بلای بی تفاوتی و آدمک شدن حربه تازه استعمار و استحمار بین المللی نمیدانم که پنج شنبه سیاه را خوانده اید یا نه که مردم ناظر و تماشای مرګ یک هموطن خود بودند و قاتل در جلوی مردم و در ملا عام کسی را به ضرب چاقو میکشد و مردم هم ناظر و فیلمبردار حادثه بودند و کسی مردانگی و غیرت اینکه جلو برود یا نداشته یا بی تفاوت شده بوده بودند. راستی اگر همین شتر دم درب خانه آنان بخوابد چه میکنند؟ کشورهای استعمار و استحمار کننده درست طالب همین هستند که مردم بقول خودشان ربات و یا آدمک بشوند و با یک بمن چه جانانه عقب بنشینند. آنها میخواهند که اعتماد علاقه اطیمنان و کمک به همنوع را در ما کاملا ریشه کن سازند و حتی در موقع خطرهای جانی هم به کمک هم نیاییم چه برسد به کمک های معنوی و مادی؟ یک لشگر قاضی و باز پرس بی تفاوت و بمن چه گویانها و یک سری کلانتریهای با مامورین دست به دهن و گرسنه و قاضیانی با مشگل مادی و مامورین شهرداری رشوه بگیر و بیهوده و یک سری آدم دیگری که تنها در فکر منافع مادی و ضروری تنها خودشان هستند چطور میتوانند با ابر قدرتهای برنامه ریز و متحد و ثروتمند و با هوش و قدرتمند مبارزه کنند؟
البته به قول بچه های انشا نویس دبستانی یا دبیرستان البته واضح و مبرهن است که یک دور بیحاصل نصیب ما خواهد شد آنان شاگردان و دست نشانده گان خودرا بر ما مسلط میکنند و به آدمهای ابله و بی شعور کارهای بزرگ و کلان میدهند تا کشورهای دنیای سوم را به قهقرا بکشانند. هرکس هم که بخواهد برای مردم کار کنند هزاران انگ به او میزنند و خود همان مردم بیخبر خادمان خود را اعدام میکنند. عده ای برای گرفتن حق جلو میروند گروهی و عده بسیار کمی را میگیرند و آزار میدهند یا می فریبند و به آنان انعام میدهند. آنان هم بقیه را زیر دندانهای گرگان خون آشام رها میکنند و به کنار گود میخزند و باقی را بحال خودشان رها میکنند. آنان که خرشان از پل گذشته بقیه را رها میکنند. هرکس هم که برای خدمت به مردم قدم جلو میگذارد توسط خود مردم با تحریک اربابان لجن مال و بی خانمان میگردد تا کسی جرات نکند که برای خاطر مردم خودش را با شاخ گاو در مبارزه بیاندازد. ایکاش مردم می فهمیدند که در اجتماعی که ظلم و بی تفاوتی حاکم باشد حتی همان روسا و همان رییس های کل و حتی خود دیکتاتور هم در امان نخواهد بود. نظیر پنج شنبه های سیاه بسیار است و هستند بسیار کسانی که برای گرفتن حق مردم قیام کردند و به دست همان مردم هم تکه تکه شده اند و یا به زندان و تبعید رفته اند. خودتان مثالهای بسیاری دیده اید. بالاخره یک روز هم همان جلادان مهره های سوخته خواهند شد و دست استعمار همان آنان را هم به جوخه های اعدام و طناب های دار خواهد سپرد. نمیدانم که داستان مختار ثقفی را خوانده اید یا نه پدرم که دربلای امام حسین و شرح کشته شدن اورا میگفت و گریه همه ما بچه هارا در میآورد یک روز هم داستان مختار ثقفی را گفت که چطور جلادان امام حسین و خانواده اش را شقه میکرد و در دیکهای آب جوشان آنان را زنده زنده می پخت. البته ما در آن زمان با همان کودکی از کار او خوشحال میشیدم که سزای قاتلان امام حسین را میگیرد.
درست مثل قصاص کنونی که مردی یا زنی از روی حمافت و دیوانگی کاری زشت کرده است و درست همان کار زشت ونکوهیده بر سر خودش هم میآید. ما هم با وجود سن کم از مردن و پختن یک انسان زنده در دیگ آب جوشان ناخودآگاه لذت میبردیم که امام را او سربریده بود. ماهم که اکنون همه ضربه خورده ایم و مورد آزار و نفرت قرار گرفته ایم منتظر مردی و یا مردانی هستیم که بیآیند و انتقام مارا از جباران روزگار بگیرند و آنان را هم از گلو اعدام کنند. ما هم همه منتظریم که مردانی قیام کنند و انتقام مارا بگیرند ما منتظر شخصی چون ماندلا نیستیم که مارا نجات دهد بلکه میخواهیم اول انتقام بگیرم و خشم خودرا سر دیگران اول خالی کنیم و بی تفاوت باشیم و تنها به خشم خون فکر کنیم. و این دور مسلسل نفرت وانتقام جویی همین طور به نفع استعمار بین المللی و استحمار در جریان باشد. عوض سازندگی و ریشه کن ظلم و بیسوادی و بی فرهنگی دنبال انتقام و انتقام هستیم. و عوض پاره کرده زنجیرهای استعمار میخواهیم به کشت کشتارهای تازه ای دست بزنیم ومهرها سوخته را اعدام کنیم.