حميد دباشی، احمد صدری و محمود صدری… آقايانی که اصرار دارند در همه جا با تيتر کرسی دانشگاهیشان معرفی گردند و اگر مجری يادش رفت، به نوعی حالیاش کنند که بازوبند دکتر يا پروفسوریشان ناديده مانده و لازم است مجری برنامه تذکری در اين باب بدهد تا مخاطب مفتخر شود که در محضر استادی دانشمند و فرزانه و اسلامشناسی آگاه شرف حضور يافته است .
استادانی که ادبيات سخن گفتن و نگارششان، سخنوران و نويسندگان را شرمسار میکند که چرا در عصری میزيند که هر تربيت نايافتهای می تواند خود را استاد بخواند و از واژگانی بهره بجويد که به کار بردناش حتا دون شان دورهگردان و دستفروشان است.
آرامش دوستدار –فیلسوف ایرانی- در بیست سال گذشته دو کتاب عمده نوشته است در باره فقر فلسفه درتفکر ایرانی و “روشنفکران ایرانی”، چه مذهبی و چه غیر مذهبی.
در سال 2002یورگن هابرماس و ریچارد رورتی به دعوت همان “روشنفکران ایرانی” به ایران سفر کردند. هابرماس بعد از سفرش نوشت آنچه آنها (ایرانی ها) از ما (غربی ها) میدانند بیشتر از آن چیزی است که ما از آنها می دانیم.(نقل به مضمون)
اکنون بعد از 8سال آرامش دوستدار نامه ای به هابرماس نوشته و به او گفته است در آن سفر”روشنفکران ایرانی” با دغلکاری با او کاری کرده اند که او به جهت ناآگاهی از فرهنگ ایرانی نمی توانسته به آن واقف باشد اما ایراد در آنجاست که چرا او (هابرماس) پس از انتخابات سال گذشته و وقایع ماهها بعد از آن ساکت مانده است. ( هابرماس به دوستدار پاسخ داده و دوستدار نامه دومی نوشته است ولی این نامه های بعدی هنوز به فارسی ترجمه نشده یامن هنوز ندیده ام)
اکبر گنچی، حمیددباشی، احمد و محمود صدری یعنی همان”روشنفکران اسلام پناه” که هیچکدام تا کنون لب نگشوده اند تا نظرات “روشنفکرانه اسلامی” شان را در نقد کتابهای دوستدار بیان کنند به آکروباسی نا مه پراکندن پرداخته، بر آشفته ونقدی به نامه دوستدار نوشته اند.
نامه زیر پاسخ ايراندخت دل آگاه است به گنجی وشرکا: