هشت پایی که مردم دنیا به آن دچار شده اند و قربانی آن هستند؟ حتما شما با نام ګلادیاتورها آشنایی دارید که مردان قوی و زورمند را برعلیه هم وارد کارزار و جنګ میکردند آنان برای کشتن همدیګر و برای تفریح دیګران تربیت میشدند و با کمال قساوت وبیرحمی بجان هم می افتادند تا یکی از آنان کشته شود تماشاګران هم مثل اینکه به تاتر هنرهای زیبا رفته اند شاهد این وحشیګری ها بودند و از آن لذت میبردند بعد هم داستانهایی که همه شنیده ایم و هیچکدام دور از حقیقت نیست ګرچه کمی رنګ داستانی بخود ګرفته ولی واقعیت هایی از دوران ګذشته بوده است مثل ضحاک ماربدوش که مغز جوانان خوراک مارهای سر دوش ضحاک بودند و اینکه فریدون با ګرز خود بر سر ضحاک کوبید و اورا دستګیر کرده در کوه دماوند به زنجیراش کشیدند نمونه های آن حتی اکنون هم وجود دارد آن ژنرال اهل صرب که در یک دم ۷۵۰۰ جوان مسلمان را سلاخی میکند و یا دیوانه دیګری بنام سرهنګ قذافی که باتوپ تانک و هواپیمای جنګی و موشک به نبرد مردمان بی دفاع کشور خودش مثلا میرود.
یا صدام که با بمب های خوشه ای و یا شیمیایی به جنګ برادران کرد بی دفاع ما رفت و صدای کسی هم در دنیا در نیآمد باری آنان مردم ساده را درګروه هایی که میخواهند دسته بندی میکنند و بجان هم می اندازند درست مثل همان ګلادیاتورها که تربیت شده بودند که برای تفریح مردم مثلا طبقه ثروتمند آن زمان همدیګر را لت پار کنند؟ ګروهی خود فروخته یا شست شوی مغزی شده و یا دیوانه بجان مردمی بی دفاع می افتند و آنان را قتل عام میکنند؟ متاسفانه این داستان همچنان ادامه دارد زمینه بی تفاوتی بی مهری و تمامیت خواهی را فراهم کرده اند و بعد هم تفرقه میاندازند و مردم را بجان هم می اندازند وخودشان تماشاګر صحنه ها هستند. آیا اختلاف هایی که در دنیای سوم هست در کشورهای مثلا پیشرفته هم هست ؟ البته به نوعی دیګر اول آنها با کمک دانشمندانی که دارند بین ما تخم تفرقه را پاشیده اند مثالهای آن بسیار است دعوای عرب و عجم و دشمنی بین آنان خوب مګر انګلستان و فرانسه و یا آلمان و فرانسه باهم اینقدر در ګذشته دشمنی نکرده بودند و سربازان آنان همدیګر را بارها قیمه قیمه کرده بودند ولی حالا متحد شدند ولی آنان برای ما عربان را دیو دوسر می نمایانند و عربان هم عجم هارا دشمن خود میدانند درحالیکه آنان بهم هم شکل هستند وشاید هر دوی آنان ګرفتار همان اختاپوس هستند عربان را شیوخ عرب غارت و در بی خبری و جهالت و دشمنی نګاه میدارند سردار قادسیه شان یک دیوانه ای مثل صدام بود که تخم نفرت و جنګ را پاشاند از آن همه امکانهای کشورش برای مردم استفاده نکرد بلکه به زر زیورها خودش را مشغول کرد و میګویند دوازده کاخ ساخت و آخرش هم مثل یک دزد و قاتل به طناب دار آویزان ګردید عربان هم مثل عجمان ګرفتار همان دزدان بین المللی و دستیاران محلی خودشان هستند آنان هم درست همان ګرفتاری و مصیبتی را دارند که عجمان دارند ګرفتار سردم داران و اربابان اصلی دشمن هر دوی عرب و عجم یکی است .
جهالت نادانی و تمامیت خواهی و فتنه فساد و تفرقه ؟ بعد هم ترک فارس که باز هر دوی آنان در هم تنیده شده اند درست مثل همان عربان که با سایری مخلوط شده اند همین طور جنګ بین شیعه و سنی و حنفی و حنبلی شافعی و وهابی بهایی مسلمان تالایه های دیګر مثل رشتی و اصفهانی و.. پشتون و هزاره ازبک و ترکمن دربرابر اتحادیه اروپ و ولایات متحده آمریک ما کشورهایی هستیم کوچک و جدا جدا از هم بلوچ های ما درچند کشور از هم جدا شده اند آذریها چطور؟ کردان چطور آیا این کشورها واقعا همه از یک ملت درست شده اند؟ در آمریکا در هر قصبه و شهرک کوچکی چندین دانشګاه و مدرسه عالی وجود دارد که حتی با زور و پول دانشجویان را به رفتن به دانشګاه تشویق میکنند هرروز یک سری آدم به جوانان و یادیګران تلفن میکنند و با دادن بورس و کمک هزینه تحصیلی مردم را تشویق به درس خواندن دانشګاهی میکنند؟ آیا در کشورهای ما هم همین طور است؟ هر لایه ای از مردم ما که به قدرت برسند میخواهند دیګر لایه های اجتماعی را ازبین ببرند و با هرشلوغی تعداد زیادی از مردم تحصیکرده از دنیای سوم فرار و با سرمایه های خود به دامان کشورهای قدرتمند پناه میبرند. در این کشورها نیز با مشګل های ګوناګون دست پنجه نرم میکنند و سرمایه ای که آورده اند یا مشروع و یا غیر مشروع نجومی بهر نحوی شده از چنګالشان بیرون کشیده میشود. ناصر با آوردن بیش از نیم میلیون دلار به آمریکا شرکتی را تاسیس کرد و باخرید یک ساختمان برای محل شرکتش کارخود را شروع کرد. در مدت ده سال سالی ۲۵۰۰۰ دلار تنهامالیات ساختمانش را داد که درعرض ده سال میشود۲۵۰۰۰۰ دلار یعنی نیمی از سرمایه اش بابت مالیات رفت بعد هم چون وارد نبود شیادان حرفه ای آمریکایی هر چه توانستند اورا دوشیدند.
شرکتهای بیمه هر سال حدود ۱۰۰۰۰دلار از وی حق بیمه ګرفتند ولی هنګامیکه او به بیمه احتیاج پیدا کرد با بهانه ای بیمه نامه را فسخ کردند ناصر برای کار شرکتش علاوه بر نیم میلیون دلاری که از ایران آورده بود یک میلیون دلار هم از بانک وام ګرفت مدتی کارش میګذشت ولی بعداز پایین آمدن شدید قیمتهای ساختمان و زمین درآمریکا ناګهان ساختمان او که یک نیم میلیون دلار میارزید با افت شدیدی به حدود نیم میلیون دلار رسید وبعد هم کارکاسبی از رونق افتاد و بانک ساختمان شرکت وی را ګرفت و به کس دیګری به مبلغ نیم میلیون دلار فروخت ظاهرا بانک هم ضرر کرده بود ولی ناصر ماهیانه مبلغ بیش از ده هزار دلار بابت یک میلیون دلار به بانک می پرداخت یعنی سالی بیش از صد هزار دلار که در عرض ده سال میشود حدود یک میلیون دلار اګر خوب دقت کنیم می بینیم که ناصر یک نیم میلیون دلار به بانک پرداخته بود و نیز ۳۵۰۰۰۰دلار هم بابت مالیات و بیمه از او ګرفته بودند یعنی جمع یک میلیون هشصد پنجاه هزار دلار او داده بود و نیم میلیونی هم که از ایران آورده بود از دستش ربوده بودند. حالا ناصر در سن شصت سالګی بعداز بیست سال کار در آمریکا حتی صد دلار هم پس انداز نداشت نمیدانم محمود میګفت بسیاری هم هستند که در آمریک ترقی میکنند شاید آنان شانس دارند و یا خیلی محتاط میباشند ویا راهی دیګر میروند بهر حال این نمونه یک مهندس ایرانی است که از ایران به علتهای واهی اخراج شد و توسط امپریالیست و سرمانه داران عظیم کاملا بلعیده شد. حالا اګر ګذاشته بودند که ناصر در همان ایران میماند وکار میکرد هم سرمایه اش اینطور از بین نمیرفت و هم به مردم کشورش خدمت میکرد لابد می پرسید که ګناه ناصر چه بود که آواره شد او فامیل بهایی داشت و حاضر نبود که به بهاییان در روزنامه ها بد بګوید و برای همین هم اخراج شد خوب درحالیکه یک آمریکایی که حتی نصف ناصر هم کارنکرده یک هو میلیارد میشود ما که مثلا از دنیای سوم آمده ایم هم در کشورهای خودمان مشګل داریم و هم اینجا البته در آمریکا با احترام غارت میکنند و با قانون تمامی سرمایه ات را بقول بچه ها ملک تو میکنند. البته اګر رونق اقتصادی بود و ساختمان یک نیم میلیون ناصر به سه میلیون میرسید او اینطور زیان نمیکرد ولی ناګهان ساختمانی که او یک نیم میلیون خریده بود به نیم میلیون دلار رسید بانک هم حاضر نبود که با پایین آوردن قیمت ساختمان را همچنان در اختیار او بګذارد بلکه میخواست تمام این سرمایه را بکسی دیګر هدیه کند آیا باز هم فکر میکنید که در آمریکا عدالت هست؟
ناصر حاضر بود که شرکت را ادامه دهد و در صورتیکه بانک با او همکاری میکرد و قیمت روز از او میخواست ناصر میتوانست بکارش ادامه بدهد ولی بانک بدون توجه به افت قیمت و بهره بانکی همان بهره و همان قیمت را میخواست در صورتیکه با افت قیمتها درآمد ناصر هم کم شده بود و او نمی توانست با نرخهای کنونی رقابت کند خوب برای بانک چه فرقی داشت که همان نیم میلیونی که ازشخص سومی ګرفت از ناصر میګرفت مثلا ناصر بجای ماهی ده هزار دلار برای وام ساختمان همان سه هزار دلار را میداد و بکارش ادامه میداد خوب آیا فکر نمی کنید که مقصود از بین بردن سرمایه مردم دنیای سوم است ویا از بین بردن طبقه متوسط ؟ از یک طرف شلوغ کردن دنیای سوم و آتش زدن به اختلاف های مردم آن سامان از یک طرف هم برنامه ریزی برای از بین بردن بسیاری از کسانی که به امید به کشورهای مثلا پیشرفته مهاجرت کرده اند؟ شاید آن دسته از خارجیانی که با دست خالی به آمریکا میآیند و همه سرمایه خود را در کشورشان میګذارند وبعد هم اینجا بعنوان فقیر از دولت پول میګیرند زرنګ تر از بقیه هستند که سرمایه هایشان را که سرمایه سالها زحمت است به اینجا میآورند و دولت و ملت و قوانین اینجا آن را می رباید. خوب نګاه کنید که چقدر از جوانان دنیای سوم حتی تحصیلکرده در خارج خود کشی میکنند؟ از خودتان پرسیده اید چرا رویای آمریکا و غرب تبدیل به یک هیولا و کابوس میشود در جایی که حتی دو فرزند شاه خودکشی میکنند شاید حساب دیګران روشن بشود شاید هم خیلی ها که مثلا خودکشی نکرده اند پوست کلفتی داشته اند ویا بسیار صبور و بردبار بوده اند ؟ یا آنان که با سیلی صورتشان را سرخ میکنند و میګویند که لوطی نباخته است و خودشان را از تنګ تا نمی اندازند و… شاید بهتر باشد بقیه داستان را دیګران بنویسند البته راه چاره هم هست اتحاد دوستی یکرنګی و نداشتن تعصب و جهالت و نداشتن حس تمامیت خواهی و داشتن احساس تیمی کارکردن ؟ تا کشورهای ما هم متحد و پیشرفته شوند التبه اینکار به این معنی هم نیست که همه الګوهای غرب را نسخه برداری کنیم بلکه بهترینها را میتوانیم انتخاب کنیم
ک پیشنهاد به جمهوری اسلامی : اسم واحد پول جدیدتان را بگذارید پـــهــن
!
این روزها در محافل اقتصادی جمهوری اسلامی این بحثها مطرح میشود که واحد پول
جدیدشان را چه بگذارند و تاکنون اسمهایی هم مثل دینار و درهم و امامی و ولایی و
ریال و تومان … پیشنهاد شده است که بنظر من هیچ کدام از این اسامی برای واحد
پول نظام مقدس جمهوری اسلامی در خور شاءن نمیباشد و من به این کارشناسان محترم
اقتصادی پیشنهاد میکنم واحد پول جدیدشان را بگذارند پهن ( به کسره پ و ه و سکون
نون ) . که این پهن به 100 واحد کوچکتر به نام پشگل ( به کسره پ و گ و سکون ش و
ل ) تقسیم میشود . ( که هر صد پشگل میشود یک پهن )
این نامها ( پهن و پشگل ) مزایای بسیاری برای اقتصاد جمهوری اسلامی در بر دارد
از جمله :
1- مردم دیگر دائما درخواست افزایش حقوق نمیکنند چرا که هیچ کس دوست ندارد پهن
و پشگل بیشتری نصیبش شود !
2- مردم دیگر تورم قیمتها را احساس نخواهند کرد چون مثلا 10 پهن میدهند و یک
کیلو گوشت قرمز میخرند یا 30 پشگل میدهند و یک نان بربری میخرند و این گونه
معامله برای مردم خیلی لذت بخش و غرور آفرین خواهد بود . ( چون کالای با ارزش
را به بهای ناچیز خریده اند ! )
3- تورم کنترل میشود چون فروشندگان کالا و خدمات میدانند با افزایش قیمتها ،
پهن و پشگل بیشتری نصیبشان خواهد شد که یقینا این عمل مورد خوشایند ایشان
نخواهد بود برای همین سعی در تثبیت و کاهش قیمتها مینمایند .
4- هر یک دلار آمریکا برابر با یک پهن ( یا 100 پشگل جمهوری اسلامی ) میشود که
این میتواند باعث تحقیراستکبار جهانی و افزایش غرورامت حزب الله بشود .
5- با این تغییر نام ( به پهن و پشگل ) واردات کالا دیگر بصرفه نخواهد بود و بر
عکس صادرات کالا و خدمات افزایش خواهد یافت . چون کالا و خدمات به بهای کمتری
تولید میشود در نتیجه تقاضای بین المللی برای خرید آن افزایش می یابد که این
رویداد منجر به مثبت شدن تراز بازرگانی جمهوری اسلامی میگردد .
6- و سایر مزایای دیگر
پس می بینید که این نامگذاری کاملا علمی و کارشناسی شده میباشد بنابراین به
متصدیان اقتصادی جمهوری اسلامی پیشنهاد میشود که در اسرع وقت این نامها را بر
روی واحد پول جدیدشان بگذارند تا امت حزب الله هر چه زودتر از مزایای گفته شده
بهرمند شوند !
so funny and of course, with apologies!!!!
!… فرم ارزیابی در آخرت
با تشکر از اقامت شما در دنیای فانی. مدیریت کاینات به منظور بهبود خدمات
دستگاه الهی و ارتقاء کیفیت نعمات، شما را دعوت به ارائه نظراتتان از طریق
پرسشنامه زیر می کند.
پر کردن فرم ارزیابی زیر حداکثر 4 دقیقه طول می کشد. با پر کردن این فرم شما
در قرعه کشی یک دستگاه آیپاد نیز شرکت داده می شوید.
نام (اختیاری) ……….. …….
جنیست: انس ⃝ جن ⃝
سن در هنگام مرگ ……..
محل تولد: سیاره اورانوس ⃝ سیاره زمین ⃝ دیگر
………… ……… ..
شماره DNA ………… ……..
____________ _________ _________ ________
نخستین بار چگونه از وجود ما مطلع شدید؟
پدر و مادر ⃝
دینی دوم دبستان ⃝
برهان علیت ⃝
سایر……
____________ _________ _________ ________
آیا از رفتار مامور ما در هنگام قبض روح رضایت داشتید؟
بلی ⃝ خیر ⃝
____________ _________ _________ ________
نظر شما در مورد موسیقی پخش شده در هنگام جان دادن چه بود؟
دوباره دوباره ⃝
مگر موسیقی پخش می شد؟ ⃝
لطفا سرگرمی دیگری برای اسرافیل پیدا کنید ⃝
____________ _________ _________ ________
آیا آنتن دهی 124000 پیامبری ما دوره زمانی شما را پوشش می داد؟
بلی ⃝ خیر ⃝
____________ _________ _________ ________
ابزارهایی که برای ارتباط مناسب تر می دانید را به ترتیب اولویت شماره بزنید:
کتاب آسمانی ⃝
وحی مستقیم ⃝
تویتر ⃝
____________ _________ _________ ________
آیا از سرویس دهی دفتر مرکزی ما واقع در عربستان و یا شعب آن در مساجد محلی
استفاده کرده اید؟
بلی ⃝ خیر ⃝
____________ _________ _________ ________
کدام راه را برای تکلم با خدا بهتر می دانید؟
نماز ⃝
مناجات در غار ⃝
اس ام اس ⃝
____________ _________ _________ ________
کدام یک از شواهد وجود خدا را ترجیح می دهید؟
کتاب به عنوان معجزه ⃝
معجزات سنتی نظیر اژدها کردن چوب و نصف کردن ماه ⃝
____________ _________ _________ ________
به نظر شما حذف کدام یک از موارد آفرینش، می توانست زندگی انسان ها را آسان
تر کند؟
شیطان رجیم ⃝
سوسک توالت ⃝
موی زیر بغل ⃝
محمود احمدی نژاد ⃝
____________ _________ _________ ________
کدام یک از خدمات بهشت برای تان جذاب تر می نمود؟ (به ترتیب اولیت شماره
بزنید)
فنا شدن در لقاء خداوند ⃝
دار و درخت ⃝
دخترکان ترگل ورگل ⃝
لوله کشی شیرکاکائو ⃝
____________ _________ _________ ________
ارزیابی شما از نمازهای یومیه چگونه است؟
از نظر تعداد در روز عالی ⃝ معمولی ⃝
ضعیف ⃝
از نظر طول هر نماز عالی ⃝ معمولی ⃝
ضعیف ⃝
جاگیری آن در طول روز عالی ⃝ معمولی ⃝ ضایع
⃝
ارزیابی کلی عالی ⃝ معمولی ⃝
ضعیف ⃝
____________ _________ _________ ________
نظر شما در مورد زبان عربی به عنوان زبان ارتباطی چیست؟
خواهر مادر هم نداره آدم فحش بده دلش خنک بشه ⃝
گپچژپگچچپژژژگگچژژژچپپژژ چه حسی داره هان؟ ⃝
کل سی پلاس پلاس از تلفظ حرف ض آسان تر است ⃝
اینها بی خود می گن. مو خیلی حال کردُم ولک. حتی یعنی! ⃝
____________ _________ _________ ________
کدام روش را برای جذب روزه داران موثرتر می دانید؟
استفاده از تقویم شمسی ⃝
گنجشکی نمودن ده روز آخر ⃝
افزایش سرعت چرخش زمین به دور خود ⃝
اکران آسمانی سریال آقا ماشالله در هنگام افطار ⃝
آزاد کردن استعمال سیگار حداقل به صورت چسدود ⃝
____________ _________ _________ ________
به نظر شما مهترین علت گرایش مردم به شرکت های رقیب نظیر نهاد روحانیت چیست؟
ارایه خدمات بهتر و پاسخگویی سریعتر ⃝
تبلیغات و اطلاع رسانی قویتر ⃝
روشن تر بودن وعده ها و مطالبات شان ⃝
اگر برای پاسخگویی به این سوال لازم است استخاره نمایید، صدسال نمی خواهم جواب
بدهید ⃝
____________ _________ _________ ________
به نظر شما کدام یک از تغییرات زیر می توان در جذب مومنین موثرتر باشد؟ (به
ترتیب اولیت شماره بزنید)
افزایش پیچیدگی ها در آفرینش اجزای هستی ⃝
نمود روشن تر اعجاز روایی در بطون هفتگانه کتب آسمانی ⃝
آزادسازی مصرف مشروبات الکلی ⃝
____________ _________ _________ ________
در صورت گزینشی بودن سیستم تناسخ، آیا حاضر بودید بار دیگر زندگی انسانی را
تجربه کنید؟
بلی ⃝ خیر ⃝
____________ _________ _________ ________
اگر تمایل ندارید که از بارگاه الهی ایمیل دریافت کنید اینجا را علامت بزنيد ⃝
؛؛؛
__._,_.___
.ExternalClass DIV {;}
از این نکته اگر بگذریم که: تلویزیونی مثل «من و تو»، با «سیچهل کارمند» و احتمالاً با بودجهای در حدود «یکیدومیلیارد تومان در سال»؛ توانسته «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» با «چندین هزار کارمند» و «هزار و صد و بیست میلیارد تومان بودجهی رسمی» را عملاً «بایکوت» و «بلااستفاده» کند] لابد خیلیهاتان بینندهی برنامهی پرطرفدار «بفرمائید شام» در شبکهی «من و تو» هستید.
برنامهای که بهنظرم، میتواند یک «نمونهی جامعهشناختی بسیار صادق از کلیتِ جامعهی ایرانی» و «میانگینی از وضعیت اخلاقی و فرهنگی آن» (بهویژه طبقهی متوسط شهریاش) باشد. آنقدر که اگر یک جامعهشناس بخواهد به «وجه غالب خصوصیات اخلاقی ایرانیان در دههی هشتاد» دست یابد؛ لازم نیست توی کوچه و بازار ایران راه بیفتد و خودش را خسته کند و از تک و تا بیندازد. بلکه فقط کافیست بنشیند پای چند قسمت از این برنامه تا بفهمد «ایرانی امروز»، چه گونهای از ایرانیان است!
میخواهد خوشتان، بیاید میخواهد خوشتان نیاید؛ در یک جمله بگویم که: بهطرز غمانگیزی؛ ملتِ «منحطی»ی شدهایم. آنقدر که اگر برای اینکه بشود قومی را «منحط» خواند فقط کافی باشد که یکیدوتا از خصایص زشت اخلاقی آن ملت را بر بشمریم؛ باید دربارهی خودمان منصف باشیم و بگوئیم که: «ما ایرانیان امروز؛ دربردارندهی مجموعهی کمنظیری از زشتترین خصائل هستیم».
چون در اکثریت شرکتکنندگان این برنامه [که «خودِ ما» هستیم، هرچند با اسامی متفاوت] بهراستی کدام یک از این صفات زشت اخلاقی وجود ندارد:
«ترس یزدلانه از شکستِ خود»، «وحشتِ حقیرانه از پیروزی دیگران»، «تمایل به عدم موفقیتِ دیگری» (که با قبلی فرق دارد)، «بخل و حسادت»، «تنگنظری»، «زیرپاکشی»، «دروغگوئی»، «کتمان حقیقت»، «ظاهرگرائی»، «نامهربانی»، «بدگوئی دربارهی شخص غائب»، «بهانهگیری و عیبجوئیهای پیشپاافتاده»، «بدگمانی و بددلی»، «بدخواهی برای دیگران»، «عدم همکاری»، «عدم خویشتنداری»، «پررنگکردنِ نقاط ضعف دیگری در انظارعمومی بهقصد تحقیر و تخریب شخصیت»، «عدم اعتماد و بدبینی»، «شلختگیهای زبانی و بیدانشی فاحش»، «بیصبری و بیقراری برای کامیابی»، «ناتوانی در یافتن حوزههای مشترک برای همدلی»، «توطئه و دسیسه برای تخریب دیگری»، «پرهیز از اقرار به خوبیها و زیبائیها و توانائیهای دیگران»، «فقدان اعتمادبه نفس»، «کوشش برای تخریب اعتمادبهنفس شخص دارنده»، «ناشیگری و نابلدیِ مطلق در ارتباطگیری اجتماعی با دیگران»، «عبوس و تلخکام و ابرودرهمکشیده»، و بسیار مانند این.
آنهم برای «هزار پوند»!… یا برای «موفقیت در یک مسابقهی آشپزی تلویزیونی»! [ببینید که وقتی پای «میلیاردها تومان» در میان باشد؛ این صفات زشت، تاچه اندازه در یکایک ما، برجسته میشوند!].
درحالیکه «یک ملت زنده و رشید»؛ تا این اندازه از شکست نمیترسد، تا این اندازه از پیروزی دیگران غمگین و سرخورده نمیشود، تا این اندازه بخل نمیورزد، تا این اندازه دروغ نمیگوید، تا این اندازه حقیقت را کتمان نمیکند، تا این اندازه نامهربان و بیاعتماد و بدخواه و بهانهجو و بیصبر و بدگمان نیست، تا این اندازه بیاعتمادبهنفس نیست، تا این اندازه عبوس و غمگین و افسرده نیست، تا این اندازه برای بهشکستکشاندن دیگری خود را حقارت نمیاندازد، تا این اندازه از برقراری ارتباط دوستانه و سازنده با دیگران، عاجز نیست، تا این اندازه دچار سرخوردگی و توسریخوردگی نیست، تا این اندازه تحقیر شده و متمایل به تحقیرکردن نیست.
● باور کنید که هرگاه این برنامه را میبینم؛ از شرم و خجالت آب میشوم و به حال خودمان افسوس میخورم که تابدین درجه «نازل» شدهایم و «سقوط» کردهایم. چراکه، از «آیندهای بهمراتب بدتر از این» خبر میدهد. و نهکه فکر کنید فقط بعضیمان چنین هستیم؛ نه! تقریباً همهی ما، بیش یا کم، به این ابتلائاتِ زشت و مایهی سرافکندگی مبتلائیم [در مورد این برنامهی بهخصوص؛ بیشتر از هروقتی، زمانی شرم کردم و بهعنون یک ایرانی از خودم خجالت کشیدم که: یکی از شرکتکنندگان (خانم میانسالی)، به دخترکِ بسیار جوانی که بیشتر عمرش را در انگلستان گذرانده بود و بسیار هم دختر شفاف و صاف و سادهای بهنظر میرسید گفت: از همان اول، بهنظرم خیلی «موذی» رسیدی! …و چنین لحن گستاخانه و بیادبانهای را هم به «صداقت خودش» نسبت داد!… که دخترک هم، در کمال خویشتنداری و بزرگمنشی، و گوئیکه باچنین برخوردی از سوی هموطنانش بسیار مواجه شده باشد؛ فقط لبخند زد].
اما سوال اینجاست که: آیا چنین وضعیتی؛ تقصیر «خودِ ما»ست؟! یا مسئولیتِ چنین نزول و انحطاطی برعهدهی «نظام سیاسی، نظام فرهنگی، نظام آموزشی و نظام تربیتی حاکم بر ما»ست که ما را به چنین ورطهای از حقارت کشانده است که بدون اغراق «بیش از هر ملتی، به زشتیها و نادرستیها مبتلائیم»؟!
● پاسخ پرسش پیشین که روشن است. اما برای پرسش زیر چه پاسخی میتوان ارائه کرد که:
نخست باید خود را (دستکم بهطور نسبی) از حیث اخلاقی ارتقاء دهیم تا آنگاه بتوانیم بر وضعیتِ مخرب و نکبتبار غلبه یابیم؛ یا نخست باید بر وضعیتِ نکبتبار غلبه کنیم تا سپس بتوانیم از شر چنان ابتلائات و آلودگیهایی رها شویم؟!
چراکه از سوئی: «غلبه بر وضعیتِ مخرب» نیازمندِ انسانهاییست که «به حقارت و فرومایگی خود نکرده باشند» بلکه متقابلاً «بزرگ و بزرگمنش و بزرگیطلب» باشند. و از آنسو؛ «تربیتِ انسانهایی که به حقارت و فرومایگی خو نکنند»، نیازمند «غلبه بر وضعیتِ مخرب و غیرسازنده» است.
فرهاد جعفری
جامعه شناس و نویسنده
امان از دست خانمها
یک خانم 45 ساله که یک حملهء قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود .
در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسید:
آیا وقت من تمام است؟
خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید .
در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد
کشیدن پوست صورت-تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)-عمل سینه ها و جمع و جور کردن شکم .
فقط به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !!!!
از اونجايي كه او زمان بيشتري براي زندگي داشت از اين رو او تصميم گرفت
كه بتواند بيشترين استفاده را از اين موقعيت (زندگي) ببرد.
بعد از آخرين عملش او از بيمارستان مرخص شد
در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیلهء یک آمبولانس کشته شد .
وقتی با خدا روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟
خدا جواب داد : اِاِاِا شمايييييييد نشناختمتون !!!
.ExternalClass DIV {;}