دفترچهٔ خاطرات شب را
باد سحری ورق ورق کرد
از شرم حضورعشق در آن
پیشانی ابر هم عرق کرد
شبنم چو که راز فاش دیدش
لغزید به زیر دامن برگ
شب سرخ شد و پرندهٔ صبح
خنده ز کنایه بر شفق کرد
***
تافتون و سنگک و بربری،
دیگه نون من نیست، نون تُست
میشه ماست و خیار رو بی نعناع خشک خورد
But for that,obviously
Yogurt is a must