من از تبار رندان شب مستم
که دیگر نیست نیازی
جز لبخندی از لبان تو
غرق شده ام در دریای احساس
بی نفس برای یک ناله
از سودای چشمان تو
گذشته ام همه هفت خوان حسرت را
دگر انتظاری ندارم از دنیا
جز نوای آشنای تو
کیم من
گمنامی پر مدعا
که خواهد رفت هر جا
تا بکاهد خا کستری از غم تو
اورنگ
Mars 2011