انتقادی از شعر “عقلِ شور”

پیش از آنکه شروع به خواندن مقاله دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی (م.سرشک) کنم گفتم  به تحقیق مختصری بپردازم تا مطمئن شوم در باره وی افشاگریی نشده باشد که اگر احیاناً با انتقاد ادبی ایشان توافقی کردم حمل بر همکاری سیاسی شود. بعدش فکر کردم که خوب شد که شد! بهر حال اگر خواننده نقد ادبی ایشان را نزدیک به حقیقت دانست و بعد معلوم شد که استاد در شکست نبرد سالامیس نقشی داشته، بنده مسئولیتی نیمپزرم (و در ضمن املا ء غلط  نیز ضمیمه همان شانه خالی کردن).

حرف حساب ایشان اینکه بعضی از اشعار معاصر به طریق “جدولی” سروده میشود. به عنوان مثال جدول زیر را ارائه میدهند:
يک‌       سطر      شعرِ     عشق‌       سرودم‌

۲    دو       رکعت‌     نماز     صبح       خواندم‌

۳    سه‌       ساغر      شراب‌   ارغواني ‌  نوشيدم‌

۴    چهار    قطره‌      اشک     شادي       گريستم‌

۵    پنج‌      عدد       آيينه‌     شفّاف‌       آوردم‌

سپس با  بریده هایی از سطور افقی، کامپیوتر وار مصراعی “نوین” ترکیب میکنند. مثلاً:
۱) يک‌ سطر اشک شادي‌ گريستم‌.

۲) يک‌ سطر آيينه‌ي‌ شفاف‌ آوردم‌.

۳) دو رکعت‌ شعر عشق‌ سرودم‌.

۴) دو رکعت‌ نماز عشق‌ سرودم‌.

۵) سه‌ قطره‌ شعر ارغواني‌ خواندم‌.

۶) سه‌ قطره‌ نماز شادي سرودم‌.

۷) سه‌ ساغر شعر عشق‌ خواندم‌.

گاهی وقتا بد در نمیاد و خوباشو سوا میکنن. پس از چند دفعه اینور اونور کردن بالاخره یه چیزی در میاد که بشه اسمشو گذاشت شعر. بقول استاد در دوران صفوی هم بعضی با این کارا به مقاماتی رسیدند.
کاری نداریم، نوش جان “شعرا” و خاک بر سر هرکی الکی گفت َبه َبه . خود این  مقاله  شیرین را به قلم  استاد اینجا بخوانید. هدف اصلی اینست که  شاید ما هم بتوانیم با شعر جدولی شهرتی کسب کنیم و یا حد اقل خودمان  را با افشاگری هایی از نوع ادبی سرگرم کنیم. اینهم شروع بازی با چند  مصراع از شاعری گمنام برای بزر پاشی جدول.

این بار من یکبارگی در عاشقـــی پیچیـــده ام

این بار من یکبارگـــــی از عافیـــت  ببریــده ام

دل را زخود برکنــده ام با چیـــز دیـگــر زنده ام

عقل و دل و اندیشـــه را ازبیخ وبن سوزیده ام

ای مردمـــان ای مردمان ، از من نیاید مردمی

دیوانـــه هم نندیشد آن ، کاندر دل اندیشه ام

دیوانـــه کوکب ریخته ، از شـــــور من بگریخته

مـــن با اجل آمیختــه ، در نیستـــی پریــده ام

و اینهم سروده ای معاصر از خودم بنام “عقلِ شور”

کوکبِ عشق ز دل  سوزیده ام
بارو بُن از عافیـــت پیچیـــده ام
دیوانـــه ، از من نندیشد مردمی
چیـــزِ دیـگــر بگریخته از بیخ من
ترسانَد مرا، در نیستـــیِ زنده ام
عقلِ  شـــــور از مردمان پریــده ام

به،به. شعر چه خوب منظور میرساند.

جدول خودرا بسازید ، قوائد خودرا ابداء نمایید، و دل کباب کنید.

…و در ضمن شوخی کردم، منظور اصلی جلب توجه به مقاله استاد محمدرضا شفیعی کدکنی است، که شاید لزومی به گفتن ندارد.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!