بگو بینم تو در حال چه کاری
تو در حال لواطی یا سواری
بده یک لب مزن اینگونه فریاد
که تا کمتر به تو آرم فشاری
بروای بی شرف کردی تو ….
کنون افتاده ام من توی خواری
نترس بابا تو از این شیخ رمال
ببین افتاده توی گریه زاری
عجب دیوانه ای آخر نبینی
همه افتاده ایم در سوگواری
چه شد پس اون شجاعت اون دلیری
همه اون هارت و پورت و استواری
خدا لعنت کند ایل و تبارت
که داری میدهی ما را فراری
بذار تا رمل و اسطرلاب آرم
بخواهم از امام غیب یاری
برو گو شو تو با اون چاه و اون فیلم
منو خر کردی و خود توی گاری
بگو با من زانبارمهمات
سلاح هسته ای چیزی تو داری
هر آنچه داشتم دادم به مصباح
ندانستم که بود هفت خط ماری
من و تو هیچ جا دیگر نداریم
به جز در جمکران در عمق تاری