I wrote this two days before we separated
خداوندا، دلش روشن نشد او ز نور مهرورزی پر نشد او
دعا کردم که شاید ره گشایی گشودی ره ولی رهرو نشد او
گنه کردم، گناهم را تو بخشای که راضی بر گذشت هرگز نشد او
گذشت و احترام فرزند عشقاند دریغا! چون به من عاشق نشد او
برویاند محبت گٔل زهر خار ولیتیغ زبانش گٔل نشد او
دل خونین که بر پایش نهادم قدم بر آن نهاد، آگه نشد او
نبیند درد سوزان دلم را که محرم بر دل و دیده نشد او
مرا یارای ماندن بیش از این نیست خداونداببخشا، زن نشد او
لاس وگاس
۰۹/۰۱/۲۰۰۵