بار سنگین کرده ای ز ریشه و خاک
کوله خالی کن زمین بگذار
کوله ای نو پر کن از نهالی نو
نقش باغی و باغچه ای نشانه بگیر
بکجا چنین شتابانی؟
عاقبت میرسی به آخر راه
آسمان و زمین همین یک جاست
توی غربت هوای خوش هم هست
اینچنین زاری و پریشان حال
در هوای کوچه های تنگ و تاریک و بن بستی
یاد کوزه های شکسته و کهنه نخورده می مستی
اینهمه سراغ فراغ و خاک و خانه نگیر
هوی هوئی بزن ز پیله پر بگیر و پیدا شو
بسه زاری اینهمه بی بهانه ..از زندگی بهانه نگیر
..