دینداری و بی دینی و مشگل سو استفاده از هر دوی آنها؟ همانطوریکه میدانید تمامی دانشمندان طبیعی دان و فلاسفه مادی با تمام سعی و علم خود نتوانسته اند که ثابت کنند که خدایی یا نیروی با هوشمندی وجود نداشته است و با همه علم و دانش خود در برابر دنیا و یا طبیعت حیران بوده اند و نتوانسته با منطق و خرد ثابت کنند که موجود هوشمندی نیست و همه چیز اتقافی و تصادفی است و زندگی هم تنها از راه تکامل به این حد رسیده است ولی بطور علمی نمی توانند ثابت کنند و در برابر مشگلاتی مثل مرگ و بیماریها و بودن و نبودن کاملا عاجز هستند و نمی توانند به پرسش های مردم پاسخ دهند که چرا ما بوجود آمده ایم و چرا بایست بمیریم. ولی تا حدودی دین با کمک از فلسفه و باورهای مردم به تعدادی از این پرسش ها پاسخ داده است. آنچه که مسلم است ما مجهولات بسیاری داریم که ناچار برای حل آنها بایست به فلسفه و یا باور های دینی تکیه کنیم. عرفا و صوفیان هم که خدا را به عشق تشبیه کرده اند و انسان دوستی و محبت به هم نوع و انسان کامل بودن مثل شمس تبریزی که معبود مولوی بوده است. با بررسی منصفانه میشود دید که این دینها ها و یاحتی اخلاق بدون دین مشگل جامعه نبوده اند بلکه سو استفاده از بلاعت و کم دانشی مردم و نبودن خرد و فکر سالم باعث مشگلات عدیده بوده که همراه با تمامیت خواهی حسادت و دشمنی و خودخواهی ریشه تمامی گرفتاریهای بشر بوده است.
مثلا در بهاییت تقیه وجود ندارد و یا گفته اند که اگر دین سبب تنفر و سلب آسایش و … میشود بی دینی نکوتر است. به عبارت دیگر دین نبایست باعث درد سر کشت کشتار و یا آزار کسان دیگر شود و یا در بهاییت که تقیه و یا انکار دین که به کتمان عقیده ونفی دین است مجاز نیست یعنی هرکس که به بهایی گری منسوب است اگر بگوید که من بهایی نیستم باید مورد قبول واقع شود و یا از نظر اسلام هرکس که اشهد بگوید بایست مسلمان شناخته شود ولی آیا در عمل این چنین است؟ نه کسی که به بهاییت معروف شده ولی بهایی نیست تنها باگفتن اشهد و یا اینکه بگوید بهایی نیست مسلمان شناخته نمی شود بلکه بایست در روزنامه ها بد بیراه بنویسد تا مسلمان شناخته شود که همین طور که می بینید هر دو مخالف دستور دینی است؟ حتی در آن زمانیکه عربان به ایران حمله کردند و اینطور که گفته شده مردم را به زور مسلمان میکردند هیچ زرتشی مجبور نبوده که مثلا به حضرت اشو زردشت بی احترامی کند و با فحش بدهد و بد بیراه بگوید تا مسلمان شناخته شود بلکه همان گفتن اشهد کافی بوده است. اینطور که نشان داده میشود این دین نبوده که باعث گرفتاری ها شده بلکه سو استفاده چیان از دین بوده اند که دین را دست آویز کرده وبرای مقاصد شوم خود از آن سو استفاده فرموده اند. دین حضرت اشو زردشت گفته گفتار نیک اندیشه نیک پندار نیک کردار نیک آیا این ها بد بوده است و یاحضرت مسیح هم فرمود که همدیگر را دوست بدارید همچنانکه من شمارا دوست دارم و یا بهم کمک کنید و باهم مهربان باشید و هم دیگر را ببخشید و اگر کسی از شما پیراهنتان را خواست کت خودرا هم به او بدهید و یا اگر کسی از شما خواست با او یک مایل راه بروید با او دو مایل بروید و همراهییش کنید؟ حضرت محمد که یک نابغه نظامی و یک متفکر بود نیز گفت در جستجوی علم حتی تا چین هم که شده پیاده بروید و جستجوی علم و دانش اندوزی بر هر زن و مرد مسلمان واجب است و با کمک شاید همان روزبه و سلمان فارسی توانست که امپراطوری ایران را با داشتن یک مشت عرب فتح کند؟
یا حضرت بهاالله که میفرمایند که سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانیکی در هم نگرید که همه بار یک دارید و شاخه های یک شاخسار و یا دین بایست مطابق علم و عقل باشد و از خرافات تهی باشد. ولی متاسفانه تعصب و سو استفاده از خرافات همیشه مشگل ساز بوده است. آیا یک بهایی واقعا به آنچه که گفته شده عمل میکند؟ و یا یک مسلمان ویا یک مسیحی بلکه هرکس برداشت شخصی خودرا مورد توجه دارد. مثلا خانمی که مسلمان بود و یک دوست صمیمی بهایی داشت که وی سعی میکرد با توجه و تاریخ و مسایل و اینکه حضرت باب همان قایم است وی را بهایی کند خانم مسلمان برای اینکه خیال دوست بهایی خودرا راحت کند گفت اگر خود حضرت محمد هم از آسمان با همان دل دلولش بیاید و بگویدکه باب حق است من قبول نمی کنم. یا خانم مسلمان دو آتشه ای که حالا مثلا مسیحی شده بود میگفت که همه مسلمانان کافر هستند وبه جهنم میروند بدون اینکه هیچ معلومات وسیعی از دین اسلام و یا دین مسحیت داشته باشد. بی دینی هم که معرف حضورتان هست که استالین شاید چیزی نزدیک هتیلر بود و به دیکتاتور و کشت و کشتار معروف بود و هرکه حرفی دیگر میزد نابود میشد و بسیاری از ایرانیان حتی کمونیست را هم کشت و یا به سیبری فرستاد. بزرگان ما هم که گفته اند این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است چون دورن پاک کنی حرم دیر یکی کعبه بت خانه یکی است و … رسد آدمی بجایی که به جز خدای نبیند بنگر که تا کجاست مقام آدمیت. تعصب های خشک و تمامیت خواهی حسادت زورگویی و ظلم و دزدی و فساد مشگل ماست نه دین و دین داری و حتی بی دینی و داشتن اخلاق.
اگر همه دینداران به احکام دین خود عمل کنند و نه از آنان سو استفاده مادی ببرند مشگل تاحدودی حل خواهد شد. ما بایست با ستم ظلم و با بی اخلاقی و دورویی و فساد بجنگیم و به دانش و عشق مجهز باشیم تا بتوانیم برای مردم خوشبختی و آسایش بهمراه بیاوریم و تا مادامیکه خود خواهی ها و تمامیت خواهی ها و سو استفاده ها از باور های مردم ساده دل یک حربه به دست ما میدهد که آنان را نابود کنیم وضع همین است. مشگل دیگر نیرویی است که توان مادی و شاید هم معنوی زیادی دارد و آن نیرو در دست غیر صالحان شاید باشد و آنان هستند که با سو استفاده از دین و باورهای مردم به پرکردن جیبهای خود مشغول هستند و ثروتهایی با رقم های نجومی غیر مشروع دارند. آنان از کینه و نفرت واختلاف دینها و نژاد ها و قومیت ها و زبانها و سایر شرایط سو استفاده های کلان میبرند و به ثروتهای عظیم خود می افزایند و در بانکها میلیارد ها ثروت ذخیره کرده اند شاید برای ورود به بهشت و یا داشتن بهشت در همین دنیا. تنها راه رهایی احترام به باوری ها ولو به نظر ما غلط دیگران و دوست داشتن دشمن خود است و یا دوستان خود. با دوستان مروت با دشمنان مدارا. وگرنه حمله به یک دین و یا حتی به بی دینی مشگلها را حل نخواهد کرد. راه بایست راه عشق و انسان کامل شدن باشد وبس وگرنه دیگ همین است که سربار است. یکی از خوردن می ترکد و دیگری از گرسنگی می میرد یکی از همه نوع وسایل زندگی بقدر بیش از اندازه سو استفاده میکند و حق دیگران را می رباید و دیگری از فرط بیکاری و بی پولی خود کشی میکند. مثل پادشاهان مثلا قاجار ویا خلفای اسلام که در شهوت و ثروت غوطه میخوردند و دیگران در نداری و بیچارگی. یکی هشتاد و دیگری سدها زن در حرمسرای خود داشت و روز شب به عیش و طرب مشغول و مردم را بحال خود رها کرده بود و زنان بینوا را در حرمسرا ها خود حبس میکرد و بیضه های مردان را می برید تا از آنان حفاظت کنند و دیگری به نان شب محتاج. یکی برای یک شب مهمانی ده میلیون دلار هزینه میکند و دیگری با از دست دادن شغلش در خیابانها میخوابد در همین آمریکای ثروتمند. در صورتیکه هر دوی آنان از یک دانشگاه مدرک گرفته اند یکی وابسته است و دیگری نتوانسته این وابستگی را بدست بیاورد.
ظلم و فساد هم اکنون هم در جهان غوغا میکند. متاسفانه مردم با هم متحد نیستند و هیچکس به تنهایی نمی تواند دنیا را اصلاح کند بلکه بایست اول یک فکر اجتماعی و یک عشق عمومی به هم نوع در بشر بوجود بیاید. آیا کسی که بیضه های هزاران جوان خوشروی را میبرد تا از بازیچه های شهوت او زنان زیبای به بند کشیده شده در حرمسرا محافظت کنند میشود انسان باشد؟ و یا کسی که میلیاردها دلار غارت میکند و همه صرف عیش و نوش و خوشگذرانی مدل جدید میکند بدون حرمسرا آیا او نیز انسان است؟