آیا دیکتاتورها توانایی این را دارند که بګویند اشتباه کردم و در کنار مردم قرار بګیرند؟

آیا دیکتاتورها توانایی این را دارند که بګویند اشتباه کردم و در کنار مردم قرار بګیرند؟  من نمی دانم که در دل آقای سرتنګ قذافی چه میګذرد ول اګر او کمی عقل داشت میآمد و درکنار ملتی قرار میګرفت که اورا به این سرمایه و اقتدار رسانیده اند  مثل بچه آدم میآمد و میګفت که من اشتباه کردم نمی بایست آدمکشی میکردم  و این هم میلیاردها دلاری که به اشتباه برداشته و به بانکهای غرب سرازیر کرده ام این حق شماست و من آنرا به شما برمیګردانم .  من از تک تک مردم خودم که مثلا آنان را دوست دارم و برایشان انقلاب کردم و خارجی ها استعمار ګر را بیرون کردم ورهبر شدم معذرت میخواهم   خوب اګر صدام هم که در آخر کار از ملت خودش پوزش خواسته بود اګر اینکار را قبلا میکرد چقدر بهتر بود؟  خوب آقای سرتنګ بیایید سر عقل و تا دیر نشده  به ملت بدبخت و محروم خود رحم کنید وګرنه ثروتهایی که برداشته اید به اشتباه ګربیان خودتان را خواهد ګرفت و دولتهای پیشرفته آنرا برای خودشان برمیدارند و روسیاهی آن برای شما باقی می ماند  حتی بچه های شما هم نخواهند توانست از آن استفاده کنند و شاید خود کشی کنند  پس تا دیر نشده بحال خودتان ملت و خانواده تان رحم کنید و این خود بزرګ بینی را کنار ګذاشته در کنار ملت خود قرار بګیرید؟ 

  در جهانی که هر آینه با صوابدید  ابر قدرتها هرلحظه ممکن است یک دیوانه و یک شیاد دیګر را علیه دیګری علم کنند وبا در دست داشتن  وسایل ارتباط جمعی مردم را چیز خور کرده و هرچه دوست دارند به مردم حقنه کنند از این سرنوشت هراسان باشید  آنان مردم را تیر میکنند که کسی دیګر را به ارش برسانند و کسی دیګر را به قهر بکشانند.  باحتمال شما که روزی برایتان دریایی از مردم هورا میکشیدند  حالا ممکن است که دریایی از مردم برایتان سرود مرګ بر سرهنګ را سر دهند  شما قدرت وسایل ارتباط جمعی باورهای مردم وقدرت مذهب و پول و طمع را میدانید که امتحان هم کرده اید  جوانان پر انرژی که برای تحریک شدن جان میدهند و براحتی مثل نهالی تازه رسته بهرسو که آنان بخواهند آڼان را کج و راست میکنند  جوانانی که طالب طغیان هستند و حتی به پدرمادرخود هم رحم نمیکنند وبر آنان شورش مینمایند  هر آینه ممکن است که آماده شوند و به صحنه کارزار بیایند  و آنوقت است که مردم زیادی الکی کشته ویا شهید میشوند  و این به نفع مردم شما نیست  اګر یک جو غیرت دارید  با مردم بسازید و ثروتهای خود را که در حقیقت مال مردم است به آنان پس بدهید  برای آنان بیمارستان دانشګاه  کار و زندګی بسازید تا همیشه نامتان جاوید بماند  و نه به عنوان یک سګ هار ګرفته شده محاکمه شوید و اعدام ګردید؟   شما هم یک فرد عادی هستید مثل سایر مردم منتهی دری به تخته خورده و امکانهایی بوجود آمده و یهو یک سرهنګ فرمانده کل قوا و رهبر میشود  از این موقعیت استفاده کنید و به مردم برسید  نه اینکه آدمکشی کنید  آیا دیکتاتورها آنقدر ابله هستند که نمی توانند تاریخ رابخوانند و ببینند که بر سر سایر دیکتاتورها چه آمده است .

 از سزار ګرفته تا صدام همه کشته شدند  مردم حسود و بد هم کم نیستند وبراحتی میتوانند که روز را شب جلوه دهند ببینید که حتی تمامی امامان و رهبران معنوی مردم هم کشته شدند چه برسد به رهبران سیاسی که مدعی زیاد دارند و دیکتاتورهایی دیګری هم هستند که در نوبت نشسته اند   بهترین کار این است که تسلیم فکر اکثریت مردم شوید و خودتان با آنان از در دوستی درآیید تا دیر نشده است  شما هفتاد چند سال دارید  مګر انسان چقدر عمر طبیعی دارد برای چند سال دیګر عمر که در سراشیبی پیری مریضی و ضعف است  نام خود را آلوده به کثافات نکنید مرد مردانه به اشتباهات خود اعتراف کرده ثروتهای مردم را به مردم پس بدهید  شاید میان این مردم جوانمردانی باشند که به کسی که  از ګناه های خود پوزش خواسته است رحم کنند  و بیخود خود ملت و خانواده خود و دوستان خود را به کشتارګاه ها نفرستید.  ایکاش حداقل یک دیکتاتور عاقل و آدمی وجود داشت که بر سرعقل میآمد تا سایر دیکتاتوران هم به او تاسی کنند  و کشورهای فقیر خود رابیشتر از این زیر سلطه دزدان بین المللی  نبرند  شرکتهای بیمه و وسایل جنګی و بمب خمپاره همه دندان تیز کرده اند که انبارهای پرشده خود را اسلحه های از رده خارج شده را به مردم دنیای سوم بفروشند  شما بازیچه دست آنان نشوید  مردم به سلاح احتیاج ندارند به علم و دانش و رفاه و کار و ازدواج و تشکیل خانه خانواده احتیاج دارند  ایکاش یکی از این دیکتاتورها عقل به کله اش برمیګشت و از راه کج فاصله میګرفت و به دامان ملت خود پناه میبرد؟

   تواضع ز ګردن کشانان نکوست   ګدا ګر تواضع کند خوی اوست   ایدل مبادا که ګدا معتبر شود  که ګر معتبر شود زخدا بی خبر شود  آقای قذافی به ملت خود رحم کنید  تمامی دنیا اکنون میداند که شما دارید به کمک جوانان شستشوی مغزی شده مردم کشور خود را بیرحمانه می کشید تا بر سر قدرت باقی بمانید   بسوی ملت برګردید و از خون ریزیهای بیشتر جلوګیری کنید  چه میدانید که در این دنیا مردم عصبانی برسرخانواده شما چه ها که نخواهند آورد؟  چهل سال رهبر بودید هرکاری خواستید کردید  فکر نمی کنید دیګران هم سهمی در قدرت میخواهند داشته باشند؟  کسانی دیګر هم هستند که میخواهند در اداره کردن کشورشان نظری داشته باشند و کاری کرده باشند  دنیا مال یک نفر نیست مال همه است؟ به این نظیر این دختر خوشګل رحم کنید که در جنګها همراه برادران خود  کشته نشوند ؟ 

 

وزارت داخله جمهوری اسلامی افغانستان مبارزه قاطع را در مقابل گدا های شهر کابل اعلام کرد ! سخنگوی وزارت داخله به خبرنگاران گفت از چندین سال به اینطرف گدایی گری در کابل به یک شغل پر درآمدی تبدیل شده که تعدادی زیاد مردم کار و مشغولیت های خوب و نسبتا پر درآمد شان را به امید درآمد بیشتر رها کرده و دست به گدایی زده اند وی افزود که یک متر مربع زمین گدایی در محلات پر درآمد کابل چون شهر نو ، وزیر اکبرخان و یا جاده میوند از طرف مافیای معاملات زمین گدایی تا روز هزار دالر به کرایه داده می شود ایشان علاوه کردند که اکثریت این گدا های که در گوشه و کنار خیابان های کابل به وضع ظاهراً فلاکتباری جلب توجه کرده و چهره زشت از شهر کابل به جهان معرفی میکنند سرمایه داران بزرگ اند که در مناطق اشرافی نشین شهر کابل چون شیرپور و و زیراکبر خان دارای بلدنگ های قیمتی و قصرهای مجلل و در کابل بانک و عزیزی بانک دارای اسهام بزرگ می باشند ، عده از اینها حتی در دوبی و سایر کشور های خارجی دارای املاک و سرمایه های هنگفتی اند که با اینکار شان از یکسو روزانه به ده ها هزار دالر درآمد غیر قانونی داشته و از سوی از پرداختن مالیه به دولت افغانستان سر باز می زنند. اینها با این کارشان بزرگترین ضربه را به اعتبار و حیثیت دولت افغانستان وارد میکنند چون جهان خارج با دیدن ایشان در خیابان های کابل برایشان این سوال خلق می شود که پس این کمک های مالی پنجاه و پنج ملیارد دالری جامعه جهانی کجا شد که وضع مردم در پایتخت افغانستان چنین فلاکتبار است ازینرو دولت تصمیم مبارزه قاطع را در مقابل اینها گرفته تا این لکه بد نامی را از دامان جامعه پاک کند. علمای دینی منجمله مجاهد بزرگوار آقای سیاف و رهبر جهادی حجت الاسلام محسنی درین رابطه با دولت اظهار همنوایی کرده و گدایی را اصولا از دیدگاه اسلام مردود دانسته و خصوصاً در جامعه مرفه چون افغانستان که کمک های مالی بیشتر از پنجاه کشور جهان را متواتر دریافت کرده و ذخایر زیرزمینی آن کفایت مصارف هزار سال آینده را میکند یک عمل خلاف شریعت اسلامی و جز گناه هان کبیره پنداشته اند . با تقـــديم حــــــــــــــــرمت حقــ(شـــمس الحـــق)ــانی يه نفر خوابش مياد و واسه ي خواب جا نداره
يه نفر يه لقمه نون براي فردا نداره
يکي دفترش پر از نقاشي و خط خطيه
اون يکي مداد براي آب و بابا نداره
يکي ويلاي کنار درياشون قصره ولي
اون يکي حتي تو فکرش آب دريا نداره
يکي هر هفته يه روز پزشکشون مياد خونش
يکي داره مي ميره ، خرج مداوا نداره
يه نفر مي ارزه امضاش به هزار تا عالمي
يکي بعد عمري رنج و زحمت امضا نداره
يکي پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
يکي طاقت واسه ي صدور ويزا نداره
يکي فکر آخرين رژيماي غذاييه
يکي از بس که نخورده شب و روز نا نداره
بچه اي که تو چراغ قرمزا مي فروشه گل
مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤيا نداره؟
هميشه تو دنيا کلي فرق بين آدماست
اين يه قانون شده و ديروز و حالا نداره
  واعظی پرسید از فرزند خویش هیچ دانی مسلمانی به چیست؟ صدق و بی آزاری و خدمت به خلق هم عبادت، هم کلید زندگیست گفت زین معیار اندر شهرما یک مسلمان هست آن هم ارمنیست

امام موسی صدر به ایران می رود ابراهیم نبوی سرانجام معمر القذافی رفت. امام موسی صدر بعد از سی و چند سال که از همه چیز بی خبر بوده، به ایران برگشت. در فرودگاه روسای سه قوه، به استقبال او رفتند و گروهی از اعضای خانواده اش از جمله صادق طباطبایی، حسن خمینی، علی اشراقی، زهرا اشراقی منتظرش شدند و صدها حزب اللهی که شعار لبنان پیروز است، اسرائیل نابود است، می دادند، اجتماع کردند. بعد از پایان مراسم استقبال، امام موسی صدر که قرار بود، توسط نماینده رهبری به دیدار او برود، به حسن خمینی گفت قبل از هر چیز می خواهد با خانواده اش دیدار کند و به دیدن دوستانش برود. حسن خمینی: حاج آقا موسی! دلت می خواد کی رو ببینی؟ موسی صدر: حاج آقا بهشتی، دلم براش تنگ شده. حسن خمینی: خدا بیامرزدش، ایشون در انفجار منافقین کشته شد. موسی صدر: عجب! پس بریم به پسرش و خانمش تسلیت بگیم. حسن خمینی: پسرش تازه از زندان آزاد شده و ممنوع الملاقاته، نمی تونیم بریم خونه شون. موسی صدر: واسه چی؟ خب بریم پیش احمد آقا خمینی، اون دستور بده می ذارن بریم ملاقاتشون. حسن خمینی: خدا ابوی رو رحمت کنه، بابا احمدم هم کشته شد. موسی صدر: اونم توی انفجار منافقین کشته شد؟ حسن خمینی: نه، اون رو وزارت اطلاعات کشت. موسی صدر: وزارت اطلاعات یعنی همون ساواک؟ یعنی ساواک هنوز قدرت داره که انقلابیون رو از بین ببره؟ حسن خمینی: نه، ساواک از بین رفته، خودمون یکی درست کردیم به اسم وزارت اطلاعات که اونها حاج احمد آقا رو کشتن. موسی صدر: خب بریم پیش حاج آقا کروبی از وزارت اطلاعات شکایت کنیم؟ نمی شه که مملکت خرتوخر باشه، راستی چرا آقای کروبی نیومد فرودگاه. چقدر باهاش خوش می گذشت. حسن خمینی: هیس! حاج آقا کروبی توی خونه اش زندانی یه. صداشو در نیار که خیلی ضایعه. موسی صدر: ببینم، این اسرائیل و آمریکا اینجا هم نفوذ دارن؟ آقای کروبی رو حتما اسرائیلی ها زندونی اش کردن، چرا آزادش نمی کنین؟ پسرش علی هم توی خونه است؟ حسن خمینی: نه، پسرش علی به اتهام جاسوسی تحت تعقیبه و اون یکی پسرش فراریه. موسی صدر: راست می گی؟ یعنی کی جاسوس کجاست؟ نفهمیدم. باید بریم پیش یک آدم قوی که بتونه پسر آقای کروبی رو آزاد کنه، مثلا بریم پیش حاج آقا بهزاد نبوی که یادش بخیر اون موقع چه تلاش هایی می کرد، حتما اون می تونه دستور بده علی رو آزاد کنند. لابد الآن یا نخست وزیره یا رئیس جمهور. حسن خمینی: نه آقا موسی، حاج آقا بهزاد نبوی خودش زندونه و حق ملاقات هم نداره. موسی صدر: من شنیدم میرحسین موسوی رئیس کابینه شده بود، نکنه اونم از کار برکنار شده. حسن خمینی: نه، اون برکنار نشده، اون رو دیروز بردن زندان خانه امن. مجلس هم درخواست اعدام اون رو کرده و توی قم تظاهرات کردن علیهش که زودتر بکشنش. موسی صدر: نکنه از اون میلیاردرهاست که پول مملکت رو دزدیده؟ حسن خمینی: نه حاج آقا موسی، اتفاقا هیچی از مال دنیا نداره، ولی تا دلت بخواد وزیر میلیاردر توی کابینه فعلی است. موسی صدر: پس چرا آسد محمد خاتمی جلوی اینها نمی ایسته، اون که خیلی آدم خوبی بود؟ حسن خمینی: آقای خاتمی هم خودش هم تحت تعقیبه. موسی صدر: چه حرفهایی می زنی! پس کی تحت تعقیب نیست؟ البته باید بریم سراغ مقامات بالا. ببینم، بعد از اینکه امام خمینی به رحمت خدا رفت حتما هاشمی رهبر شد، آره؟ حسن خمینی: نه، هاشمی فعلا حق نداره از خونه اش بیرون بیاد. بچه هاش هم یکی فراریه یکی رو تازه کتک زدن، نوه شم بازداشت بود. موسی صدر: لابد موسوی اردبیلی رهبر شد؟ حسن خمینی: نه، اونم توی خونه اش هست و به رهبری اعتراض کرد. موسی صدر: نکنه می خوای بگی حاج آقا صانعی رهبر انقلاب شده؟ حسن خمینی: نه بابا، اون که احتمالا خلع لباس می شه و حق خروج از خونه شون رو نداره. موسی صدر: ببینم، یعنی هیچ کسی از مراجع مثل آقای منتظری به این کارها اعتراض نکرد؟ حسن خمینی: چرا، اتفاقا اون اعتراض کرد، به همین دلیل بیست سال توی خونه اش زندانی بود. موسی صدر: ببین، راست و حسینی بگو، پس رهبر انقلاب الآن کیه؟ حسن خمینی: آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب شده. موسی صدر: کدوم خامنه ای؟ یه موسوی خامنه داشتیم که گفتی فعلا زندانی یه. دیگه خامنه ای نداشتیم. هادی هم بود، مشهدیه. حسن خمینی: بابا جون، همونی که توی مشهد بود، تار می زد و شعر می خوند و شاگرد شریعتی بود. موسی صدر: خب، اون مگه طلبه بود؟ حسن خمینی: پوه، طلبه چیه، الآن رهبر شیعیان جهانه، رهبر جمهوری اسلامی هم اونه. موسی صدر: خب چرا بهش نمی گین که هاشمی و موسوی و کروبی و خاتمی و بهزاد نبوی رو آزاد کنه؟ حسن خمینی: خودش گفته اینها رو زندونی کنن. موسی صدر: خب این که مجتهد نبود، چرا مجتهدین کشور بهش چیزی نمی گن؟ حسن خمینی: مجتهدین الآن بیشتر توی کار تجارت لاستیک و کره و شکر و چایی هستند. موسی صدر: مگه این کارها رو قبلا تاجرها نمی کردن، الآن تاجرها کجان؟ حسن خمینی: تاجرا الآن فرمانده سپاه هستند و اقتصاد کشور رو اداره می کنن. موسی صدر: پس کی ارتش رو اداره می کنه و به پلیس دستور می ده؟ حسن خمینی: الآن پلیس زیر نظر اراذل و اوباش هست. موسی صدر: ببینم، مگر قبلا اراذل و اوباش زندونی نبودن و مجازات نمی شدن، پس الآن توی زندان کیه؟ حسن خمینی: الآن استادان دانشگاه و روزنامه نگاران و دانشجویان زندانی اند. موسی صدر: پس کی توی دانشگاهه؟ حسن خمینی: توی دانشگاه بسیج سپاه و بعضی دانشجوها که هنوز دستگیر نشدن. جمعه ها هم نماز می خونن. موسی صدر: توی دانشگاه نماز می خونن؟ پس توی مسجد چی کار می کنن؟ حسن خمینی: توی مسجد ساندیس که یه جور آبمیوه است و کیک پخش می کنن و مردمو با اتوبوس می برن به استقبال رئیس جمهور. موسی صدر: اگر آبمیوه و کیک رو توی مسجد پخش می کنن، مغازه ها چی کار می کنن؟ حسن خمینی: مغازه ها یواشکی عرق می فروشن، چون غیرقانونیه. امام موسی صدر فکری می کند و می گوید: تو مطمئنی که قذافی از لیبی رفته و قضیه تموم شده. حسن خمینی: چطور مگه؟ موسی صدر: من دارم فکر می کنم اگر برگردم همونجا خیلی بهتره، چون اینجا هم بمونم، احتمالا تا دو ماه دیگه زندونی می شم. حسن خمینی: ولی فکر نکنم بتونی بری. موسی صدر: چرا؟ حسن خمینی: حدس می زنم ممنوع الخروج باشی مرتضی مطهری : فردوسي مردي زيانكار بود؛ زنده‌ كردن‌ لغات‌ فارسي‌ باستاني‌، برگشت‌ از تعاليم‌ قرآن‌ است

 مرتضی مطهری درباره فردوسی ،شاعر بزرگ ایرانی که زبان پارسی را زنده کرده است میگوید : فردوسي مردي زيانكار بود.زنده‌ كردن‌ لغات‌ فارسي‌ باستاني‌، برگشت‌ از تعاليم‌ قرآن‌ است‌. اینهمه‌ سر و صدا برای‌ عظمت‌ فردوسی‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌، و دعوت‌ خارجیان‌ از تمام‌ کشورها برای‌ احیاءِ شاهنامه‌، و تجلیل‌ و تکریم‌ از این‌ مرد خاسر زیان‌ بردۀ تهیدست‌ برای‌ چیست‌؟! برای‌ آنست‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سی‌سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌ و شاهنامۀ افسانه‌ای‌ را گرد آورده‌ است‌

پايگاه علوم و معارف اسلام.قسمتهايي از كتاب نورملكوت قرآن – تاليف آيت الله مطهري/ جلد چهارم

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!