمرین گرفته بود که بی تفاوت باشد کمی فکر کرد و گفت بگذار با سوپرویزر صحبت کنم و بعد از یکساعت مکالمه تلفنی حاضر شدند که گزارش تهیه کنند.
از قدیم میگفتند که آواز دهل شنیدن از دور خوش است. در همان هنگامیکه ما در دبستان بودیم معلمان و شاگردان ما همه اش از اروپا و آمریکا تعریف میکردند ولی هنگامیکه ما به مثلا اروپا برای ادامه تحصیل رفتیم دیدیم که مهمانهایی ناخوانده هستیم که مردم از ما خوششان نمی آیند و به ما به راحتی اتاق اجاره نمیدهند و تمایلی به دوستی با ما ندارند. تا آنکه یک روز بچه های ایرانی گفتند که آلمانها کشورشان را برای خودشان ساخته اند تا از مزایای آن استفاده کنند ما هم بایست به ایران برویم و ایران را مثل آلمان بسازیم.
متاسفانه در کشورهای ما با تفرقه افکنی ها و کارهای بیهوده مردم را از کشور فراری میدهند و مردم کشورهای دنیای سوم مجبور میشوند که به عنوان کارگران بدنی در آمریکا و یا اروپا زندگی کنند. البته تعدادی اندکی از آنان هم بعلت داشتن هوشهای فوق عاده میتوانند کارهای خوب بگیرند ولی اکثر مردم عادی دنیای سوم چیزی در ردیف کارگران بدنی هستند و بایست با پست ترین و ابله ترین طبقه های اجتماعی اروپ یا آمریک در تماس باشند. کم کم در اثر تماس مستقیم مردم خوب و متوسط دنیای سوم با پست ترین طبقه های اروپ و آمریک آنان نیز به چیزی نظیر آنان سقوط اخلاقی میکنند و نتیجه اش همین است که اکنون ما می بینیم.
تحصیکرده های فرنگ رفته اس که به مناصب مهم هم دست می یابند ولی در عوض خدمت به مردم در فکر دزدی و پر کردن جیبهایشان هستند و اگر هم اعتراضی بشود میگویند خوب تو هم بدزد. هنگامیکه پسر شانزده ساله دوستم نعره میزد که اگر تو هم مثل فلان مهندس رشوه گرفته بودی اکنون ما در آمریکا زندگی راحتی داشتیم و من مجبور نبودم که کار کنم و تحصیل نمایم. البته این پسر فراموش میکنند که هستند میلیونها دانشجوی ایرانی که در آرزوی تحصیل در آمریک هستند. پسر فکر میکند که آمدن به آمریک مثل رفتن به شاه عبد عظیم است و مهم نیست ولی هنگامیکه در آمریکا هستی بایست مثل پسر یک سناتور آمریکایی زندگی کنی و این تقصیر پدر است که رشوه نگرفته و پولهای نامشروع جمع نکرده است تا او بتواند راحت تر زندگی کند.
آنان که در دنیای سوم هستند آرزوی آمدن به آمریک و اروپ را دارند و آنان که در اینجا هستند می بینند که آش دهان سوزی نیست و بایست خوب کار کنند و مشگلات بسیاری را تحمل کنند و چون زورشان به سیستم بین المللی غارتگر نمیرسد پدر و مادر بینوا را در زیر فشار قرار میدهند.
به امید روزی که کشورهای ما هم مثل اروپا و آمریکا شوند و ما مجبور نباشیم دربدری و غربت و بی محلی و آزار دیگران را تحمل کنیم و همه ما در کشورهای خودمان در کنار هم با احترام بهم و به مرامها و اعتقادهای هم و تحمل هم زندگی کنیم همانطوریکه در آمریکا و اروپا مردم همدیگر را تحمل میکنند و کاری به کار هم ندارند. تف تف کردنها را مجبور نباشیم تحمل کنیم و برده های مستقیم سیستم نباشیم. همه این جنگها و جدلها سر لحاف ملا ست یعنی نفت و بازار به عبارت دیگر کشورهای مثلا پیشرفته میخواهند نفت ارزان داشته باشند و محصولات خود را گران بفروشند. آنان بمب مواد منفجره و مواد مخدر دارند و میخواهند آنها را آب کنند اگر بن لادنی نباشد کی می تواند برای فروش ابزار جنگی آنان بازار یابی کند؟ اگر صدامی نباشد چطور میتوانند وسایل جنگی خود را و بمب های خود را بفروشند. کی به طالبان اسلحه و پول میداد تا بر ضد شوروی سابق بجنگند؟ کی نفرت را دامن میزد تا جوانانی که در کشور ما خدمت میکردند را هلاک کنند؟ آیا جوانانی که در زمان مثلا ترکی یا دیگران به کشور خدمت میکردند و هیچ طمعی هم به ثروت و شهوت پرستی نداشتند میبایست به دست طالبان با اسلحه های آمریکایی و پول آمریکایی کشته شوند؟ کی مردم ما و کشور ما را تبدیل به کشوری ویران شده وسوخته کرد؟ کی برادر کشی را راه اندازی کرد و بجای کار و تحصیل مردم ما را با اسلحه و جنگ آشنا نمود؟ آیا با برادر کشی میتوان کشوری را آبادان کرد؟ یا با تحصیل و تحمل هم و کار و کوشش؟ آیا اینها توضیح واضحات هست؟ کی تروریست ها را تغذیه میکرد و کی اکنون سالی صد میلیارد دلار برای مبارزه با آن مصرف میکند. شرکتهای بزرگ بیمه در این وسط چه ها که نمی کنند؟