ايميل ارسالی به روشنگری
امروز که خبرها را ميخواندم همه جا صحبت از “ازخودگذشتگی يک روحانی برای نجات دختر جوان از چنگ اراذل و اوباش” بود. ساعتی بعد که با همکلاسی سابقم قرار داشتم جريان را تعريف کردم و ديدم او هم باخبر بود و با خنده گفت اين فاسد و پست تقريبا همسايه مان هست، تقريبا با تمامی دانشجويان دختری که ميشناسد تماس گرفته و برای جور کردن نمره قبولی تقاضاهای نامشروع به آنها داده است. داستان مضحک حمله ارازل با شيشه را برايش درست کردند. اين فاسد هميشه مسلح است و با کوچکترين شک و يا نزديک شدن به جمع دستش خودبخود ميرود روی اسلحه اش. آنوقت باور کنيم که ساعت 10 شب با ارازل درگير شود و اسلحه نکشد. مطمئنم که داشت به ناموس ديگران دست درازی ميکرد که حسابش را رسيدند.