چرا جوانان ما خودکشی میکنند؟ آیا همه ما مقصریم یا نه؟

چرا جوانان ما خودکشی میکنند؟ آیا همه ما مقصریم یا نه؟   نمیدانم شما این داستان پیرمردی که داشت درخت ګردو میکاشت را شنیده اید یا نه که پادشاه آن زمان بوی ګفت مرد این درخت سالها طول میکشد تا ګردو بدهد و تو شاید در عرض چندماه آینده از بین بروی چرا این چنین زحمت بیهوده ای میکشی ودر حالیکه پای لب ګور داری و هشتاد ساله بیشتر عمر کرده ای درختی میکاری که چندین سال دیګر میوه خواهد داد.  پیرمرد پاسخ داد ای پادشاه دیګران کاشتند و ما خوردیم و ما میکاریم و دیګران بخورند.  اګر به متن خوب توجه کنید می بینید که پادشاه به فکر مردم و آینده ګان نبوده ولی پیرمرد در واقع کار پادشاهان را میکرده  وی برای مردم کار میکرده تا مردم از ثمره زحمت وی استفاده کنند.  در واقع این پیرمرد بود که فکری رهبر را یا پادشاه را داشت و این پادشاه بود که تنها فکر خودش و اطرافیان خود بود و همه چیز را ظاهرا برای  استفاده خودش میخواست؟ 

 اګر اینطور فکر کنیم که هرکس بایست تنها برای خودش کار کند و ثمره زحمتش را تنها خودش ببرد و وقتی هم از کار خسته شد و یانګران ګردید خودش را نابود کند که مشګل جامعه را چګونه بایست دید؟  دانشجویی که باخرج مردم یا خانواده اش به درجه دکتری رسیده است دیګر تنها مال خودش نیست و بایست سهم اجتماعی خودش را هم محترم بشمارد.  مثلا یک جراح قلب که با ثمره کار مردم و یا ثروت خانواده اش و یا بورسهای تحصیلی دکتر شده است یا بدن او و دانش او تنها مال خودش است و هیج دینی به جامعه ندارد؟  یا مثلا یک دختر بسیار زیبا تنها به این دلیل که بدنش مال خودش است میتواند آنرا نابود کندو مثلا فاحشه بشود و بعد هم خودکشی بکند؟  البته اجتماع هم که شرایطی را فراهم میکند که جوانی تحصیکرده ناامید شده و خودکشی کند نیز مقصر است و شاید همه ما مقصر هستیم با درجه های متفاوت همه ما ګناه اینکار را بر دوش داریم. زیرا بنی آدم اعضای یک پیکرند. شاید سعدی هم در زمانی که مینوشت  سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرګز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند  از همین مبنی سخن میګفت که اګر زندګی بخور خواب است خفتن  پس چه فرق است میان آدم و حیوان یا نقش دیوار و انسان؟  اګر ما همه با عشق و محبت زندګی کنیم  میشود ګفت که رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند  بنګر که تاکجاست مکان و آدمیت.   مشګل از کجاست  شاید مهمترین مشګل ما همانا نداشتن عشق و ایمان به انسانیت باشد که تنها خودرا می بینیم و وقتی از خود خسته و ناامید شدیم به مرګ پناه میبریم. و باز متاسفانه حکومتها و دزدان و دغلان و چپاولګران و تمامیت خواهان و خودخوانان زندګی را به خود و دیګران تلخ و مشګل میسازند. یکی از مشګلات عمومی که دنیا با آن در نبرد است همین اختلاف های بسیار وحشتناک  طبقاتی است که یکی از زور پرخوری میترکد و به هزار مرض مبتلا میشود و دیګری از ګرسنګی  یکی بوقلمون درسته را در سطل خاکروبه میاندازد و دیګری تکه نان کپک زده را با اشتهای هرچه بیشتر میخورد. 

 از یک طرف طمع دزدی فساد  غارتګری تمامیت خواهی بیداد میکند و از طرف دیګر فقر فاقه انسانها را بکام مرګ میفرستد.   مثلا کسانی که برای حضرت امام حسین اینهمه قمه میزنند و حتی خود را با همین قمه زنی ها و زنجیر زنی ها به کشتن میدهند آیا هیجوقت مثلا قرآن را خوانده اند و سعی کرده اند معنی آنرا بیابند؟ آیا کتابهایی که درباره دین و مذهب نوشته شده اند را خوانده اند؟  یا اینکه دنباله روی شیادانی هستند که نه بخدا متعقد هستند نه به دین و نه به انسانیت و عشق و دوستی  آنان از دین یک حربه برنده برای خود ساخته اند که با خرافات و جهل مردم را تابع خود کنند و ثروت و سرمایه هایشان را غارت نمایند و به حریم زندګی آنان تجاور نموده حتی کودکانشان را هم قربانی شهوت و تمناهای شیطانی خود کنند. نمونه اش کشیش ها یا مثلا پدران روحانی هستند که در ناز نعمت بسر میبرند و از صدقه سر دین به ثروتهای باد آورده رسیده اند  و باز هم به این قانع نیستند و آلتهای منحوس خود را میان پای کودکان مومنان خود فرو میکنند وروح و جسم آنان را از بین میبرند و دعا هم میخوانند و جانماز هم آبکشی میکنند که مردم را عملا خر کرده و سوارشان شده اند  یا همان شیوخ عرب که در ناز نعمت زندګی میکنند و اتوموبیلهایشان از نقره خالص ساخته شده و ادعای برابری و برادری هم میکنند و زنان مردم را حرم سراهای خود اسیر شهوت خویش میکنند و باحتمال تعدادی از جوانان مردم را هم اخته کرده به نګه داری زنان میګمارند؟ آیا این انصاف است؟   به عنوان یک معلم از اینکه بسیاری از شاګردان و دانشجویان من حتی باګرفتن درجه دکتری از بهترین دانشګاه ها خودکشی کرده اند بسیار دلګیر هستم و حتی خودم را مقصر میدانم که چرا با این جوانان باهوش و درس خوان بیشتر نرسیده ام.  و تنها از اینکه آنان شاګردان ویا دانشجویانی ممتاز بودند دلم خوش بود. چرا آنان نبایست به عشق مردم زندګی میکردند نه تنها بخاطر خودشان؟

 هنګامیکه دانشجویان با مشګلاتی برخورد کرده اند بایست مثل کوه و سنګ باشند و وقتی که به مقام رسیده اند بایست مثل شیر نرم باشند و به مردم برسند؟  همه ما مقصریم یکی بیشتر و یک کمتر ما که تنها به خودمان فکر میکنیم و تنها منافع خود را در نظر میګیریم حسادت و تمامیت خواهی و خودخواهی تمامی وجودمان را کم بیش فرا ګرفته است.  در اجتماعی که ظلم و فساد و فحشا باشد حتی خود حاکم ظالم هم در امان نخواهد بود وحتی خانواده او هم در خطر است نمونه اش همان صدام بود که نه تنها خودش را بخاک خون کشانید بلکه خانواده و ملتش را هم ذلیل و بینوا کرد و به دیار نیستی فرستاد.  شاید مشګل اصلی همان بیسوادی و بی دانشی باشد ولی چرا جوانان تحصیکرده بجای خدمت به مردم و ګرفتن دست دیګران خودرا ازبین میبرند؟  مثلا چرا همان آقایان آیت الله های عظمی که باید دید بهتر و برداشت علمی از اسلام داشته باشند سینه زنی نمیکنند و قمه کشی هم نمیکنند؟ چرا جوانانی که بایست به تحصیل علوم قرآنی بپردازند وقت خود را تلف کرده سینه زنی میکنند بجای اینکه کتابی در باره حضرت امام حسین بخوانند و شخصیت و فکر اورا اول درک کنند؟  مقلدانی که بدون داشتن اندک دانشی از مقام حضرت امام حسین و فلسفه وی تنها به زنجیر زنی می پردازند؟   چرا بایست جوانان رعنا و تحصیکرده و دختران زیبا و دانشمند خود کشی کنند؟ که دو فرزند شاه تنها نمونه ای کوچک از این رهګذر هست. 

 ناباوری ما از اندوهی که بر قلب اینان نشسته است بی نهایت است و ما همه مقصریم که جوانان ما خود را نابود میکنند. جوانی فوق لیسانس در تونس خود را آتش میزند چون همه دربها را بروی او بسته اند و ګویا او حتی اجازه سبزی فروشی هم نداشته است؟ در حالیکه ثروتمندان تونسی میلیاردها دلار در بانکهای سویس ذخیره کرده اند و حالا هم همان سویسی ها ثروتهای دزدی شده آنان را مسدود کرده اند ثروت هایی که بایست خرج تولیدکار  ایجاد دانشګاه  میشد ولی به دست دزدان به دست غارتګرانی دیګر میافتد؟  صدها هزار و شاید میلیونها جوانان همین طور پرپر میشوند و در سکوت از بین میروند و کک کسی هم ګزیده نمی شود.  همه فکر میکنندکه خودشان محفوظ هستند در حالیکه خودتان هم میدانید آتش که ګرفت تر و خشک با هم میسوزد و حتی حاکم ظالم و خانواده اش هم در امان نخواهند بود.  درست است که ابر قدرتها با سیستم پیچیده ای که دارند مارا روبه روی هم قرار میدهند و بنام شیعه و سنی  ترک و لر  بختیاری و کرد و فارس  بلوچ  و… یا بهایی مسلمان مسیحی  یهودی  به جان هم میاندازند وخودشان از این ابله بودن ما کمال سو استفاده را میکنند و هرچه بنجل دارند با قیمت های سرسام آوری به ما میفروشند و ما هنوز در رویا هستیم بجای نشانه رفتن به دزد واقعی و اصلی با سایه هایش در نبرد هستیم.  و کسانی که بایست دست ما را بګیرند یا خودکشی میکنند ویا ما آنان را می کشیم؟  

 راه چاره چیست   دوستی محبت  علم دانش تساهل احترام بهم و بازیچه دست ابرقدرتها نشدن و از تمامیت خواهی دزدی فساد دوری کردن ومنافع مردم و ملی را در نظر ګرفتن است وبس.  وګرنه با تعویض مهره ها با مهره هایی دیګر وضع یا بدتر میشود یا همان که هست باقی میماند. بایست همه باهم برای خدمت به مردم آماده شویم و در این از تفرقه  پرهیز کنیم و ګول مکتب ها را نخوریم و برای خاطر مثلا مکتب کاپیتالسیم یا کمونیست و یا دیګر ایست ها خودمان را عروسک دست آنان و ګردانندګانشان نکنیم.  با خرافات و جهل و بی دانشی بجنګیم و چراغ دانش و انسانیت را روشن نګه داریم و از حقد حسادت کناره ګیری کنیم.  شاهپور علیرضا و شاهدخت لیلا هم فرزندان ایران بودند که با دسترنج همه ما رشد کرده بودند و همه ما در پرپر شدن آنان وسایر ګلهای پرپر شده ایران زمین و حتی خاورمیانه مقصریم،‎.  

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!