دوست ګرام البته که من مقصود شما را متوجه هستم ولی شاید قبول داشته باشید که متاسفانه سیاست ها بسیار پچیده تر از اینها هستند بطوریکه براحتی توسط خبره ګان کج راهه میشوند و طراحان اصلی با توجه به تمدن تحصیلات موقعیت و مذهب ها و سایر موارد براحتی راه را برای غارتهای خودشان باز میکنند سیاستهای بین المللی که بر پایه نفاق تفرقه دزدی رشوه خواری تمامیت خواهی خودخواهیها و تعصب و بی دانشی همراه با بی تفاوتی و ظلم پایه ګذاری شده است براحتی هر جنبشی را در همان مرحله های ابتدایی به بیراهه میکشانند آنان با داشتن دانشمندان خود فروخته و عوامل مهم ثروتهای نجومی و برنامه ریزیهای ګسترده متاسفانه دست بالا را دارند و هر آنچه بخواهند به خورد مردم میدهند. آنان براحتی از دیوانه ای زنجیری یک قهرمان میسازند و از یک انسان والا دیوی دوسر و یا حتی یک قهرمان واقعی استقلال طلب را تبدیل به هیولایی خونخوار و مجنون میکنند. مشګل ما مردم خاورمیانه متاسفانه تعصب جهل بی دانشی تمامیت خواهی خود خواهی خود بزرګ بینی و اختلاف های مسخره نژادی مذهبی و ملی هست که تماما برنامه ریزی شده است و ما تا بستری از دوستی محبت دانش و انسان دوستی نداشته باشیم خودتان هم متوجه هستید که همه رشته ها پنبه خواهند شد استعمار و استحمار بین المللی با ذکاوت و دانش خیره کننده اش و با داشتن بهترین وسایل ارتباط جمعی و دانشمندان سیاسی روانشناسی اجتماع شناس و علوم هم دست به دست هم داده اند تا شیرازه مردم دنیای سوم را ملتهب و درهم و بل بشو بسازند و ما تا بستری از علم دانش افکار اجتماعی نداشته باشیم در این کارزار بازنده خواهیم شد .
چه آنان براحتی مارا ګروه بندی کرده در مقابل هم قرار میدهند و هرکس با منم منم ګفتن و اینکه تنها اوست که همه دان است وهمه چیز را میدانند ودیګران نافهم هستند به جان هم می افتند. حتی تعویض مقامهای بالا شاید تاثیر آنچنانی نداشته باشد تا مادامیکه ما اجتماعی فکر نمی کنیم و فکر میکنیم تا دستمان به دم ګاوی بند شد بایست بدزدیم و آتیه خود را تامین بسازیم و یا فرزندانمان را به دانشګاه ها ی ګران بها بفرستیم. خودتان هم می دانید که می بینید که شماری بسیار از تحصیکرده های دنیای سوم عملا در خدمت اربابان اصلی هستند یا بصورت نخبه ګان علمی و سیاسی و یا حتی بصورت دلالان و کارګران بدنی؟ و باز این خانواده های دنیای سوم است که از هم پاشیده میشود و این باز مردم خاورمیانه و دنیای سوم هستند که تیغ بر دست بر علیه هم به میدان آمده اند و با کشتار همدیګر آب به آسیابانان اصلی میریزند بطوریکه مردم عادی از فرط بیچارګی بار بهمان امپریالیستها ها و دیګران پناه میبرند. جوانان مثلا تحصیکرده که دست شان به دم ګاوی بند است و مثلا در شهرداری کار میکنند رشوه های ګران میخواهند تا هرچه زود تر بارشان را ببندند و راهی مکانی امن تر شوند دزدی فساد رشوه خواری و بی امنیتی کشورهای دنیای سوم را بیچاره کرده اسټ این است که تنها توجه به نوک هرم قدرت مشګل را حل نخواهد کرد بلکه بایست که تمام لایه های اجتماعی را تا آنجا که میتوان روشن ساخت.
زیرا هرم قدرت درست مثل اهرام مصر است که در بالا ثروتمندان نجومی و میلیاردها در چشم هرم نشسته است تصویر که روی یک دلاری آمریکایی هم هست و تمام فشار روی پایین طبقه است که در بیسوادی فقر فکری جهل تعصب های دینی مذهبی نژادی زبانی تمامیت خواهی فساد دزدی و رشوه خواری نګه داشته شده اند و متاسفانه طبقات بالای آنان هم شاید تنها درفکر نجات شخصی خود باشند بطوریکه آموزش دیده اند. درست است که نشانه رفتن چشم ارزش زیادی دارد ولی تا طبقات زیرین هم آګاه نشوند و به علم دانش و دروی از تعصب و تمامیت خواهی و بت پرستی آزاد نشود باز چشم دیګری را جانشین میکنند و آش همان و کاسه همان و در این وسط ګروهی قربانی شده اند. حالا ما چه احتیاج داریم تا از دستهای این اختاپوسها رها شویم اتحاد در تفاوت و یا اتحاد در رنګارنګی زن مرد ترک فارس عجم عرب لر کرد مسلمان بهایی یهودی مسیحی شیعه و سنی بایست باهم متحد شویم و با تساهل و اغماص بهم بنګریم تنها کسانی را ارج بنهیم که برای مردم خدمت میکنند و خدمتهای صادقانه آنان ګواهی شده است ولی باز نبایست قدرت فوق عاده ای داشته باشند که خود قدرت بی نهایت فساد میآورد. با احترام به باورهای هم باګوش کردن به هم و با مشورت و تحصیل و دانش و تساهل و تکامل و دوستی و همکاری است که میتوانیم از دست از هزارپایان راحت شویم و راه دیګری هم نیست جز اتحاد نفی مذهبی که میلیونها دل بسته دارد و یا نفی تابوهایی که تا عمق استخوان مردم نفوذ کرده است یکباره کنار ګذاشتن آنان مشګل است بلکه با دانش و علم و عقل و معرفت میشود به جنګ توهم ها خرافات تعصب ها و تمامیت خواهی رفت . من از لایه های اجتماعی مثالهای بسیاری دارم که مثلا پدرزن بیسواد داماد استاد دانشګاه را بیسواد و نادان میخواند؟ و وقتی داماد با مدرک ثابت میکند که پدرزن بیسواد اشتباه میکرده مورد غضب واقع میشود و شیرازه زندګی اش پاشیده میشود یا پسری بر پدرش نعره میکشد که چرا رشوه خواری نکرده و ثروتمند نشده است تا آنان زندګی راحت تری داشته باشند. یا همسر از شوهر تلاق میګیرد برای اینکه درآمدش قطع شده یا کم شده است. دکتر فیزیک که در آمریکا موکت میچسباند و یا مهندس برق عروسک می فروشد تازه هر دوی اینان از دوستداران حکومت هم هستند؟ ویا مهندس دیګری که دلال ماشین شده است و هیچ مشګلی هم برای کار در ایران را هم ندارند یعنی مسلمان هستند و طرفدار رژیم؟ یا بسیاری از بهترین دانشجویان من که بعد از ګرفتن حتی دکتری از بهترین دانشګاه های اروپا و آمریکا خود کشی کرده اند؟
و یا از دست همسران خود خودکشی کرده اند ویا همسران آمریکایی آنان برای دریافت بیمه عمر آنان را بسمت خود کشی هدایت کرده اند اینها داستان نیستند و واقعیت ها جامعه ما هستند. دختران زیبایی که به دام دلالان مواد مخدر افتادند و خود طمعه ای برای سایر جوانان خاورمیانه ای شدند مثلا برای مبارزه با مواد مخدر یا میتوان مشتریان و معتادان را تنبیه کرد که چرا اینکار را کرده اند و یا آنان را مداوا نمود یا میتوان خرده پا ها و خرده فروشها را ګرفت و اعدام کرد و یا به رییسان حمله کرد و ثروتمندان میلیاردی مواد مخدر را هدف قرار داد و به آنان ګیر داد که تشکیلات وسیعی و خیره کننده ای دارند و ریشه های آنان حتی تا دست پلیس محلی هم رسیده است و یا مردم را آګاه کرد که اینکار بد و خسارت آفرین است ویا اصلا شرایطی بوجود آورد که کسی ګرد اعتیاد نګردد حالا کدام راه بهتر است همه راه ها باهم و یا راه آخری؟