هر چقدر که ما نشستیم و به اراجیف این بی ناموسهای خارجی که در دستگاه عدالت اسلامی ما دخالت می کنند گوش دادیم و به واسطۀ حجب و حیای ذاتی لب از لب نگشودیم و منتظر شدیم که خودشان از رو بروند، نشد که نشد و باز اینها بر وقاحت خودشان افزودند و داد و فریاد برآوردند و ما را تخطئه کردند که چرا می خواهید یک زن بیچاره را آنقدر با سنگ بزنید تا بمیرد. گویا ما اگر بخواهیم مردم خودمان را بکشیم باید از اینها اجازه بگیریم. حال بی شرمی را بدانجا رسانده اند که دو تا فضولباشی آلمانی فرستاده اند که بروند ایران و با پسر بی غیرت همان زن زندانی دستگاه الهی اختلاط کنند و چوب لای چرخ قوۀ منصفه ما بکنند وبعد هم برگردند به همان آلمان خراب شده و کوس رسوایی ما را در جهان بزنند که اینها قوانینشان از نانشان بربری تر است. لذا ما از دولت تقاضای عاجزانه داریم که این دو ملعون زانی را که بنا به احتمال قریب به یقین در کشور خودشان از همان عنفوان جوانی به زنا کردن مشغول بوده اند محاکمه کند و به جرم سفرهای پنهانی به سانفرانسیسکو به مجازات سنگسار محکوم نماید تا عدالت اسلامی بر قرار شده باشد و بر همه عیان شود که
چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را به نادانی شکستی
آخر ما نمی دانیم که اینها چه از جان ما می خواهند. مدام توی روزنامه ها و رادیو تلویزیونشان در حال فتنه هستند که بله سنگسار عمل وحشیانه ای است و باید با این دستورات اکید خدا مبارزه شود. اصلاَ هم فکر نمی کنند که اگر ما دست از سنگسار کردن برداریم، آن وقت چطوری توی روی مرده های چند هزار سال پیش قوم سامی نگاه کنیم؟ آن وقت آنها حق ندارند که سرهای اسکلتی شان را از توی خاکها بیرون بیاورند و با حفره چشمهای نداشته شان به ما نگاه کنند و بگویند تف به شرف بی ناموستان که بعد از این همه زحمت که ما کشیدیم شما بی ناموسی را اختیار کردید؟ تازه این که تقصیر ما و حمورابی و مرده های قوم سامی و شتر چرانهای بیابانهای حجاز نیست. این تقصیر آدمهای خاطی است که دولت را مجبور می کنند که آنها را مجازات کند. تقصیر آنهایی است که فکر می کنند لاپاشان مال خودشان است و می توانند هر کار خواستند با آن بکنند. غافل از این که لاپای همه به دولت تعلق دارد و هر کس که بخواهد به ثروتهای ملی ناخنک بزند و از آن استفاده شخصی بکند، ما با سنگ حقش را کف مغزش می گذاریم. من می خواهم همینجا به همۀ مردم و به خصوص آن دسته از آقایان که سرمایه های ملی را حرام می کنند هشدار بدهم که از چنگ قانون نمی توانید فرار کنید و بالاخره به دام خواهید افتاد، و آن وقت آنقدر با آجر توی کله تان می زنیم که دیگر حرامخواری یادتان برود. البته که اسلام دین رحمت و راَفت است و ما این کار را با همه نمی کنیم چون که ممکن است حاجی گلستان سر درد بگیرد.
غرض از این مختصر این که خدا اروپایی و ایرانی سرش نمی شود و اجرای حکمش در هر مکان و هر زمان واجب است. در این راستا به دولت نماینده خدا در روی زمین پیشنهاد می شود که چون این اروپایی ها همه شان زناکار هستند، کامیون کامیون سنگ و آجرپاره بیاوریم توی اروپا و بزنیم توی سر و کله مردم اینها تا خدا از ما راضی شود و بر تعداد حوری های بهشتی ما بیفزاید.