چهار یا پنج سالم بود
پدرم با دوستانش نوازندگی میکردند
او پیانو میزد و دوستانش میخواندند
با همین آهنگ…بفارسی
وقتیکه میری حموم
یادت نره قدیفه
صابون و لنگ و کیسه
کیسه…کیسه…کیسه..