من دو تا داداش، یک خواهر، هفتا بچه محل، یازده تا همکلاس هنرستان و خدا میدونه چنتا دوست و رفیق و آشنا داشتم؛ تو چی داشتی؟
گرچه با اندکی و فقط اندکی اغراق، ولی ایندست استدلال بر حقانیت موضع سیاسی بنا بر تعداد قربانیان نظام پر برکت امری غیر عادی نیست و کمتر ایرانی است که در بحث های داغ مرسوم با آن روبرو نشده و یا راجع به آن نشنیده باشد.
سئوال من این است که اگر فرض بر صحت ایندست ادعاها گذاشته شود و نمونه هایی که من درآوردی بوده را استثنا قلمداد کرد که کم هم نبوده اند و با در نظر گرفتن سابقه استفاده از این شیوه:
آیا از دست دادن عزیز و یا عزیزان دلیل بر راست و درست بودن جبهه گیری سیاسی کنونی بازماندگان و داغدیده گان است؟
آیا استدلال ننه من غریبم باید همچنان جا و وزنی در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران داشته باشد؟
آیا موضع هر آنکس و یا گروه که قربانی بیشتر داشته، وزین تر است؟