سایه مرگ بر سر جوانان ایران زمین نمونه اش مرگ علیرضا و لیلا پهلوی
متاسفانه مرتب بایست شاهد مرگ و از بین رفتن جوانان میبودم وقتی بمن گفتند که فرید و آرمان و مرضیه همزمان خود کشی کرده اند باورم نمی شد همه آنان از دانشجویان خوب و درس خوان من بودند و هر سه نفر آنان توانسته بودند مدرک دکتری خود را از بهترین دانشگاه های دنیا بگیرند. گذشته از آن دسته از دانشجویان و یا دانش آموزان من که کشته شدند بسیاری از آنان هم متاسفانه خودکشی کردند.
پاشیده شدن خانواده بی مهری مردم محلی و مشگلات دیگر شاید جوانان کشورهای ما را بسوی خود کشی میکشاند. محمود یکی دیگر از شاگردان من بود که همسرش دوست پسری گرفته بود و از او تلاق میخواست و محمود میخواست خودکشی کند میگفت در سن چهل پنج سالگی کی دیگر مرا دوست خواهد داشت و کی حاضر است زن من بشود من محکوم هستم که تا ابد تنها زندگی کنم؟ ساسان دوست صمیمی محمود خودش را به او میرساند و میگوید محمود فرض کن خودرا کشته ای از حالا برای مردم زندگی کن تو که مرده ای و به هیچ چیز احتیاج نداری خوب از اکنون تنها برای خدمت به مردم زندگی کن. محمود حرفهای ساسان را میپذیرد و خودکشی نمیکند و به زندگی ادامه میدهد. البته من میدانم که زندگی برای بعضی ها خیلی سخت است مشگلات روانی کمبود محبت دوری از خانواده دربدری پاشیدگی خانواده ها تاثیر منطق غربی و فشار تمدنی آنان که محبت ها را متاسفانه تنها به سکس و یا بقول خودشان بیزنس محدود میکنند.
در ایران ما دور هم جمع میشدیم و با هم رابطه های دوستانه داشتیم ولی اینجا اینطور نیست دوستان آمریکایی یا توقع سکس دارند یا توقع بیزنس . مهران میگفت تمامی دخترانی که تنها خواستم با آنان دوست باشم و نه رابطه جنسی داشته باشم از دوربرم پراکنده شدند. سامان میگفت که وقتی عروسی کردن بهترین دوستان جنس مخالف من که با آنان هیچ رابطه جنسی نداشتم و فکر میکردم دوستان صمیمی من هستند مرا ترک کردند.
جمشید میگفت که مردانی و یا جوانانی که من میخواهم با آن ها صمیمی بشوم فکر میکنند که من همجنس باز هستم؟ افشین میگفت خواهرم بمن میگوید که مرا اینقدر نبوس اینجا آمریکا است و مردم حرف در میاورند؟ هنگامی که سعید میخواست دست برادر زاده اش رابگیرد برادر زاده بسرعت و تندی دستش را از دست عموی کوچکش بیرون میکشد و میگوید اینجا نمیشود که دست مرا در دستت بگیری مردم فکر میکنند که ما همجنس باز هستیم؟
بسیاری از خانواده ها به علت مشگلات مادی مجبورند که خودرا ایزوله کنند و از دید بازدیدهای حتی موقع جشن نوروزی هم خبری نیست؟
بهر حال عظمت و بزرگی مشگل از آنجا معلوم میشود که بسیاری از جوانان ما پرپر میشوند. پسر شاه و یا دختر شاه بودن چیزی نیست که کم باشد شاید بسیاری از جوانان ما آرزوی این را داشته باشند که از خانواده های سلطنتی باشند ولی می بینید که حتی در یک خانواده سلطنتی هم سایه مرگ بر سر جوانان ما قرار میگیرد. غربت در جایی که حتی فرزندان شاه هم پرپر میشوند.
شهبانویی که پشتیبان همه مردم و جوانان بوده است و خودش هم دانشجویی در فرانسه بود حالا بایست پرپر شدن جوانان کشور را ببیند و در داخل این جوانان کشور دختر و پسر او هم هستند که به امواج مرگ سپرده میشوند. همه ما داغداریم همه ما داغدار مرگ جوانان خود هستیم که چه به عنوان سپاهی و بسیجی به دست صدام کشته شدند و چه به عنوان بهایی و مجاهد به دست دیگران. سایه مرگ بر سر جوانان ما است آنان هم که از دست کشته شدن گریخته اند بایست به دست خود زندگی خودرا بپایان برسانند؟ ایکاش دوباره دوستی و محبت به میان مردم میآمد و این بی تفاوتی ها باعث نمیشد که جوانان ما اینطور پرپر بشوند؟ جاییکه پسر شاه و دختر شاه پرپر میشوند وضع و موقعیت دیگران معلوم است. گرچه سعی میشود که بگویند که لوطی نباخته است. آنان هم که زنده اند شاید روزی چند بار باید سایه مرگ را ببینند و یا بشنوند؟ اکثر زنان دیار ما دغدارند و شهبانو هم در میان آنان دغدار شده است آنهم دوبار
قلم چرخید وفرمان را گرفتند
ورق برگشت وایران را گرفتند
به تیتر «شاه رفت ِ» اطلاعات
توجه کرده کیهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شیخان
شبانه جای شاهان را گرفتند
همه از حجرهها بیرون خزیدن
به سرعت سقف و ایوان را گرفتند
گرفتند و گرفتن کارشان شد
هرآنچه خواستند آن را گرفتند
به هرانگیزه و با هر بهانه
مسلمان، نامسلمان را گرفتند
به جرم بد حجابی، بد لباسی
زنان را نیز، مردان را گرفتند
سراغ سفره ها، نفتی نیامد
ولیکن در عوض نان راگرفتند
یکینان خواست بردندش به زندان
از آن بیچاره دندان را گرفتند
یکی آفتابه دزدی گشت افشاء
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند
یکی خان بود از حیث چپاول
دوتامستخدم خان را گرفتند
فلان ملا مخالف داشت بسیار
مخالفهای ایشان را گرفتند
بده مژده به دزدان خزانه
کهشاکیهای آنان را گرفتند
چو شد درآستان قدس دزدی
گداهای خراسان را گرفتند
به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهای دربان را گرفتند
نمیخواهند چون خر را بگیرند
محبت کرده پالان را گرفتند
غذا را آشپز چون شور میکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند
چو آمد سقف مهمانخانه پائین
به حکم شرع مهمان را گرفتند
به قم از روی توضیحالمسائل
همه اغلاط قرآن را گرفتند
به جرم ارتداد از دین اسلام
دوباره شیخ صنعان را گرفتند
به این گله دوتا گرگ خودی زد
خدائی شد که چوپان را گرفتند
به ما درد و مرض دادند بسیار
دلیلش اینکه درمان راگرفتند
مقام رهبری هم شعر میگفت
ز دستش بند تنبان را گرفتند
همه اینها جهنم؛ این خلایق
ز مردم دین و ایمان را گرفتند
LikeUnlike