قرآن سوزی یکی دیګر از شګردها نفرت فرافکنی و تفرقه اندازی بین مردم آقایی که خودش را کشیش مینامد و باید ظاهرا به دستورهای حضرت مسیح که پراز صلح صفا و محبت است احترام بګذارد برای برداشت شخصی خودش به قرآن سوزانی روی آورده است چرا در کجای دین مسیح نوشته شده است که بایست کتابهای دینهای دیګر را آتش بزنند؟ مسیحی که ګفت دشمن خود را هم دوست بدارید و اګر کسی پیراهن شما را خواست کت خود را هم به او بدهید و یااګر کسی سیلی به ګونه راست شما زد ګونه چپ چهره خود را هم به او بسپارید تا برآن سیلی بزند ولی او کتاب مقدس مردمی را آتش میزند که آن کتاب را می پرستند شاید اصلا آنرا هم بعضی هایشان نخوانده باشند و یا خوانده باشند و نفهمیده باشند ولی بهر حال آنرا کلام خدا می پندارند و آنرا می پرستند آیا کار آن کشیش دیوانه با دین خودش در تضاد نیست درست مثل کسی که مردم را میکشد برای اینکه اورا دیګر به عنوان رهبر نمی خواهند که شنیده ام که در اسلام هم کشتن مسلمان حرام است و بسیار کاری نکوهیده است .
کارهای من در آوردی و ساختګی مردمی که برای رضای شخصی نه رضای خدا و یا مردم به این دیوانه ګی ها دست میزنند . خوب این شیوه استعمار و استحمار است که مردم را در فقر فرهنګی نګه میدارند و آنان را برعلیه هم تحریک میکنند و نفرت پراکنی می نمایند . متاسفانه مردم هم اکثرا دهان بین هستند و خودشان اهل جستجو و تحقیق نیستند مثلا یک مرد ابلهی را دانشمند معرفی میکنند و با بوق کرنا و سو استفاده از وسایل ارتباط جمعی که در اختیار دارند دیوانه را فیلسوف یا شتر سوف میسازند ومردم هم دیوانه وار به دنبال ابلهی که معروف شده است میروند حتی افراد فهمیده هم برای اینکه از قافله عقب نباشند با وجود اینکه میدانند طرف خر است و بی شعور به دست بوسی اش میروند و دیوانه هم خود را ګم میکند و شاید برایش شبهه شده است که او کسی است که حتی خودش هم نمی داند و جنون دیکتاتوری و خود بزرګ بینی به او دست میدهد و مرتب هم چاخان کن ها و چاپلوسها از مردک ابله یک بت میسازند که نظایر آن در تاریخ زیاد هست آیا آتش زدن قرآن کاری عاقلانه بوده است که مردمی را عصبانی نماید و چندین نفر کشته برجای بګذارد؟ در دنیایی که مردی دیوانه با توپ و تانګ و بهترین اسلحه های ساخت غرب و شرق بجان مردم مثلا خودش می افتد و آنان را با نهایت بیرحمی میکشد تنها برای اینکه میخواهد بیشتر از چهل سال حکومت باز هم حکومت کند و رهبر انقلابی باشد .
آتش زدن کتابی که مورد احترام یک میلیارد و یا بیشتر انسان است کاری جز دیوانګی میتواند باشد؟ و این زیان نفرت پاشی برای اجتماع چه نفعی دارد؟ مردمی که بدون تحقیق و مطالعه به چیزی احترام میګذارند و حاضر نیستند که عکس آنرا را تحمل کنند و حاضر نیستند که با عقاید دیګران تساهل داشته باشند و در حقیقت آدمک های تبلیغات هستند چرا بایست با کارهای ناشایست دیګران تحریک شوند ؟ آیا این کار درست است؟ نمی دانم حتما شنیده اید که به دیانت بهایی فرقه ضاله میګویند ولی هیچ دلیلی برای ضاله بودن آن ارایه نمی دهند و دهن بینان هم الکی این دین را ضاله میدانند بدون اینکه حتی یک کتاب در باره این دین خوانده باشند دینی که آموزه هایش همه دوستی و محبت و تحقیق و مطالعه است و میګوید که دین بایست مطابق علم و عقل باشد و ظاهرا پیروان آن بایست هیچ ګونه تعصبی به آن نداشته باشند زیرا تاکید شده است که بایست ترک تعصبات بشود و همه با هم برابرند و حتی در معابد آنان هرکس بایست بهر دینی که دارد در آنجا وارد شده و دعا به همان دین بکند و نماز و یا مناجات همان اهل آن را بخواند و یا تعالیم مذهبی دین خودش را انجام دهد. ولی آیا همین دستورات توسط همه مومنان آن دین انجام میشود و یا آنان هم همان تعصبات دینی را دارند که دیګران دارند آیا اینکه تعلیم و تربیت باید همګانی و عمومی باشد کاری ضاله است و یا ترک تقالید و یا مهربانی و عطوفت و دستګیری دیګران ولی چرا کسانی مخالف هستند برای اینکه نمی خواهند از بزرګی به دست آورده شده از دین قبلی دست بردارند و ببینند که حریفی به بازار آمده است درست مثل همان قذافی که حاضر نیست مسند قدرت را ترک کند. و به دیګرانی که اورا نمی خواهند خش خاشاک و القاعده و دشمن میګوید؟
می بینید که دین حربه ای برای غارت و قتل شده است و آیا واقعا نظر پیامبران این بوده است که مردم در جهل جنون غرق شوند و برای هم قمه بکشند و همدیګر را بکشند؟ چرا کسانی با پیشرفت و ترقی عمومی مخالف هستند؟ چرا کسانی نمی خواهند که مردم با هم دوست متحد باشند؟ زیرا آنان میخواهند ازتفرقه و جهالت مردم و بیسوادی و تعصبات آنان سو استفاده کنند و آنان را برای منافع خود در حماقت نګه دارند و برای پول آنان را به جنګ برادران و خواهران دګر اندیش خود بفرستند . مردم ما علاوه بر مبارزه با امپریالیست قلابی کمونیست قلابی استعمارګران و استحمار کننده ګان مذهبیون قلابی و غارتګر باید به جهل و دزدی و فساد و رشوه خواری همه ګیر شده نیز بجنګند و با دیوانه قدرت و زور دست پنجه نرم کنند نفرت تفرقه و باهم نبودن ملتهای در حال توسعه به نفع کیست؟ تربیت تمامیت خواهی و ظلم و بی تفاوتی از کجا ریشه ګرفته است ؟ با امید اینکه جوانان ما اکنون دیګر بازیچه دست سیاستمداران دزدی و کلاش و خاین نشوند و برای تمامیت طلبان سینه های بی کینه خود را سپر نکنند و با هم درګیر نشوند داستان تفرقه عرب عجم و ترک فارس لر و رشتی تهرانی و اصفهانی شیعه و سنی بهایی و مسلمان اقلیت و اکثریت را و… فراموش کنند و همه برای دانش وحدت آزادی و کرامتهای انسانی بجنګند تا دیګر مامور دولت ګرسنه نباشد و دستش برای رشوه دراز نباشد قوانین را عادلانه اجرا کنند و کسی را به عنوانهای واهی از زندګی ساقط نکنند؟ دست به دزدی نزنند و با هم دوست و مهربان باشند از کلاهبرداری و هیزی و تمامیت خواهی و غرورهای حاکی از بی دانشی دست بردارند.
و بازیچه دست دیګران نشوند فکر کنند مطالعه کنند و به دیګران هم امکان اظهار وجود بدهند نه اینکه تا دستشان به دم ګاوی بند شد همه را کنار بګذارند و تنها برای منافع شخصی خودشان یقه پاره کنند . همه بایست اینرا بدانند که ظلم و ظالم هیچکدام پایدار نیستند و دزدی و فساد هم کاری بس نکوهیده است در دنیایی که ظالم حکمران باشد و ظلم پا برجا حتی خود حاکم ظالم و خانواده اش و دوستانش هم برای همیشه دړ امان نخواهند بود چه بسا ظالم دیګری ظالم قبلی را پایین بکشد و اورا نابود نماید در جاییکه ظلم حاکم است حتی خود ظالمان هم در امان نیستند ولی آنجایی که عشق مهر ومحبت هست همه تامین اند و یکی از پرخوری نمی ترکد و دیګری از بی غذایی نمی میرد همه باهم بایست با مهر و محبت باشند و قانونهایی وجود داشته باشد که عدل و عدالت خواهی را تضمین نماید و دیوانه ګان شهوت قدرت و ثروت و کسانی که میلیاردها دلار مردم فقیر را دزدیده اند در دادګاه های بین المللی منصفانه محاکمه شوند کسانی که علیه مردم جنایت کرده اند به قانونهای انسانی سپرده شوند و همه بدانند که دست بالای دست بسیار است و درجهان فیل مست بسیار است . دیوانه های دیکتاتور فکر نکنند که قیم مردمند و مردم به آنان بدهکارند و این آنان هستند که بایست برای مردم تصمیم بګیرند و قانون هایی من درآوردی از باورهایشان را به مردم شاف کنند هرکس بایست آزاد باشد بشرط اینکه به آزادی دیګران تجاوز نکند کارها به دست متخص ها سپرده شود نه به دست شیادان دینی و مکتبی مثل مکتب ها اجتماعی نظیر کمونیست قلابی و… علم و دانش و معرفت بایست چراغ رهنماباشد نه اطاعتهای کورکورانه و دستورهای من درآوردی؟
دانشمندان پرهیزګار در راس اموری باشند که در حوزه علمی آنان است نه اینکه در قسمتهایی که از آن اطلاعی ندارند و همه چیز را از بین میبرند. عقل ودانش و مشاوره و انسانیت باید معیار باشد نه خرافات جهالت تمامیت خواهی و ابلهی؟ و از یک فرد عامی توقع اینکه در جای یک عالم بنشیند نداشته باشیم که همه چیز را درهم و خراب خواهد کرد؟ نظیر دیوانه ګانی مثل صدام قذافی و دیګران تصویر اشو زردشت که راستی و نیکویی را به مردم آموزش داد ولی کو ګوش شنوا؟