تنهائی دونده
عمیق تر از زمان
گردش لحظه
نمیابد انتهای نهان
نمیخوانم شعر تو را
چشمم نمیبیند ظلم تو را
آینه إی بیار
که خود گم کرده ام
حادثه إی بیار
که غم جوئیده أم
صاعقه در کمین
سکوت سنت
بر زمین
آسمان لبریز
ز تمکین
تشویش و ترس
بار سنگین
بردوش مردانه
غمگین
ومیرود تنها
میدود در اعماق
بدنبال عارفان
اورنگ
Mai 2011