بر سر سه چاهی: ملک خورشید و جادوگر بی شوهر

ملک خورشید طبق عادت تشنه در بیابان سرگردان بود که به سه چاه کنار هم رسید. خواست دلو اندازد و آب بکشد دید جادوگری بسیار ایکبیری ظاهر شد. به او‌ گفت‌ای ملک خورشید بدان که ته یکی‌ از این چاه ها دو دختر ملکه پریان در قصرشان زندگی‌ میکنند. ملک خورشید  دید که بر دیوار یکی‌ از چاه‌ها نوشته است “دختران ملکه پریان.” شاد شد و رفت که طناب در آن چاه اندازد. جادوگر گفت دست نگه دار، در آن چاه نیستند، بگذار اول همه صورت مساله را بگویم. ته یک چاه دیگر دو برادر سیبیل کلفت در قلعه‌ای زندگی‌ میکنند. ملک خورشید دید بر دیوار یکی‌ دیگر از چاه‌ها نوشته است “دو برادر سیبیل کلفت.” بر چاهی دیگر نوشته بود “یک برادر و یک خواهر.” ملک خورشید که جوان زیرکی بود فوری دانست که خواهره خیلی‌ ماله و برادره سیبیل کلفته. جادوگر خندید و گفت نوشته هر سه چاه غلط است و اگر از من کمک میخواهی‌ باید چاه دو برادر را برای من مشخص کنی‌ چون قرن هاست که شوهر ندیدم، چه برسه دو تا. اگر اینکار را بکنی‌ دو خواهران را برای تو با جادو بیرون می‌آورم و دو برادران را برای خودم جور می‌کنم.

ملک خورشید گفت که اگر نوشته‌ها همه اشتباهیست و  تو خودت هم نمیدانی کدام چاه کدام است چطور میخواهی‌ به من کمک کنی‌؟ گفت دلو را در هر چاهی خواستی‌ بینداز و یکی‌ از ساکنین ته چاه چیزی در آن خواهد انداخت. اگر زن باشد النگوست و اگر مرد باشد بازو بند است. بعد اگر خواستی‌ همان چاه را انتخاب کن و اگر نه چاه دیگری.  ملک خورشید گفت باشه و با اشتیاق رفت که دلو بیندازد. باز جادوگر گفت صبر کن هنوز صورت مساله تمام نشده. ملک خورشید پرخاش کرد که دیگه چی‌ بابا؟ جادوگر گفت دلو را بیشتر از یکبار نمیتوانی‌ بیندازی، جادوی من حدی دارد..

شاهزاده خشمگین تر شد ولی‌ بروی خودش نیاورد. پرسید اگر چاه خواهران را اشتباه گیرم چی‌؟ گفت هیچ، بهر حال هر چاهی را که برای خود انتخاب کنی‌ هردو ساکنین یک دل‌ نه صد دل‌ عاشقت میشوند و تا با تو همبستری نکنند آرام نمیگیرند. شاهزاده فکر کرد که اگر در حل این معما اشتباه کند یا هر شب گیر برادران سبیل کلفت می‌افتد و یا یک شب در میان باید با آن برادر خواهر دار کلنجار رود. چون از اینجور شوخی‌ ها هیچ خوشش نمیومد دیگه از کوره در رفت و شمشیر کشید که جادوگر را به دو نیم کند ولی‌ هنوز شمشیر پایین نیامده دید مساله راه حل ساده‌ای دارد.

آخر داستان اینکه ملک خورشید و جادوگر (که خودرا به صورت یک زن زیبا در آورده بود) دو تائی با همسران دلخواهشان جشن عروسی‌ میگیرند. آن خواهر و برادر اضافه را هم به جشن دعوت میکنند و هردو در آن مهمانی با همسران آینده خود آشنا میشوند. وسط داستان به عهده خواننده است که تعریف کند ملک خورشید ناقلا چگونه توانست با یک سطل انداختن ساکنین هر چاه را شناسائی کند. 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!