داستان فاوست همه جا در اروپای زیر سلطه کلیسا سر زبان مردم افتاده بود مردم ماجراجوییها و شیرینکاریهای این قهرمان مردمی را دوست داشتند. کمدینها و خیمهشببازان هم در نمایشهای مردمی در موقع عیدها و جشنها داستان زندگی فاوست را به نمایش درمیآوردند. گوته در هشت سالگی، خود شاهد این نمایشها بوده است. گذشته از تودهی مردم، فرهیختگان نیز به داستان فاوست علاقه داشتند. این داستان به نوعی پایان قرون وسطی و طلیعهی عصر روشنگری و آگاهی را نوید میدهد. داستان فاوست فصلی از مبارزه و تکاپوی انسان در جستوجوی زندگی، آگاهی و آزادی است. همانگونه که پرومته آتش را از خدایان دزدید، فاوست نیز در پی یافتن حقیقت خطر کرد، با سنتها درافتاد و به کلیسا و آموزههایش پشت کرد و به شیطان متوسل شد. توسل به شیطان نوعی نه گفتن به حکومت خدا بود. این تکاپو در گیر و دار نبرد دیرینه و دائمی نور و ظلمت، و خیر و شر صورت میگیرد و عطش سیرین… >>>