آبان ماه ١٣٨٩ خورشیدی
نامۀ متفکر ایرانی، آرامش دوستدار، خطاب به یورگن هابرماس آلمانی، با پاسختندی از جانب سه استاد ایرانی دانشگاههای آمریکا روبرو شد. این پاسخ ما را بر آنداشت تا، همچون بسیاری دیگراز هممیهنان، در حمایت از آرامش دوستدار، نکاتی را یادآوری کنیم.
نخست اینکه، آرامش دوستدار تنها نیست. اگر چه کتابهایِ وی در ایران ممنوع است و نوشتههایش در نشریات داخلی و در رسانههایِ فارسی زبانِ خارج از کشور، که با پولِ مالیاتدهندگانِ غربی به کام اصلاحطلبانِ حکومتی و مذهبی راه انداخته شدهاند، منتشر نمیشوند، اما جویندگان یابندهاند و آنان که قصد دانستن دارند، دوستدار را میشناسند و آثارش را میخوانند.
دوّم: به نظر میرسد که پاسخ دادن به اندیشه، نه برپایۀ نقد سنجیدۀ علمی، بل به شیوهای که امثال شریعتمداری در کیهان تهران با مخالفانِ فکریِ خود میکنند، به اجرا گذاشته شده و همچنان دنبالۀ همان اسلام سیاسییی است که شادروان احمد کسروی را در یک قتل نمادین و بنیانگذار در کاخ دادگستری ذبح شرعی کرد، با این تفاوت که این بار این پدیده در بینِ ایرانیانِ مقیم کشورهایِ غربی در حال شکل گرفتن است.
سوّم اینکه، نامهی تند و پرخاشگرانهی آن سه تَن* به آرامش دوستدار نشان داد که با وجود گذشت بیش از سه دهه از جباریّت اسلام سیاسی، برخوردهایی از نوع “آنچه خود داشت” و “آسیا در برابر غرب”، که از پایههای بنیادگذار همین اسلام سیاسیِ مورد بحث بوده باشد، متاسفانه همچنان رویای شیرین برخی از ایرانیانی است که بر کرسیهای استادیشان در غرب تکیه زدهاند اما سفارششان به دیگر ایرانیان گوئی این است که در مقابل قرونِ وسطایِ تاریخ گذشتۀ خود همچنان سر تعظیم فرود آورند و سخنی در انتقاد از آن نگویند.
پایان سخن آنکه، ایران گرفتار نبردی سخت سهمناک است. جمهوری اسلامی در این سی سال گذشته جایگاه ما را از جایی بالاتر از کره جنوبی به جایی همتراز با کره شمالی و نیجریه فروکاهانده است. آیا جای دریغ و افسوس نیست که به جای همدلی و وحدت ملی – بر پایۀ تکثر فکری و احترام متقابل به اندیشههای یکدیگر با التزام به اصول علمی نقد و بیش از همه، نقد اشتباهاتی که خود در گذشته مرتکب شدهایم – به جای کمک به نجات کشورمان از گردابی که در آن فرو غلطانده شده است، شاهد جریانها و نمونههایی باشیم که حقیقت را همچنان منحصر به باورهایِ مذهبیِ خود میدانند و گوئی دریچۀ ذهنشان به سوی هر گونه جهانِ عرفی بسته است و قادر نیستند با اصولِ اندیشگیِ چنین جهانی سازگار شوند؟
هوشنگ آريانپور (ايران) – تينا احرامي (هلند) – جواد اسديان (آلمان) – محمد رضا اعلايی (ايران) – حسين الله ياری (راننده تاکسی ايران) – غلامرضا بابای (اخراجی – ترکيه) – مهناز بابای (اخراجی – ترکيه) – روح انگيز بالا صفت (استاد اخراجی / مالزی) – نامدار بقایی یزدی (انگلستان) – پيام بهمن (بلژيك) – رامين پرهام (فرانسه) – منيژه پور غضنفری ( دانشجوی بازرگانی / اخراجی /ايران) – معصومه تقی پور (کارگردان / سوئد) – خسرو چاوشی ( سوئد) -مريم حسينی ( دکترای جامعه شناسی / سوئيس) – پوران راستگو ( دامپزشک / ايران) -راهیار رحیمی (سوئد) – ميترا رحيمی ( دانشجوی الکترونيک / ايران) – مينا رحيم زاده ( دانشجوی جامعه شناسی / اخراجی – ايران) – سونا رضازاده ( دکترای فلسفه / ايران) – محمد تقی روحانی ( پزشک اطفال / اوکراين) – فرد صابری ( انجمن ايرانيان ليبرال / سوئد ) – سمانه فانی ( مهندس آی تی / سوئد) – سعيد قاسمی نژاد ( فرانسه ) – مهرناز گلپرور ( دانشجوی عالی مامائی / اخراجی – ايران) – دامون گلريز (دانشجو/ هلند) – بهروز لاجوردی ( روانپزشک / قبرس) – مهوش لالايی ( دکتر جامعه شناسی / رومانی) – ميترا محمدی ( دکتر روانشناس / ايران) -داریوش مجلسی (هلند) – فريدون مشکين پيشه ( دانشجوی فلسفه / اخراجی- ترکيه) – رضا معرفی نژاد ( دانشجوی نانو تکنولوژی / مالزی ) – بهجت ملاروحی ( دکترای تاريخ معاصر) – حسين ملک زاده ( دانشجوی جامعه شناسی / ايران) – مسعود مولوی (سوئد) – بتول مهرورز ( دانشجوی نانو تکنولوژی / اخراجی ايران) – رازا يوسفی ( جامعه شناس / ايران)
نامه دوستدار به هابرماس: http://news.gooya.com/politics/archives/2010/10/11…
* http://www.pbs.org/wgbh/pages/frontline/tehranbure…
* Persian: http://news.gooya.com/politics/archives/2010/10/11…