ملتِ سان فرانسیکو شلوغ راه انداختن که تو اون آبادی ختنه کردن را تا سنّ هجده سالگی به کلی قدغن کنن. مسلمانان و یهودیان هم صداشون به اعتراض در آمده که خلاصه “ختنه حق مسلم ماست.” در تلویزیون از رئیس حزب ضدّ ختنه پرسیدند که فکر نمیکنی تصمیم ختنه کردن در دست اولیا است؟ ایشان پاسخ دادند که ما معتقدیم که تصمیم در دستِ مالک آلت تناسلی است. فکر کرد با این حرف سیلیِ محکمی تو گوش حزب ختنه گرایان خوابوند، در حالیکه درست بر عکس ناخودآگاه مساله رو به این کشاند که آلت تناسلی مرد تا قبل از سنّ هجده سالگی متعلق به چه شخصیتِ حقیقی یا قانونیست.
از من میپرسید، اگر در دست اولیا نباشد و خود شهروند هم تا سنّ قانونی رشادتِ مالکیت ندارد پس در صورت تصویب قانونِ ضدّ ختنه دولتِ شهری ِ سان فرانسیسکو موظف است که هجده سال قیم این آلات بماند. از طرفی، چون فساد و رشوه خواری در همه جای مملکت رایج است احتمال به این میرود که شهروند پا به هجده سالگی که گذاشت در یابد که دولت آلت تناسلی او را برای ضمانت قرضی به گرو گذاشته. از این اتفاقها زیاد میافتد، مثلا همانطور که در مورد بیمه بازنشستگی همگانی که در حین اتفاق است.
البته دشواریهای قانونیِ حق ختنه قبل از جریان سان فرانسیسکو هم به تکرار رخ داده است. مثلا در اسلام ِ آلمانی هنوز هنوز دقیقا مشخص نیست که در صورت طلاق حق ختنه به پدر میرسد یا به مادر. در یک پرونده پدری که پسرش را ختنه کرد ۱۰،۰۰۰ یورو جریمه شد. حالا قاضی این جریمه را چگونه در چهارچوب قوانین آلمان توجیه کرد از من نپرسید چون هنوز در اندیشه ابعاد روانی قضیهٔ هستم و اینکه زیگموند فروید نظرش چه میبوده است. در کشور اسرائیل دیگه شورشو در آوردن و میخواستند ختنه پس از مرگ را منع کنند. خوشبختانه دادگاه عالی این کشور مسئولیت رسیدگی به این پرونده را نپذیرفت، وگرنه سوأل به اینجا میکشید که مالک قانونی آلت تناسلی جنازه کیست.
هرچه بیشتر در مورد ختنه در رابطه با قانون پژوهش کردم بیشتر شاخ در آوردم، زیرا که قانون بر کوششِ عقل استوار است و دین بر سخنان دیوانگان بیکار. عقل و دیوانگی با هم تضاد دارند، همچنین بیکاری و کوشش.
تا اینکه رسیدم به ایرلند و آنجا روزنه از توافق ایندو روش یافتم. پس از آنکه نوزاد از خونریزی میمیرد، پدر مهاجر از نیجریه تبرئه میشود زیرا که قاضی به هیئت منصفه سفارش کرده بود که نگذارند اخلاق سفیدپوستانه مملکت بر قضاوت در مورد این ختنه گرِ ناشی تاًثیری بگذرد. به این میگن منطق ِ دینی !